فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیر از تو هر چی دلدادگی بود
از بچگی بود و از سادگی بود🥺💔
#محرم
#رفیقم_حسین
#امام_حسین
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
نماهنگ ای ماه عشیره.mp3
1.44M
🎙ای ماه عشیره اباالفضل
🌙✨
دستای بریدهت تو محشر
دستامو میگیره اباالفضل...
#محرم
#تاسوعا
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
🚩در شب تاسوعا
همه میریم در خونه گره گشای عالم
باب الحوائج✋
حضرت ابالفضل(ع)
✨بچه ها از امشب غافل نشید که گره های کور بزرگی باز میشه
حتما تو مجالس عزاداری شرکت کنید
اشک بریزید و یا حسین(ع) بگید🌱
و بعد...
نوبت دعاست🤲
😔اول و بیشتر از همه برای بازگشتن امام غائب مون
و بعد هم برای همه گرفتارها دعا کنید
بیمارها
بدهکار ها
مشکلات پدرهامون
سلامتی مادرهامون
عاقبت بخیری رفیقامون
کربلایی شدن مون
و...
❤️خلاصه امشب شب مهمیه.
46.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا بیخود به این دنیا میگویند دنیا، باید بگویند:
«حسین آباد»❤️
حسین زنده کرده عالم را✨...
🎥 | گزارش ویدیویی گوشهای از روز پنجم
☕️ #کافه_دخترانه ☕️
#هیئت_دخترانه_بنت_الهدی🌹
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
نمیدونم برادر داری یا نه!
اصلا بزرگتره ازت یا کوچکتر...
ولی حتی اگه بداخلاقترین برادر دنیا هم باشه...
بازم ما دخترا...
دلمون گرمه بهش
دوستش داریم
حس خوب میگیریم وقتی
داداشه غیرتی میشه رومون...
سر به سرمون میذاره..
محبت برادرانهشو خرجمون میکنه...
و...
آخ حضرت زینب سه تا برادر داشت
حسنش که....
اما ابالفضل حسین و علیاکبر که بودن...
غم نداشت
حضرت ابالفضل انقدر غیرت داشت روی خواهرش که..
حتی وقتی خواهرش پیاده میشد از کجاوه
عباس؏ زانوشو خم میکرد که خواهرش پاشو مستقیم روی زمین نذاره...
یه پله داشته باشه تا راحت پایین بیاد
میدونی؟
داغ حضرت زینب و حس و حالشو اونجایی فهمیدم که....
دو تا برادرشو...
و برادر زاده عزیزشو...
توی یه روز از دست داد...
دیگه برادری نبود که هر جا خواست بره مثل شیر کنارش باشه که کسی نگاه چپ به خواهرش نکنه
دیگه برادری نبود که لبخند به روش بپاشه
دیگه نبود اون که قلب زینب براش میتپید
آخ یا ابالفضل😭💔
عباس جان، به خواهرت زینب قسمت میدیم برادرانه دست همه دخترای نوجوون رو بگیر♥️
#دلنوشته♥️
#تاسوعا
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
💚️☺️ا
•
بِاَبیاَنتَوَاُمےونَفسےیآاَبآصآلِحالمَهدی...:)☘
بِاَبیاَنتَوَاُمےونَفسےیآاَبآصآلِحالمَهدی...:)☘
بِاَبیاَنتَوَاُمےونَفسےیآاَبآصآلِحالمَهدی...:)☘
•
💚☺️ا
و نوشتیم یا هیچ پناهی یا تو♥️
هیچ پناهی بهتر از خیمه ی تو نداریم ارباب :)🫀
+ دخترایی که دلشون گره میخوره به محبت دل عمه زینب🙃
📷 گزارش تصویری روز ششم غرفهی متفاوتِ
☕️ #کافه_دخترانه ☕️
#هیئت_دخترانه_بنت_الهدی🌱
♡
┏━∪∪━━━━━
🦋 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
✨امام حسین(ع) به کوفیان فرمود:
"میخواهم شما را از دست یزید نجات دهم."
اما آنها مقابلش ایستادند و نگذاشتند کارش را انجام دهد.
👈همین داستان عاشورا در دل تک تک ما هم اتفاق میافتد.
حسین(ع) هر محرم به دلهای ما می آید و میفرماید:
"میخواهم با یزیدِ دلت مبارزه کنم. تو فقط مانعم نشو و بگذار کارم را انجام دهم."
اما کوفیانِ دل ما نمیگذارند که حسین(ع) کارش را تمام کند.
😔یعنی ما معمولا در مقابل حسین(ع) مقاومت میکنیم.
فدایش بشوم که دوباره سال بعد میآید و میفرماید:
من حسینم؛ آمدهام دلت را آباد کنم❤️
#مراقب_دلت_باش
#حرفای_نگفتنی
#پروفایل
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
Mohammadhosein.Pouyanfar.Hossein.Jan(128)(1).mp3
4.03M
•••🎧
این مداحی اصلا هیچوقت برای من قدیمی نمیشه:)
هر وقت بهش گوش میدم...
به عظمت و قشنگی رابطه این خواهر و برادر فکر میکنم.
وابستگی و عشق بینشون♡
بعد همه لحظات این مداحی جلوی چشمم نقش میبنده
و زجر کشیدن یک خواهر که فوقالعاده برادرشو دوست داره و داره الان جلوی چشمش پرپرمیشه🕊
نمیتونه کاری بکنه واسه برادر عزیزترازجانش💔
همون برادری که به وقت ناراحتی پیشونی خواهرو میبوسید و برادرانه حمایت میکرد :)
آخ که چقدر دلم آتیش میگیره
بمیرم واسه بیبی زینب😭💔
خدایا به حق غیرت عباس و حسین
هوای همهههه دخترای ما رو داشته باش🙃✨
#محمدحسین_پویانفر🎤
#ضربان_قلبم❣
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━
💚️☺️ا
•
بِاَبیاَنتَوَاُمےونَفسےیآاَبآصآلِحالمَهدی...:)☘
بِاَبیاَنتَوَاُمےونَفسےیآاَبآصآلِحالمَهدی...:)☘
بِاَبیاَنتَوَاُمےونَفسےیآاَبآصآلِحالمَهدی...:)☘
•
💚☺️ا
▪️ من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!💔
• اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیز خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
• یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
• یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
• اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
• در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
• آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
• حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
• بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
• بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
• بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
• تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
• من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
• آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای #زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
✍ملیحه سادات مهدوی
✾ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمدهام باز که حُـرّم کنی
سنگ شدم، گوهر و دُرّم کنی:)♥️
گزارش تصویری روز هفتم و آخر برنامهی
☕️ #کافه_دخترانه ☕️
#هیئت_دخترانه_بنت_الهدی🌱
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━
🌱 @daryaee_313 |•°
┗━━━━━━━━