eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
چت دو تا دکتر😂😁 🤣🎈 📚 @DasTanaK_ir
❁﷽❁ ( انتخاب) به سختی توانسته بود به جبهه بیاید. آخر فقط ۱۳ سال داشت و به نظر دیگران با این سن کم، آمدنش به جبهه کارایی نداشت فقط دست و پا گیر بود و مایه دردسر. برای همین همه او را به مدرسه رفتن تشویق می‌کردند و مانع آمدنش به جبهه جنگ می شدند. حالا خودش مانده بود و پنج تانک که هر لحظه به او نزدیک و نزدیک تر می شدند. پشت سرش یک ایران بود و روبرویش یک انتخاب بزرگ، آن هم میان مرگ و زندگی. چهره پدر و مادرش جلوی چشم هایش رژه می رفت. صدای محمد حسین گفتن های مادر و پاشو صبح شد و تاکید مادر با این جمله که: « ننه، مدرست دیر نشه» در گوشش می پیچید. ناگهان لبخندی گوشه ی لبش را به سمت بالا کشید. یاد چطور آمدنش به جبهه افتاد. ۵۰ تومان پولِ خرید نان را، به دوستش داده بود تا نان بخرد و به خانه یشان ببرد و شرط کرده بود تا سه روز به پدر و مادرش چیزی نگوید که به کجا رفته است، مبادا اورا به هر ترفندی به خانه برگردانند. دوباره به خودش آمد. دلش چقدر هوای دستهای گرم مادر را کرده بود. چقدر دلش برای نصیحت های پدرانه تنگ شده بود. حسین می توانست این همه داشته های قشنگ را در قلبش نگه دارد، ولی نمی توانست داغ شهادت این همه هموطن را به چشم ببیند. نباید محاصره ی ایرانیان توسط رژیم بعث اتفاق می‌افتاد. دستی بر موهای پرپشت و سیاهش کشید، سینه اش را سپر کرد. بعد محکم فانسخه را در دستش گرفت و با دست دیگرش روی نارنجک های دور کمرش زد. مثل کسی که کیسه طلا به کمرش آویزان کرده باشد. بعد آرام دست راستش را روی قلبش گذاشت : «خدایا کمکم کن...» هنوز جمله اش را تمام نکرده بود که شجاعانه و در یک چشم بر هم زدن به سمت یکی از تانک ها حمله ور شد. ضامن نارنجک ها را کشید و خودش را به سایه ی زیر تانک سپرد. کمتر از چند ثانیه صدای انفجار تانک، یک ایران را از این جانفشانی باخبر کرد و یک حمله و محاصره حتمی را در هم شکست و رژیم بعث را وادار به عقب نشینی کرد . شهید حسین فهمیده، آرام چشمهایش را بست در حالی که قلبش مالامال از عشق بود و لب هایش پر از لبخند رضایت. _اینم داستان امشب امیر به ساعت روی طاقچه نگاه کرد. عقربه ساعت ۱۱:۳۰ را نشان میداد. سپس رو به مادر کرد من ۱۰ سالمه ولی هنوز عین بچه ها قصه شب برام میخونی! وقتش نیس منم بزرگ فکر کنم مثل حسین فهمیده؟ مادر از روی تخت بلند شد پیشانی بلند امیر را بوسید: بله. وقتش شده. سپس پتو را روی تن امیر کشید. پشت چشم های امیر بعد از خاموش شدن چراغ تاریک تر شد؛ ولی او این بار دیگر از تاریکی پشت پلک هایش هیچ ترسی نداشت. ✍️ آمنه خلیلی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 موزیک ویدیوی از بازداشت! :) کاور شده بر روی آهنگی از طفلک خیلی قشنگه ببینید 😂😂 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥زن بی‌حجابی که یک روحانی را از دست اغتشاشگران نجات داد! 🔺 روحانی که چند روز پیش اغتشاشگران پس از فحاشی به او حمله کردند و دستش را شکستند از چگونگی نجاتش توسط یک زن بی حجاب می‌گوید. 📚 @DasTanaK_ir
⭕️ سلام و درود به 😉 نیستی دادا؟ یه سوال کوچولو دارم. زودی بوگو، کار و زندگی دارم.😃 این که هی میگن چیه؟ مگه ماشین هس که هیبریدی باشه و با برق کار کنه؟🙈 🔵 به به! سلام به رو ماهت دادا مسعود😘 هستیم دادا. از این کلاس به اون کلاس تو فضا حقیقی. از یه گروه به گروه دیگه تو فضا مجازی. هر از گاهی هم باید با ساجده چاشا بازی کنیم.😁 دادا مسعود یعنی . مرکب از چند تا چیز. خوب گفتی ماشین هیبریدی، چون سوخت ترکیبی داره هم با بنزین و هم با برق کار میکنه.👌 یعنی: همه گزینه ها را گذاشتن رو میز.😡 هم سیاسی، هم اقتصادی، هم فرهنگی و هم و هم 🤜 اما دادا مسعود یه چیز بهت بگم و برو. اگه گوشمون به دهان باشه و البته به فرمایشاتشون کنیم، به لطف خدا این میدان ما هستیم. داشته باشیم و نشیم. باشیم در . 🌹 جوونهامون را باید در یابیم و اگه یا دارن، باهاشون گفت و گو کنیم. البته باید را درست کنند. مردم همه جوره پا هستن و ❤️ ⭕️ خوب فهمیدم، دمت گرم. فردا ، می بینمت. فعلا خداحافظ🖐 ✅ آیدی دریافت سوالات دینی👇👇 @khameneieshQ کانال رسمی استاد جواد حیدری 👇👇 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ♨️ https://eitaa.com/joinchat/4071489550C59c970ae1b
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
یکی از طرفدارای پر و پا قرص کانال #داناب پر کشید و آسمانی شد 😢 صالح جان سلام ما را به ارباب برسان😘
سلام سال گذشته چنین روزی ودرست در همین لحظه ها بود که صالح از صدرارضا خواست قرآن مخصوص خودش و بعد سوره محمد رو براش بیاره و مشغول تلاوت شد....هنوز تمام نکرده بود که یاسین پسر همسایه برای صالح جون گل آورد و من هم که ذوق زده به صالح گفتم بیا این هم هدیه از طرف حضرت محمد.( ص) و همون وقت ازشون عکس گرفتم ..و صدرا هم که برای نماز رفته بود مسجد .....حالا شما هم لطف کنید و منت سر من بگذارید و صالح من رو به سوره ی محمد مهمان کنید. 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. آقایان مماشات بس است. داعش کنار گوش ما و در لباس میش ظاهر شده. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📢 شهدای ما «فی سَبیلِ اللَّهِ» کشته می‌شوند و کشته‌شدگانِ دشمن «فی سَبیلِ الطّاغوتِ». 💠 آیت‌الله میرباقری: "اصل مبارزه با باطل، تعطیل‌بردار نیست؛ درگیری بین جبهه حق و باطل، یک امر ضروری و اجتناب‌ناپذیر است و موضوعی برای مصالحه وجود ندارد؛ چون مصالحه بر سر «اله» است؛ وقتی ما دنبال خدای خودمان هستیم و آنها دنبال دنیای خودشان هستند، امکان مصالحه نیست. در این جنگ و مبارزه حق و باطل، دو طرف می‌کشند و کشته می‌شوند و خسارت می‌بینند؛ فقط تفاوت در یک‌جا است: «الَّذینَ آمَنوا یقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذینَ کفَروا یقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ». اینها در راه خدا می‌جنگند، آنها در راه غلبه شیاطین می‌جنگند. تفاوت در همین یک کلمه است؛ و الا آنها هم سختی می‌کشند و مشکلات را تحمل می‌کنند: «إِنْ یمْسَسْکمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»؛ اگر شما سختی می‌بینید دشمن هم سختی می‌بیند." ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یه باباش تو نیروانتظامیه یه باباش تو سپاه چندتا پدر دارید شماها؟ 😂 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
ما همه کردیم کار خویش را ای بقربانت بجنبان ریش را سلطان محمود به طور ناشناس از کاخش بیرون آمده تا در شهر بگردد و ببیند اوضاع و احوال مملکت از چه قرار است که با گروهی از دزدان برخورد می کند و به آنها می گوید من هم مثل شما دزد هستم. آن دزدان هریک هنری دارند و از شاه می پرسند که هنر تو چیست؟ شاه می گوید هنر من درریش من است. سلطان محمود با علاقه پرسید: خیلی دلم می‏خواهد هنرهای شما را بدانم. مثلاً خود تو بگو ببینم چه هنری داری؟ مرد قوی هیکل لبخندی زد وبا غرور گفت: هنر من در زور و بازوی من است! من می‏توانم بدون هیچ وسیله ‏ای در هر کجا که بخواهم تونلی حفرکنم و از هر کجا که بخواهم سر در بیاورم! دزد دیگری که کنار مرد قوی هکیل نشسته بود گفت: هنر من در گوش های من نهفته است! سلطان محمود با تعجب گفت: گوش که جز شنیدن کار دیگری نمی‏تواند بکند! مرد لبخندی زد و گفت: گوش‏های من می‏توانند بفهمند که سگ‏ها در موقع پارس کردن چه می‏گویند؟! دزد دیگر رو به سلطان کرد و گفت: هنر من در چشم‏های من است. اگر من کسی را در سیاهی شب ببینم، در روز هم می‏توانم او را بشناسم. دزد دیگر در حالی که به بینی‏ اش اشاره می‏کرد گفت: من هم می‏توانم بوی طلا و جواهر را از روی خاک تشخیص دهم. سلطان محمود لبخندی زد و گفت: هنر من در ریش من است! که اگر آنرا از روی رحمت بجنبانم، مجرمان از زندان آزاد می شوند. رئیس دزدها گفت: عجب هنر خوبی داری! ما دزد هستیم و بالاخره روزی سر و کارمان به زندان و جلاد خواهد افتاد. این خاصیت ریش تو خیلی به درد خواهد خورد. سپس همگی به سوی قصر سلطان به راه افتادند. وقتی به نزدیکی آنجا رسیدند. سگ‏های قصر شروع به پارس کردند. دزدی که گوش‏های حساسی داشت، ایستاد و با خنده گفت "سلطان" با ماست. سلطان گفت:شاید راست می‏گوید! رئیس دزدها خنده ‏ی بلندی کرد و گفت: حتماً سلطان محمود هم خود تو هستی؟! دزدی که بینی حساسی داشت به نقطه ‏ای در روی زمین اشاره کرد و به رئیسشان گفت: بوی طلاهای خزانه به مشامم می‏رسد. اگر اینجا را بکنی یک راست از خزانه‏ ی قصر سر در می‏آوریم. رئیس دزدها با سرعتی باور نکردنی شروع به کندن زمین کرد. دزدی که با بینی‏ بوی طلاها را حس می کرد، او را راهنمایی می‏کرد تا از کدام سو حفر کنند. بالاخره پس از مدتی کندن و جلو رفتن، از خزانه ‏ی قصر سر در آوردند. برق طلا و جواهرات خزانه، چشم همه‏ شان را خیره کرده بود. سلطان محمود گفت: بگذارید من بیرون بروم و نگهبانی بدهم. اگر ماموری به اینجا نزدیک شد، شما را خبر می‏کنم . سلطان محمود از خزانه بیرون رفت. به سرعت لباس‏هایش را عوض کرد و به نگهبانان خزانه گفت که چند دزد در آنجا هستند. نگهبان‏ها هم آمدند و دزدها را دستگیر کردند. صبح روز بعد، گروه دزدها را به محضر سلطان آوردند تا در آنجا محاکمه شوند. دزدی که چشم‏هایی تیزبین داشت. تا چشمش به سلطان افتاد، او را شناخت. رو به دوستانش کرد و گفت: این همان مردی است که دیشب با ما همراه شد. خدای من! او سلطان محمود بوده است! همه ‏ی دزدها با تعجب و حیرت به چهره ‏ی سلطان خیره شدند. سلطان فقط لبخندی می‏زد و چیزی نمی ‏گفت. قاضی، محاکمه را آغاز کرد و سرانجام حکم داد که گردن هر چهار دزد باید زده شود . رییس دزدها رو به سلطان کرد و گفت: ما همه کردیم کار خویش را ای بقربانت بجنبان ریش را یعنی وقت آن است که شما هنرت را نشان دهی و ریشت را بجنبانی. سلطان محمود چنین کرد و بخشیده شدند. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
/ حمله‌ی موشکی به مناطق شهرک نشین رژیم صهیونیست توسط نیروهای فلسطینی الان تن سعودی‌های ذلیل بیشتر از قبل داره می‌لرزه. دیگه واقعا باورشون شد که این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست😏😏 📚 @DasTanaK_ir
🌹خداوندا ظهورش دیرگردید بســی عاشــــق دراین ره پیــرگردید بحق مادرش زهرای اطهر بحق فرق اکبر، حلق اصغر مهیاکن تو اسباب ظهورش منورکن تو گیتی را زنورش ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سقوط تهران در فیلم ها و انیمیشن های آمریکایی توهمی که هیچ وقت به واقعیت تبدیل نخواهد شد... 🆔 @Shobhe_Shenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی خوب بود😂😂😂 این کوتاه واقعا دیدن داره و توش کلی حرفه این داستان: 😅کارخودشونه... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
شکار لحظه ها قلبی که در آسمان تشکیل شد 😍 ❤️برای ایرانی ڪه مظلوم‌ترینه اما ایستاده‌ترین... عکاس: شهلا شورگشتی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📸 سه شهید در یک قاب! ▫️سردار شهید حاج قاسم‌ سلیمانی؛ ▫️ شهید سیدعلی موسوی (مسئول اطلاعات سپاه زاهدان)؛ ▫️ شهید سجاد شهرکی (امام‌جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان). 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 توجه 🔴 🔴 توجه 🔴 🔶 مشاوره و آموزش مجازی و رشد کسب و کار 🔶 صوت دوره شروع حرفه ای رو از ادمین کانال دریافت کن!!! و کلی مطلب کاربردی یاد بگیر👌 به کانال فرماندهان بیا و با تخصصی و آموزش‌های کاربردی و یک کسب و کار حرفه‌ای راه اندازی کن✅ نگران هم نباش 😉 ما رفیق نیمه راه نیستیم و تا نوک قله باهاتیم 👌💪 👇فرماندهان 👇 https://eitaa.com/joinchat/2453274731Cd368c9da50
◼️ علت وفات حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) چه بوده است؟ برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (س) در ساوه مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید. محمدی اشتهاردی می‌نویسد: (مطابق نقل بعضی مسموم نمودن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد). عده‌ای نیز قایلند: (وقتی حضرت معصومه بدن‌های پاره پاره برادران و برادر زادگان خویش را که ۲۳ نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر ان بیمار شد). پس از ورود حضرت معصومه (س) به قم در روز ۲۳ ماه ربیع الاول، ان حضرت ۱۷ یا ۱۹ روز ساکن منزل موسی بن خررج بود. و در این مدت با حالت بیماری مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند بود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
«روحانی شهید سجاد شهرکی» تو را خدا ببینید چه لبخندی به لب دارد 🔹امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان که پنجشنبه توسط دو تروریست مسلح هنگام عزیمت به مسجد جهت اقامه نماز مغرب و عشا به شهادت رسید. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می‌کنی؟ گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشته روزیش مرا گم می‌کند...؟ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
نکات ناب امام رضا و حضرت معصومه علیهما السلام 🔻در میان حدود 37 فرزند حضرت کاظم علیه السلام فقط امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام از یک مادر، آن هم بانوی بزرگواری چون نجمه خاتون متولد شدند. 🔻 امام رضا علیه السلام 25 سال بزرگتر از حضرت معصومه علیها السلام بودند؛ زیرا آن حضرت در سال 148 ه. ق به دنیا آمدند و حضرت معصومه علیها السلام در سال 173 ه. ق. 🔻حضرت معصومه علیها السلام 21 سال تحت سرپرستی امام رضا علیه السلام بودند؛ زیرا امام کاظم علیه السلام در سال 179 ه. ق به دستور هارون زندانی گشت و حضرت معصومه علیها السلام در آن زمان 6 ساله بودند و تا زمان هجرت امام رضا علیه السلام- سال 200 ه. ق- تحت کفالت حضرت بودند. 🔻سفر حضرت معصومه به ایران به درخواست امام رضا علیهما السلام بوده است. امام رضا در نامه ای به خواهر گرامی خود از ایشان می خواهد تا به خراسان بیاید 🔻نهایتا حضرت معصومه سلام الله علیها در ساوه مریض (و طبق نقلی مسموم) می شوند و به درخواست خود به قم منتقل می شوند و پس از 17 روز در آنجا از دنیا می روند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 منم یه آرشامم، منم علی‌اصغر نماهنگ جدید ابوذر روحی برای شهدای شاهچراغ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b