🥀🌴🌹💐🌹🌴🥀
#بزرگ_مردان_کوچک
#شهید_والامقام
#سید_مهدی_اعتصامی
مادرم و پدرم، ای امت و ملت ایران، اگر سعادت دو دنیا را می خواهید و اگر رضای خداوند را می خواهید و همچنین اگر می خواهید كه زیر سایه اسلام بمانید و زیر یوغ استعمار و زیر بار ستمكاران شرق و غرب نروید، باید از ولایت فقیه و رهبر انقلاب پیروی كنید.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#بزرگ_مردان_کوچک
#شهید_مدافع_حرم
#سیدمصطفی_موسوی
وقتی که #مصطفی توی سوریه #شهید شد به مادرش گفتن تیر به سینه ی پسرت خورد و نتونستیم پیکرش رو برگردونیم اما واقعیت این بود که #مصطفی اسیر شده بود .
داعشی ها اون رو توی لاستیک گذاشته بودن بهش گفتن به #اهل_بیت فحاشی کن تا زنده بمونی وقتی که #مصطفی فحاشی نکرد اونو زنده زنده سوزوندن
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 @dashtejonoon1🌴🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
یازدهم آبان ماه
#سالروز_شهادت
#طیب_حاج_رضایی
حُرِ #تواب انقلاب ایران
کسیکه یه زورگیر و عشق شاهی بود که حتا عکس #شاه رو روی بدنش خالکوبی داشت .
بعدها #توبه نصوحی کرد تا حدی که حاضر نشد به سیدِ اولاد #پیامبر صلی الله علیه و آله ( #امام_خمینی_ره) دروغ ببندد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
دشت جنون 🇵🇸
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#فرازهائی_از_توبه_نامه
#شهید_والامقام
#علیرضا_محمودی
فقط یادمان باشد که این #توبه_نامه کسی است که هنوز به #سن_تکلیف نرسیده ولی نگران #ترک_اولی_هایی است که از او سر زده...
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که #حسد کردم...
از این که #تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی #قلمم را به رخ کسی کشیدم...
از این که در غذا خوردن به یاد #فقیران نبودم....
از این که #مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت #سستی_و_تنبلی کردم....
از این که #عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که در سطح #پایین_ترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من #سلام کنند....
از این که شب برای #نماز_شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی #خنداندم، غافل از این که #خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن #دنیا و تجملاتش فکر کردم....
از این که در مقابل متکبرها، #متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، #متواضع_تر نبودم....
از این که شکمم سیر بود و یاد #گرسنگان نبودم....
از این که #زبانم گفت بفرمایید ولی #دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم #کاره_ای هستم، خدا کند که پست و مقام #پستمان نکند....
از این که ایمانم به #بنده_ات بیشتر از ایمانم به #تو بود....
از این که منتظر تعریف و تمجید #دیگران بودم، #غافل از این که #تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.....
از این که در سخن گفتن و راه رفتن #ادای دیگران را درآوردم....
از این که پولی #بخشیدم و دلم خواست از من #تشکر کنند....
از این که از گفتن #مطالب غیر لازم خودداری نکردم و #پرحرفی کردم....
از این که کاری را که باید #فی_سبیل_الله می کردم ، نفع شخصی ، مصلحت یا رضایت #دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که #نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار #شک در نماز شدم....
از این که بی دلیل #خندیدم و کمتر سعی کردم #جدی باشم و یا هر کسی را #مسخره کردم....
از این که #خدا_می_بیند را در همه کارهایم دخالت ندادم....
از این که کسی #صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به #نشنیدن زدم...
#از ....
و اما ....
#وای به حال من و امثال من
#وای خدای من
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#فرازی_از_وصیت_نامه
#شهید_والامقام
#طیب_حاج_رضایی
#شهید در وصیت نامه در خواست کرده که در حرم حضرت #عبدالعظیم دفن شود و علت را نزدیکی شرافت این مکان با کربلا بیان میکند
او همچنین میخواهد که برای او دعای #کمیل زیاد بخوانند و نسبت به این دعا اظهار علاقه مینماید و در آخر میگوید .
رضیت بالله ربا…
#راضیم به اینکه الله #خدای من است…
و این وصف #شهیدان راه خدا است که در #قرآن آمده است : رضیالله عنهم و رضو عنه ، آنها از پروردگارشان #رضایت دارند و #خدا نیز از آنها #راضی است
#امام_حسین علیهالسلام در روز #عاشورا به حُر فرمودند :
تو آزادهای (حُر) همانگونه که #مادرت تو را #حر نامید.
باید گفت #طیب نیز پاکیزه و #طیب از این جهان رخت بر بست . همانگونه که #مادرش او را #طیب نامید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌴🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدجواد_تندگویان
#شهيد_تندگويان سلول انفرادي شماره 38 بود، ما اگر اتاق 50 بوديم 6 اتاق فاصله داشتيم. يك شب من صدايي شنيدم؛ آخرين شبي بود كه ايشان قرآن خواند و بعدش ديگر نخواند. دكتر كه مي آمد دوا مي داد، آمد گفتم: حرس. گفت: نعم. گفت: شماره 38 كسي داخل نيست؟ گفتم: هي. يعني هست. گفت: (ما في) يعني نيست بعد آمدند و در را بازكردند. فوري دويدند، تلفن زدند و دكتر را صدا زدند. گفتند: موت، موت. يعني مرد كه خيلي براي ما معلوم نبود و مطمئن نبوديم #تندگويان را مي گويند يا نه .
راوی :
مهندس بهروز بوشهری
🌹 #شهید_تندگویان 🌹
🕊 #سالروز_اسارت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون 🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 #بزرگ_مردان_کوچک #نوجوان_شهید #سید_مهدی_رضوی #قسمت_دوم 14 ساله که بود همش می گفت «مادر م
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#بزرگ_مردان_کوچک
#نوجوان_شهید
#سید_مهدی_رضوی
#قسمت_سوم
مادر شهید رضوی در خصوص عشق و ارادت فرزندش به ائمه اطهار (ع) میگوید: عشق خیلی زیادی به حضرت زهرا(س)، حضرت زینب(س) امام حسین(ع) داشت.
ایام محرم و عزاداری در هیئت ها عزاداری می کرد و عشقش قابل وصف نبود.
قبل اینکه شهید شود هر موقع تهران بود می رفت روی قبر شهدا میخوابید و با شهدا صحبت می کرد و با خدا راز و نیاز میکرد و خیلی دوست داشت شهید شود .
5 روز بعد از آخرین باری که به جبهه رفت به شهادت رسید .
آخرین بار بهمن گفت «مادر من لایق شهادت نیستم اما اگر شهید شدم مادر برای من گریه نکنی و هزینه های مراسم من را به جبهه کمک کن».
وقتی خبر شهادتش را برایم آوردند من بچه شیرخواره داشتم و درب را باز کردند و پدرش راخواستند به من الهام شد که سید مهدی شهید شده .
وقتی خبر شهادتش را دادند من گفتم خدا را صد هزار مرتبه شکر همه فکر کردند که من گزیه و زاری می کنم اما خدا را شکر کردم.
این مادر شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را اینچنین بیان میکند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد.
منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.
زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🌴🥀
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#عارف_دوازده_ساله
#نوجوان_شهید
#رضا_پناهی
اینجانب با آگاهی کاملی که به #شهادت دارم برای دفاع از اسلام و حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی به جبهه حق علیه باطل شتافتم و امید است که خون ما نهال نو پای انقلاب اسلامی را بارور کند و #شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد.
از شما ملت قهرمان می خواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید که همیشه به قول امام عزیزمان ، روحانیت است که تا کنون اسلام را زنده نگه داشته است و برادران سپاه و بسیج شما بعنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و سربازان صدر اسلام را زنده کنید ، پس باید به وظیفه خطیری که دارید آگاه باشید و آن صیانت از اسلام عزیز است ، در این راه باید شب و روز برای رضای خداوند و حراست از دین خدا تلاش کرد.
همه ی ما مدیون این رهبری و این انقلاب هستیم و باید که این انقلاب را به اقصی نقاط دنیا صادر کرده و مقدمه ظهور حضرت مهدی ( عج ) را به فراهم درآوریم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🇮🇷🌼🌺🍀🌺🌼🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#دانش_آموز_شهید
#محمد_رسول_رضایی
در تشییع جنازهی من ، پرچم آمریکا را به آتش بکشید تا مردم بدانند من ضد آمریکایی و تابع #ولایت_فقیه هستم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
🇮🇷 @dashtejonoon1🌹🇮🇷
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#عارف12_ساله
#شهید_والامقام
#رضا_پناهی
وقتی ما در پادگان ابوذر مستقر بودیم، به من گفتند بچه کم سن و سالی آمده که صلاح نیست بماند.
رضا را خواستم تا با او صحبت کنم، وقتی آمد، به او گفتم: چرا میخواهی بمانی؟
گفت میخواهم به رزمندهها خدمت کنم و به من اصرار کرد که شما اجازه بدهید بمانم .
مسئولانی که آنجا بودند، گفتند: ردش کنید .
من گفتم بگذارید بماند .
وقتی قبول کردم بماند، خیلی خوشحال شد و با اینکه جثهاش کوچک بود، گفتم: بگردند و برای او لباس پیدا کنند .
همرزمش میگفت : کوچکترین اندازه را برایش آوریدم؛ ولی باز آستین لباس را چند بار تا زدیم تا دستهای کوچک رضا از لباس بیرون بیاید.
رضا اگرچه کوچک بود، اما فکری به بلندای آسمان در سر میپروراند.
با اینکه سردار اجازه ماندن به او داده بود، چندین بار در منطقه او را در موقعیتهای سخت قرار داده بودند تا رضا را از ماندن در جبهه منصرف و پشیمان کنند، ولی رضا مرد میدان سخت بودن را به آنها اثبات کرده بود .
همرزمانش تعریف میکردند: رضا را به منطقه میبردیم تا شاید به بهانه خلع سلاح او را به کرج برگردانیم. هر بار که برای خلع سلاح میرفتیم، اگر رمز شب را نمیگفتیم، آماده شلیک میشد.
یا انیکه رضا را تا نیمه شب در سنگر انفرادی میگذاشتیم و به او میگفتیم تا صبح باید نگهبانی بدهی ، او هم قبول میکرد و تا صبح بیدار میماند.
زمانی که دیدیم رضا امتحانش را پس داده است، او را راحت گذاشتیم.
راوی :
سردار اسداله ناصح
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#رضای_خدا
#کار_برای_خدا
#شهید_مدافع_حرم
#موسی_جمشیدیان
... خوب است کار را برای خدا و برای رضای خدا انجام دهیم .
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#توسل_به_قرآن
#قرائت_قرآن
#انس_با_قرآن
#شهید_مدافع_حرم
#موسی_جمشیدیان
... از ویژگی های بارز #شهید ، #انس با #قرآن بود تا آنجا که #ملزم بودند هر روز صبح قبل از رفتن به محل کار ، #قرآن_کریم را باز نموده و #قرائت نمایند و در ....
روای :
#همسر_شهید
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#عارف12_ساله
#شهید_والامقام
#رضا_پناهی
رضا بچه ای دو روزه بود که من #شهادت او را در رویا دیدم ، وقتی این بچه در بغلم شیر می خورد یک تصویر روی دیوار باز شد و در این تصویر دیدم که رضا در همین سنی که #شهید شده قرار دارد و به #شهادت رسیده است بدون اینکه جنگی در میان باشد و آن زمان موضوع جنگ و انقلاب در مملکت مطرح نبود .
هرقدر که رضا رشد می کرد، فکر #شهادت فرزندم در ذهنم بیشتر خطور می کرد تا اینکه جرقه های پیروزی انقلاب زده شد و رضا هشت سال داشت، اما در این سن فعالیت زیادی می کرد .
راوی :
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#شهید_نوجوان
#مرحمت_بالازاده
#حکایت_شیرین
#اعزام_به_جبهه
#قسمت_سوم
حضرت آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید»
حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان»
مرحمت بالازاده با مجوز آقا وارد تیپ عاشورا شد - چه نام بامسمایی- شجاعت و درایت را با هم داشت و همه در حیرت که این همه در یک نوجوان ۱۳ ساله چگونه جمع شده است.
بر و بچههای تیپ عاشورا چهره مهربان و جدی مرحمت را از یاد نمیبرند. بیشتر اوقات کنار فرمانده خود شهید مهدی باکری دیده میشد.
روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در جزیره مجنون شهید شد.
آقا مهدی باکری هم در همان عملیات به شهادت رسید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
دشت جنون 🇵🇸
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 #بزرگ_مردان_کوچک #نوجوان_شهید #محمدحسین_ذوالفقاری #قسمت_اول پدر #محمدحسین نقل می کند که
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹
#بزرگ_مردان_کوچک
#نوجوان_شهید
#محمدحسین_ذوالفقاری
#قسمت_دوم
یکی از همرزمانش می گوید :
اما او از #شهادت برادرش #مطلع بود .
وقتی به او گفتم حالا که #برادرت به #شهادت رسیده ، بهتر است که به #میبد بروی .
او با #روحیه_ای عالی جواب داد :
اگر بروم دیگر نمی گذارند به #جبهه برگردم .
هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش #شهید شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت :
اسلحه #برادرم را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است .
سرانجام او را برای مراسم #برادرش به #میبد روانه می کنند .
هنوز مراسم چهلم #برادرش برگزار نشده بود که او با #پیشانی بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های #عشق و #ایثار می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت #شقایق خیز #شوش بر اثر اصابت چندین ترکش #خمپاره به هر دو #دست و هر دو #پا در حالی که زمزمه #یا_حسین بر لب داشت به #لاله رویان هم رزم خود پیوست .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1💐🕊
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#محمدحسین_محمدخانی
هروقت من را میدید، دستم را در دستش میگرفت و میگفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.»
مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از#شهید دارد میگوید: «مدتها بود که #محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت. گفتم کمی دیر میرسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که#شهید شوم. وقتی خبر#شهادت_محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر#محمدحسین عاشق شهادت بود.
راوی
#پدر_شهید
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
ارسالی از اعضاء
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
دشت جنون 🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدانه
#بزرگ_مردان_کوچک
#شهید_والامقام
#غلام_تشکری
#شهیدی که با کیسه گونی خود را به منطقه عملیاتی #دفاع_مقدس رساند
ایثارگر رزمنده ، حبیب خمبر در خصوص نحوه شهادت شهید غلام تشکری این چنین می گوید :
اولین بار که رفتیم جبهه، رفتیم ورزشگاه تختی آبادان .
من ریزاندام بودم.
ما را بردند خط ولی غلام تشکری را که از من هم ریزتر برد به خط نبردند.
بعد از چند روز که ما برای بردن تدارک به شهر آمدیم، پیش غلام تشکری هم رفتیم، خیلی گریه کرد و مدام از ما می خواست که او را هم ببریم خط و به ما می گفت: فقط یک دور خط رو ببینم.
چند نفری نشستیم ببینیم چطور می شود او را با خودمان ببریم، در نهایت یک تصمیم و فکری به ذهن یکی از بچه ها رسید، ولی برای ورود به خط باید نامه می داشتید و گرنه دژبانی نمی گذاشت وارد منطقه بشوید.
بالاخره ما وسایل را که شامل میوه و هندوانه هم بود، خریدیم و غلام تشکری را هم داخل یک کیسه گذاشتیم و درش را هم بستیم.
آمدیم دژبانی و شانس غلام ، دژبانی هم وسایل را نگاه کرد و چیزی به ما نگفت.
از دژبانی رد شدیم و وقتی به خط رسیدیم، قضیه را به فرماندهی گفتیم.
فرمانده ما ، شهید عباس مروت بود، قبول کرد ولی گفت: نباید این کار را می کردید.
فرداش متوجه شدیم که یک نفربر عراقی که پرچم (پارچه سفیدی ) آویزان کرده بود و نشانه تسلیم شدن داشت، به سمت ما می آید.
فرمانده به ما گفت: بچه ها مواظب باشید شاید کلکی در کار باشد.
نفربر آمد و آخرش هم از خط رد شد و دو تا برادر (واقعا با هم برادر بودند) از نفربر پیاده شدند و خودشان را به ما تسلیم کردند.
فرمانده گفت: الان که نیرو نداریم اینها را ببرد عقب، پس چه کار کنیم؟
قرار شد که برادر تشکری مراقب این دو باشد.
غلام هم که تا این لحظه هنوز فکر می کرد شاید اونو برگردانند، از مسئولیت داده شده به خودش خوشحال شد و آمد در کنار آن دو برادر عراقی و شد نگهبان آن دو.
هنوز ساعتی از تسلیم شدن آن دو عراقی نگذشته بود که ناگهان خمپاره اندازهای عراقی، شروع به کار کرد.
خمپاره ها مدام روی منطقه ما فرود می آمدند که متاسفانه خمپاره ای به محل غلام و آن دو برادر عراقی افتاد و هم غلام و هم آن دو عراقی بر اثر این خمپاره، بدنشان پاره پاره شد .
خمبر در حالی که انگار این صحنه همین الان داشت برایش نشان داده می شد، با حسرتی کامل گفت: شهید تشکری فقط یک شب پیش ما بود و قسمتش شهادتی به اینگونه بودف یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1 🕊🌹
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#عارف12_ساله
#شهید_والامقام
#رضا_پناهی
رضا در جبهه، قوطی کنسروها را جمع میکرد و به دم گربهها میبست و در کوه رها میکرد و میگفت : سنگر بگیرید.
وقتی گربهها میدویدند، صدای قوطیها در کوه میپیچید و دشمن فکر میکرد رزمندههای ایرانی هستند .
کوهها را به رگبار میبستند و زمانی که به رضا میگفتیم چرا این کارها را انجام میدهی، میگفت : برای اینکه مهمات آنها هدر برود .
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#ابراهیم_رضائیان
فرزند: عباسعلی
#طلوع :
🗓 1342/07/07 🗓
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : آزاد
#عروج :
🗓 1361/08/18 🗓
مسئولیت : بسیجی
محل #شهادت : دهلران ـ موسیان
نام عملیات : محرم
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#بیت_المال
#شهید_والامقام
#مهدی_طیاری
بنزین ماشینم تمام شده بود .
از #مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم .
گفت : بنزین ماشین من از #بیت_المال است ، اگر ذرهای از آن را به تو بدهم نه تو #خیر میبینی و نه من .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#تلنگر
#تفکر
#بیت_المال
🕊 @dashtejonoon1🥀💐
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#سید_ایاز_خردمندان
ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ .
ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشمهاش از گریه سرخ شده بود، گفتم چی شده سید ؟
گفت : حتما تو هم فکر میکنی با این پای لنگم نمیتونم بیام تو عملیات ، اما من با همین پا توی تمام آموزشها پا به پای بچهها اومدم که بگم با یه پای علیل هم میشه از کشور دفاع کرد و مطمئنم اگر #شهید شدم جدم #امام_حسین_ع به خاطر این پا ردم نمی کنه !
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ فرمانده را راضی کرد و همون شب با ذکر #یا_حسین_ع، #شهید شد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
ارسالی از اعضاء
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#عاشقانه_های_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
#کلاس_درس_شهدا
#نوجوان_شهید
#کاظم_مهدیزاده
میخواستم بزرگ بشم
درس بخونم مهندس بشم
خاکمو آباد کنم زن بگیرم
مادر پدرمو ببرم کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک
تو راه مدرسه باهم حرف بزنیم
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم
خب نشد...
باید میرفتم تا از
مادرم
پدرم
خاکم
ناموسم
دخترم
دفاع کنم
رفتم که
دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم
اما ....
الان اوضاع چطوره ....؟
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 @dashtejonoon1🕊🇮🇷
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#در_محضر_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
دوستان، هرچه براي اين ملت تلاش كنيم كم است. ما براي اين ملت زنده،پيشتاز وخداجوي نبايد كم بگذاريم. اگر آماده باشيم، اگر بانشاط باشيم، اگرآماده حركت باشيم، هيچ گونه تهديدي متوجه ملت ايران نميشود. سرزمين اسلام امن است.
اگر يكي از اين شهدا الآن بيايد به اين دنيا و شروع كند براي ما صحبت كردن، چه ميگويد؟ ميگويد در راه خدا ثابت قدم باشيد. ايمانتان را حفظ كنيد.
درتقويت ايمانتان تلاش كنيد. قدر جمهوري اسلامي را بدانيد. خودتان را شايسته فداكاري در راه جمهوري اسلامي بدانيد. در راه ولايت فقيه ثابت قدم،استوار، دلپاك، همه چيز خودتان را آماده كنيد براي دفاع از اسلام . راستگوباشيد .
اينها را به ما خواهند گفت .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_استاد
#شهید_والامقام
#حجت_الاسلام_والمسلمین
#مرتضی_مطهری
مَثَل #شهید مَثَل شمع است ...
که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده
بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#طلبہ_شــهید
#احمد_مکیان
اگر جنازهام بہ دسٺ شما رسید
پیڪر بےجان مرا غریبانہ تحویل گیرید
و غریبانہ تشییع ڪنید و غریبانہ در
بهشٺ معصومه قطعه ۳۱ به خاڪ بسپارید .
روے سنگ قبـرم چیزے ننویسید و
اگر خواستید چیزے بنویسید فقط بنویسید :
تنهاپرڪاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالے
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🥀🕊