eitaa logo
🌺 تِکْہ اےاَز زِنْدِگے 🌺
87 دنبال‌کننده
407 عکس
92 ویدیو
1 فایل
«﷽» # پروردگارا تو را سپاس کہ سہم ما را از علم و دانش، کتابھا قرار دادے ... ⁦⁦🌼🌼🌼🌼 @Baran69m #هر چیزی که ارزش خواندن و تامل دارد. #انتشار_مطالبِ_کانال_همراه_لینک_اشکالی_ندارد. https://eitaa.com/joinchat/1419903244C4e75968917
مشاهده در ایتا
دانلود
در زمان‌های گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند؛ بسیاری هم غر می‌زدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و… 🌸🍃@dastan69zendegi🍃🌸 با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه‌ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می‌تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد. 🌸🍃🌸🍃 @dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃 : عزیزان اگر لطیف نباشید هیچ چیز نصیبتان نمی‌شود؛ خود را معطل نکنید! 🌸🍃@dastan69zendegi🌸🍃 هر روز چند مرتبه در خانه یا محل کار عصبانی می‌شود و پرخاش می‌کند و دل دیگران را می‌شکند ، از آنطرف هم می‌خواهد زبدة العارفین و عمدة المکاشفین شود! به حضرت زهراء سلام الله علیها قسم ، تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی‌آید! 🌸🍃🌸🍃 @dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃 : روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: " امروز میخواهیم بازی کنیم!‌" سپس از آنان خواست که فردی بصورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده, بستگان, دوستان , هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت. 🌸🍃@dastan69zendegi🍃🌸 سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند. زن ,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد. سپس استاد دو باره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند. زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند; نام : مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش ... کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند. کار بسیار دشواری برای آن خانم بود. او با بی میلی تمام , نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت: " لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!" زن مضطرب و نگران شده بود. با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست ... استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!" والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید!! دو باره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند. 🌸🍃@dastan69zendegi🍃🌸 زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد :"روزی والدینم از کنارم خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ,ترکم خواهد کرد" پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم میکند , همسرم است!!! همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن , حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند. 🌸🍃🌸🍃 @dastan69zendegi
🌸🍃🌸🍃 ✍ بازیِ زندگی یک بازی انفرادی‌ست. هیچ‌کس جز خود آدمی چیزی به خود نمی‌دهد و هیچ‌کس جز خود آدمی چیزی را از خود دریغ نمی‌دارد. تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به یغما می‌برد، اندیشه‌های منفی اوست! تردیدها، ترس‌ها، نفرت‌ها و حسرت‌ها، دشمنان انسان در درون خود اوست. ترس توست که شیر را درنده می‌کند، بر شیر بتاز تا ناپدید شود. بازی زندگی یک بازی انفرادی‌ست؛ اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهد شد. 🌸🍃🌸🍃