eitaa logo
مجنون الحسین عݪیہ السݪام«³¹³»
201 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
83 فایل
🇮🇷😊🥀1400٫8٫2 __________________ مدیر ↓ @Mahbobz2
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات جبهه 🌷 روزهای اولی که خرمشهر آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم. روی دیوار خانه‌ای عراقی هانوشته بودند: «عاش الصدام» یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!... کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد.😂😂 + خنده 💓 https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ روح ملکوتی آیت الله صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید به ملکوت اعلی پیوست(:🖤
🦋 چادرےڪہ باشے میدونے: باارزش ترین امانت حضرت زهرارو دارے چادرے ڪہ باشے اول اسمت خانوم میاد نہ خانومے👌 چادرے ڪہ باشے باافتخارسرتوبالامیگیرے چون اون بالایے بالاسرتہ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
مجنون الحسین عݪیہ السݪام«³¹³»
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #چهل_وشش به محض اینکه
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 🕊 💞 قسمت از صبح درگیر قربانی کردن گوسفندی بودیم که پدرجون و بابا خریده بودند. آرام و قرار نداشتم و دلتنگ صالح بودم. هرچه با هتل تماس می گرفتم کسی پاسخگو نبود و این مرا دل آشوب کرده بود. "مگه میشه حتی یه نفر اونجا نباشه که جواب بده؟!" گوشی صالح هم که خاموش بود. به هر ترتیبی بود ساعت انتظارم را به ظهر رساندم. علیرضا و سلما کباب را درست می کردند و پدر جون و بابا سهم فقرا را بسته بندی می کردند. من هم در حین انجام کارهایم، کنار تلفن می نشستم و مدام شماره ی هتل را می گرفتم. زهرا بانو کلافه شده بود. ــ شاید شماره رو اشتباه گرفتی ــ نه زهرا بانو... خودم ده بار با همین شماره با صالح حرف زدم الان کسی جواب نمیده مشغول خوردن ناهار بودیم که با شنیدن خبری از اخبار سراسری ساعت 14، لقمه توی دهانمان خشک و سنگ شد. توی منا اتفاقاتی افتاده بود که قابل باور نبود و به قول گوینده ی خبر، اخبار تکمیلی هول محور این خبر هولناک هنوز به دستشان نرسیده بود. مثل مرغ سر کنده از روی سفره بلند شدم و دویدم به سمت تلفن... چندین بار شماره را تا نیمه گرفتم، اشتباه می شد و دوباره می گرفتم. سلما لیوان آب را به سمت من گرفت و گوشی را از دستم کشید. ــ چیکار می کنی مهدیه؟؟؟؟؟ بیا یه کم آب بخور... با چشمانی خشک و حریص به سلما خیره شدم. سلما صدایش را بالا برد و گفت: ــ چیه؟ دوباره می خوای فرضیه سازی کنی؟ از کجا معلوم که صالح هم تو اون اتفاق بوده؟ می خوای برای خودت دلشوره ایجاد کنی؟ ــ سلما نشنیدی گفت زائرای ایرانی هم بین اون اتفاق بودن؟ اگه کاروان صالح اینا هم رفته باشه اوناهم گیر افتادن. اصلا اینا چرا تلفن رو جواب نمیدن؟ مطمئن باش اتفاقی افتاده نمی خوان جوابگو باشن. ــ تو مگه شماره ی رئیس کاروان رو نداری؟ ــ دارم... قبل از اینکه سلما حرفش رابزند به اتاق دویدم و موبایلم را آوردم و به صفحه ی مخاطبین رفتم. این هم بی فایده بود. یا ارتباط برقرار نمی شد و یا اگر برقرار می شد کسی جواب نمی داد. عصبی و هراسان بودم و دلم هزار فکر و خیال ناجور داشت. تلویزیون را از شبکه ی خبر جدا نمی کردیم. مدام همان خبر را تکرار می کردند. غذاها سرد شده بود و کسی دست به بشقاب غذایش نزده بود و سفره همانطور پهن بود. بابا گفت: ــ مهدیه جان با سلما سفره رو جمع کنید گناه داره بی حرمتی میشه. زهرا بانو بلند شد و گفت: ــ نمی خواد. خودم جمعش می کنم شما شماره رو مدام بگیرید شاید خبری شد هر چه بیشتر شماره ها را می گرفتیم بیشتر نا امید می شدیم. صدایی توی ذهنم پیچید " خدایا صالحم رو از گزند حوادث سوریه حفظ کن" "خدایاااااا این چه دعایی بود که من کردم؟! مگه خطر فقط تو سوریه در کمین صالحم بود؟ ای خدااااا" ادامه دارد... 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ به قلم ✍؛طاهره ترابی ══════°✦ ❃ ✦°══════ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 🕊 💞 قسمت تا صبح فردای آن روز پلک روی هم نگذاشتم. هیچ شماره ای پاسخگویمان نبود و مسئول کاروان هم موبایلش خاموش بود. کنار تلفن نشسته بودم و مدام تماس می گرفتم و ناامیدتر می شدم. آنقدر گریه کرده بودم که چشمانم باز نمی شد و می سوخت. پلکم ورم کرده بود و روی گونه ام سوزش بدی داشت. شوری اشک گونه ام را سوزانده بود و سرخ شده بود. وقت اذان صبح بود. نای بلند شدن نداشتم. بغض داشتم و پاهایم سست بودند. لعنت بر شیطانی گفتم و بلند شدم. سجاده ام را کنار تلفن پهن کردم. موبایلم هم کنار سجاده بود. عجب نمازی... قامت که بستم شانه هایم لرزید. با اشک و زجه نمازم را خواندم. سرم را روی مهر گذاشتم و سجده کردم. آنقدر خدا را التماس کردم که از خدا خجالت می کشیدم و نمی توانستم سرم را از سجده بردارم. "خدایا... یا ارحم الراحمین. تو رو به عظمت کبریاییت قسم. تو رو به ذات اقدست قسم ای خدااااا صالحم رو بهم برگردون. من خیلی نادون بودم ای خدا. من یه انسانم و در برابر حکمت و درایت تو خیلی ناچیزم... دعای احمقانه ی منو به پای همین نادونی بذار... من فقط برای ماموریت سوریه اش دعا می کردم. ای خدا من صالحم رو از خودت می خوام..." سر سجاده خوابم برده بود... به ساعت که نگاه کردم 8صبح را نشان می داد. پتوی نازکی رویم انداخته بودند و هنوز سجاده پهن بود. می دانستم کارسلماست. خانه ساکت بود. " یعنی کجا رفتن؟" بلند شدم و همانطور دوباره کنار تلفن نشستم و شماره را گرفتم. هتل که جوابگو نبود. چندین بار هم شماره مسئول کاروان را گرفتم. دو بوق ممتد می خورد و قطع می کرد. تا اینکه صدای مردی توی گوشی پیچید. تمام تنم یخ زد و زبانم قفل شد. طولی نکشید که دوباره قطع شد با سلما تماس گرفتم. ــ الو سلما... سلام ــ سلام عزیزم خوبی؟ ــ کجایی تو دختر؟ پدرجون کجاست؟ ــ با علیرضا اومدیم سازمان حج و زیارت. اینجا خیلی شلوغه و وضعیت اسفناکیه. هنوز آمار دقیق و علت این اتفاق معلوم نیست. ان شاء الله بتونیم خبری بگیریم. پدرجون هم رفته امامزاده. گفت میرم دعا کنم... دلش خیلی گرفته بود. تو بهتره خونه بمونی. شاید کسی زنگ بزنه. جویای اخبار هم باش. الو... الو مهدیه... ؟! آنقدر بغض داشتم که بدون حرفی تماس را قطع کردم ادامه دارد... 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ به قلم ✍؛طاهره ترابی ══════°✦ ❃ ✦°══════ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
بچــھ هـٰارو با شوخـے بیدار مےکرد تا نمـٰاز شـب بخونـن♥️🚶🏿‍♂. . مثلـا یکـے رو بیـدار مےکـرد و مےگفت : [ بابا پـاشو من میخوام نماز شب بخونم ، هیـچ کس نیست نگام کنـھ :|😂 ] یا مےگفت : پاشـو جونِ مـن ؛ اسـم سـھ چھـٰارتا مومـن رو بگو تو قنوت نماز شب کـم آوردم😐🖐🏿! 💛' ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ 🕊➫¦ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2 ▂▂▂▂▂▂▂▂▂
مجنون الحسین عݪیہ السݪام«³¹³»
#ترک_گناه ۲ #چله‌پاکی در چله پاکی شما یِ صفحه برگه A4 بردارید به علاوه خودکار و خط کش. در اون ا
۳ -شناخت نسبی خود و گناه هایمان برایِ اینکه بفهمید بیشتر به چِ گناهی مبتلا هستید و روزانه چقدر گناه میکنید فقط باید ۷ تا ۱۰ روز یِ کاری انجام بدیم که خیلی ساده است. یِ دفترچه کوچیک بردارید و تو این مدت همیشه حساب نفس تون رو برسید اگر خدای نکرده گناهی کردید یادداشت کنید و به خواطر جبران اون گناه یِ کاری هرچی شده کم انجام بدید حتی اگه شده ۱۰ تا صلوات یا ۱۰ تا استغفار اما بعد از این چند روز متوجه میشید بیشتر چِ گناهی براتون تکرار میشه اون وقت تلاش کنید گناه تون رو از بین ببرید دیگه انجام اش ندید. ³ نکته مهم اول اینکه بعد از اینکه فهمیدید به چه گناهی بیشتر مبتلا هستید اول خیلی خوب و دقیق برید درباره گناه مطالعه کنید. حدیث ، آیات قرآن ، گوش دادن به سخنرانی اگه تونستید بخشی از کتاب یا مقاله ای درباره گناه و بعد همینجوری با مطالعه و علم قوی به سراغ ترک اش برید دوم اینکه اصلا منتظر نباشید بعد از چند روز گناه تون رو ترک کنید و یِ آدم خیلی خوبی بشید همه چی آروم آروم اگه چند روز تلاش کردید به تلاش تون ادامه بدید ممکنه تو همون تلاش هاتون بعضی وقت ها پا تون بلغزه اما به هر حال اگه قشنگ و حرفه ای تلاش کنید مطمئن باشید تو یه مدت زمان ای هم گناه رو میزارید کنار هم اروم اروم تو اون موضوع قوی میشید نکته سوم بعد از اینکه به امید خدا شروع کردید برای ترک گناه تون دیگه یِ قانونی بزاریو که اگه این گناه رو انجام دادید خودتون رو جریمه کنید مثلا چند روز یا حتی شده یه روز ، روزه بگیرید- یکصد یابیشتر صلوات بفرستید- استغفار کنید به دفعات زیاد اما یِ جوری هم نباشه که انقدر زیاد باشه که از دین و کارتون زده بشید ؛ متعادل باشه دیگه یه جوری نشکه از اون ور بوم بیافتید !! لیتجا حدیثی از پیامبر رو هم بیاریم که میفرمودند : بهترین کارها میانه روی در آنهاست. یکی از کارهایی هم که باعث میشه گناه رو ترک کنید اینکِ برای خودتون چله پاکی بزارید ، البته به جای ۴۰ روز میتونید ۱۰ روز یا هر چقدر که در توان تون بود انجام بدید و اینکه چله پاکی چیه رو براتون میزارم بِ امید روز و روزایی کِ زیر سایه اهل بیت(ع) گناه نکنیم https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
۴ -وقف کردن خودتون رو وقت کنید . اگه میدونید گناه غیبت یا گناهان زبانی دارید ، زبان تان را وقف اهل بیت(ع) کنید..... اگه میدونید یِ خورده تو حفظ چشم هاتون در خیابون مشکل دارید چشم تون رو وقف اهل بیت(ع)کنید...... بگید چشم هام رو وقف امام زمان(عج)میکنم. زبان ام وقف امیر المومنین علی(ع) میکنم. یا هرچی دیگه. وقف مادرم فاطمه زهرا یا وقف ارباب ام حسین (ع) یا هر کدوم از اهل بیت(ع) که ارادتِ بیشتری دارید. بعد موقع گناه از خودتون بپرسید بگید مثلا زبان ام ، چشم ام، گوش ام ، دست هام ، پا هام یا غقره که وقف اهل بیت(ع) هستند ،، تو واقعاً با چیزی که وقف شده اهل بیت(ع) شده میخوای گناه کنی؟ بعد شرم میکنید که با چیزی که وقف شده به اهل بیت (ع) هستند معصیت کنید. بِ امید روز و روزایی کِ زیر سایه اهل بیت(ع) گناه نکنیم https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
-فکر قبل از گناه اول فکر کن قشنگ که میخوای چیکار کنی چِ عواقبی داره . به این فکر کن که خدا و امام زمان داره میبینه اون وقت از خودت بپرس روت میشه گناه کنی؟ یِ حدیث از پیامبر بود که نوشته بود خداوند به اموال و دارایی و صورت شما نگاه نمیکند بلکه به اعمال و کار های شما نگاه میکند. اون وقت بعد از انجام گناه چِ شکلی نزد خدا دیده میشی؟ به این فکر کن اگه تو همون حال از دنیا رفتی اون وقت چیکار میخوای کنی؟ به این فکر کن این همه شهید دادیم ما مسئول خون شون هستیم به این که ما بعد از خدا امید اقا صاحب الزمان هستیم که ظهور اش رو نزدیک کنیم و زمینه ساز باشیم اون وقت با گناه چقدر میخواد گریه کنه و چشم های خوشگل اش بارونی بشه؟ این که اون دنیا بگن امام زمان n تا مقدار به خواطر گناه اشک ریخت اون وقت روت میشه با مادر مون حضرت صدیقه کبری خانم فاطمه الزهرا (س) روبه‌رو بشی؟ به این فکر کن که داری با شیطون میجنگی اگه گناه کنی شیطون برده اون وقت میخوای همین راحت شکست بخوری؟ بِ این فکر کن اگه گناه رو بزاری کنار اجر شهدا رو داری. یِ روایتی بود دقیق یادم نمیاد ولی به این مضنون بود : فردی زمانی از حضرت علی(ع)پرسید جایگاه من نزد خدا چگونه است؟ حضرت پاسخ داد هر چقدر در مواقع گناه از گناه کردن خودداری کنی یعنی خدا نزد تو مقام اش بالاتر هست اون وقت به همین شکل بلکه هم بیشتر مقام تو نزد خدا بالاست...... یِ جا خوندم که مرحوم میر جهانی نقل میکرد: در عالم رویا مادر حضرت زهرا را دیدم و سه بیت شعر گفت ولی وقتی بیدار شدم فقط این بیت اش رو یادمِ : دلی شکسته تر از من در آن زمان نبود در این زمان دل فرزند من شکسته تر است -کسایی که اهل نماز و روزه نیستن که هیچی ولی خدا سبحان ، اهل بیت(ع) ، امام زمان ، نگاه شون به ماست تا ببینند ما چِ کاری انجام میدیم تا ظهور رو نزدیک کنیم بیشتر از همه به ما ها نگاه میکنن و امید دارن چون که ما قبول شون داریم چون که دوست شون داریم اون وقت ما با گناه اونم جلویِ چشماشون ...... به این فکر کن که اگه این کار ات رو باردن به محضر رسول الله(ص) به محضر اقا امام حسین(ع) تو چِ حالی میشی؟ آبرو ات نمیره؟ پس حفظ کن آبرو ات رو بِ امید روز و روزایی که زیر سایه اهل‌بیت(ع) گناهی نکنیم https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
-امانت داری خدا این دست و پا و قلب و روح و...... امانت داده به ما تو این دنیا فانی چند سال ای زندگی کنیم . حالا با امانت هایی که خدا بهت داده میخوای گناه کنی ؟ خیانت در امانت تا چِ حد؟ این هانعمت های خدا است ما با نعمت های پروردگار گناه کنیم؟ 😯 در قیامت همین بدن ما شروع میکنه به اذن خدا صحبت کردن و شهادت دادن چه خوبه آدم اون لحظه خوشحال باشه اعضای بدن اش بگن با ما کار گناه و حرام انجام نداد این خوبه یا اینکه دونه دونه گناه هارو بگن و آدم نتونه هیچ‌کاری کنه ؟ این دیگه تصمیم اش با خودته ✅ https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
حتما مطالعه کنید👆🏻🌸