🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#حدیث_روز
#پيامبر_اکرم_ص
اتَّخِذُوا الأهلَ ، فإنّه أرْزَقُ لَكُم
زن بگيريد ، كه ازدواج كردن روزىِ شما را بيشتر مى كند .
🌺 #سالروز
💐 #پیوند_آسمانی
🍀 #پیامبر_اکرم_ص
و
🍀 #حضرت_خدیجه_س
💐 #مبارک_باد
💐 @dashtejonoon1🌼🌺
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#پیامکی_از_بهشت 💐
اگر مسئولین کج روی کنند باید برکنار و رسوا شوند چون خون های زیادی برای اسلام ریخته شده و جزای استفاده از خون شهدا برای ریاست طلبی و خودکامگی جز مرگ نمی تواند باشد .
همه مسئولین باید خدمتگزار این مردم شهید پرور باشند .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #عباسعلی_ملکی
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺💐🌼🍀🌼💐🌺
گفتم تمام دار و ندار من دل من است
گفتی قبول
مهریه ام
یک کلام
#عشق
#صابر_خراسانی
🌺 #سالروز
💐 #پیوند_آسمانی
🍀 #پیامبر_اکرم_ص
و
🍀 #حضرت_خدیجه_س
💐 #مبارک_باد
🌺 @dashtejonoon1🍀💐
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
ارسالی از اعضاء
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان اسلام
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🌴🌹🍀🌹🌴🥀
امروز
#بیست_و_چهارم_شهریورماه
سالروز #طلوع
چند آسمون نشین شهرستانمونه
تولدتان مبارک
#شهیدان_عزیز
💐 بسیجی #شهید سعید جوزی 🍀 (ابراهیم)
🌸 بسیجی #شهید محمدرضا زمانیان 🍀 (مهدی)
💐 بسیجی #شهید مرتضی شکرانه 🍀 (محمدعلی)
🌸 بسیجی #شهید رضا عباسی 🍀 (محمد)
💐 بسیجی #شهید ناصر مهربانی 🍀 (حیدر)
🌸 دانش آموز #شهید سید جمال الدین موسوی پور 🍀 (سیدمحمود)
#شادی_روحشون
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🍀🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#خاطرات_شهدا
#شوخ_طبعی_شهدا
#سردار_شهید
#غلامرضا_قربانی_مطلق
فرمانده سپاه پاوه
با سلام و صلوات در پی دیگران سوار شدم . مقصد شهرستان پاوه بود . شهری که به تازگی امنیت نسبی پیدا کرده بود و بچه های سپاه در آن مستقر شده بودند . برادر احمد روی رکاب مینی بوسی ایستاده بود و بچه ها تک تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی های زوار در رفته مینی بوس می نشستند . همه خندان و سبکبال ، انگار به طرف خانه های خودشان می رفتند ، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند . صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد : همه هستن ؟ کسی جا نمونه ، برادرها چیزی را فراموش نکنند !
غلامرضا دستش را درست مثل بچه کلاس اولی با لا برد و با جدیت گفت :
برادر احمد ،ما لیوان آبخوری مان جا مانده ،اشکالی نداره ؟
خنده از همه بچه ها بلند شد و حاج احمد هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین،با دست به پشت راننده زد و بدین سان ،حرکت رزم آوران اعزامی از سپا ه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان پاوه آغاز شد .
راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود ،که دوباره صدای غلامرضا بلند شد :
برادرا توجه کنند ، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع ، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ...
و پس از مکث کوتاهی ادامه داد :
الهم سرد هوا ، گرم زمین ، لبو لبو داغ ، آش رو چراغ ، شلغم تو باغ .
در پایان هر فراز از رجز طنز آمیز مطلق همه با هم و محکم جواب می دادیم : هی .
برادر احمد ،چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد ،به راحتی می شد از چشمانش خواند :باز این غلامرضا شروع کرد .لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹