eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️ ﷽ در يك شركت بزرگ ژاپني كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت، يك مورد تحقيقاتي به ياد ماندني اتفاق افتاد: 🆔 @dastanak_ir شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد. او اظهار داشته بود كه هنگام خريد يك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطي خالي است. بلافاصله با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد كارخانه اين مشكل بررسي، و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد. مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند: پايش ( مونيتورينگ) خط بسته بندي با اشعه ايكس. بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين،‌ دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهيز گرديد. سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند. 🆔 @dastanak_ir نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي در پيش آمده بود. اما آنجا يك كارمند معمولي و غيرمتخصص آنرا به شيوه‌اي بسيار ساده‌تر و كم‌خرج‌تر حل كرد: تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط بسته بندي تا قوطي خالي را باد از خط توليد دور کند! پ.ن. معمولا در بسياري از موارد راههاي ساده تري نيز براي حل هر مسئله و يا مشکلي وجود دارد. هميشه به دنبال ساده ترين راه حلها باشيد. ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
📸 پست اینستاگرامی محمد انصاری، بازیکن پرسپولیس، درباره تصویری که با تیشرت هنگام خوشحالی بعد از گل نشان داد. ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
قربون خدا برم هیچ دقت کردین میوه های بهار و تابستون همه لختن یا لباس نازک تنشونه مثل توت فرنگی انگور البالو گیلاس زرد آلو... 🆔 @dastanak_ir اما میوه های پاییز و زمستون کاپشن و اورکت پوشیدن مثل پرتقال و نارنگی، لا مصب کیوی لباس پشمی پوشیده انار هم که دیگه پالتو چرم تنشه😂😂😂 ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ 🌷برنامه ای جالب و الهی، برای کسب ثروت و جلب روزی🌷 🔹مهم ترین چیزهایی که باعث می شود روزی مان به سمت ما روانه شود چیست؟ 🆔 @dastanak_ir 🔆امام حسن (علیه السلام) فرمود: 🌺أقْوَى الْأَسْبَابِ الْجَالِبَةِ لِلرِّزْقِ قوی ترين اسباب کسب روزى این هاست: 🌱إقَامَةُ الصَّلَاةِ- بِالتَّعْظِيمِ وَ الْخُشُوعِ- نماز خواندن با تعظيم و خشوع 🌸و قِرَاءَةُ سُورَةِ الْوَاقِعَةِ خُصُوصاً بِاللَّيْلِ وَ وَقْتِ الْعِشَاءِ- و خواندن سوره واقعه به ويژه در شب و وقت عشاء، 🌱و سُورَةِ يس وَ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَقْتَ الصُّبْحِ- خواندن سوره «يس» و «مُلْك» در صبح، 🌸و حُضُورُ الْمَسْجِدِ قَبْلَ الْأَذَانِ حضور در مسجد پيش از اذان، 🌱و الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الطَّهَارَةِ- هميشه با طهارت بودن 🌸و أَدَاءُ سُنَّةِ الْفَجْرِ وَ الْوَتْرِ فِي الْبَيْتِ- و انجام نافلۀ فجر و نماز وتر در منزل 🌱و أَنْ لَا يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ لَغْوٍ... . و این که سخن لغو نگوید. 📚بحار الأنوار، ج73، ص: 319 ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ پیرمردی، تنها در روستایی زندگي مي کرد. او مي‌خواست مزرعه سيب زميني‌اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود. 🆔 @dastanak_ir پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد: «پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي. دوستدار تو پدر» طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: «پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه‌های زیادی پنهان کرده ام!!» ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت: «چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟» پسرش پاسخ داد : پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم. پ.ن 🔹در دنيا هيچ بن بستي نيست. يا راهي‌ خواهيم يافت و يا راهي‌ خواهيم ساخت 🔹قبل از انجام هر کار راهکارهاي متفاوت را بررسي کنيم ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
🖼 #فتوکاتور | ترامپ به سلمان: اگر ۵۰۰ میلیارد (دلار) بدهید، می گوییم #جمال_خاشقجی خارج از کنسولگری مُرده. اگر یک تریلیون بدهید ایران را برای کشتن او متهم می کنیم. سلمان: اگر حزب الله و حوثی‌ها را هم به ایران اضافه کنید ۲ تریلیون می دهم! ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ 🔹اصفهانی زرنگ و رهبر انقلاب 🆔 @dastanak_ir خاطره‌ای از مهدیه مهدوی کنی، همسر حجت الاسلام میرلوحی 🔹پس از پذیرش ریاست خبرگان از جانب پدرم، حضرت آقا به دیدار ایشان آمدند. ضمنا همان روزها ما از صبیه آقای پناهیان برای پسرم خواستگاری کرده بودیم؛ یعنی چندروزی از خواستگاری ما می‌گذشت و قرار بود برای نیمه شعبان، برای صحبتهای مقدماتی به منزل آقای پناهیان برویم. خیلی هم دوست داشتیم که برای عقد خدمت حضرت آقا برسیم، ولی شنیده بودیم که ایشان دیگر برای کسی عقد نمی‌خوانند. بااین‌حال خیلی دلمان می‌خواست و آرزو داشتیم این اتفاق بیفتد. با این‌همه هنوز حتی مراحل مقدماتی را هم انجام نداده و روز عقد را هم تعیین نکرده بودیم. از دفتر مقام معظم رهبری تماس گرفتند که ایشان امروز به دیدن حاج‌آقا می‌آیند. ما خیلی خوشحال شدیم و همسرم گفت: شما راضی هستی که من بروم جلو و از آقا بخواهم که خطبه عقد آقا فرید را جاری کنند؟ من گفتم: اگر قبول کنند چه بهتر از این! یعنی قبول می‌کنند؟ ایشان گفتند: توکل به خدا! آن روز سریع مقدمات مختصر و انگشتری را فراهم کردم و به خانواده آقای پناهیان هم اطلاع دادیم منتظر خبر ما باشند که اگر آقا قبول کردند، سریع حاضر شوند. آنها هم قبول کردند. حتی بچه‌ها هنوز آزمایشهای قبل از عقد را هم انجام نداده بودند، ولی هر دو خانواده گفتیم: چه بهتر از اینکه آقا خطبه عقد را بخوانند. وقتی که آقا از ماشینشان پیاده شدند، آقای میرلوحی ــ همسرم ــ همراه حاج‌آقا جلو می‌روند و آقا فرید را معرفی می‌کنند و می‌گویند: این همان پسر من است که قرار است امروز شما خطبه عقدش را بخوانید! آقا هم می‌گویند: اصفهانی زرنگ شنیده بودم، ولی ندیده بودم!... (آقای میرلوحی اصفهانی هستند) و بعد هم لطف کردند و پذیرفتند. آن روز یک جمع کوچک صمیمی، در اتاق پدرم جمع بودند. حاج‌آقا صحبتهایی کردند و با حضور خانواده آقای پناهیان، حضرت آقا صیغه عقد را جاری کردند. آقا همچنین یک جلد قرآن به عنوان هدیه برای عقدشان و یک انگشتری به پسرم دادند که یادگار بسیار ارزشمندی بود. جالب آن که همراهان آقا انگشترهایی همراهشان بود و به اشاره آقا رفتند و آوردند و از بین آنها انگشتری را انتخاب کردند و به پسرم دادند.» ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir 🆔 @dastanak_ir
بیمارستان از مجروحان پر شده بود، حال یکی از آن‌ها خیلی بد بود و خونریزی شدیدی داشت، دکتر با دیدن مجروح، اشاره کرد که وی را به اتاق عمل انتقال دهیم. 🆔 @dastanak_ir انتقال مجروح برای من که چادر به سرداشتم کمی دشوار بود. دکتر اشاره کرد که چادرم را دربیاورم تا راحت‌تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم. مجروح که چند دقیقه ای بیشتر از به هوش آمدنش نگذشته بود، به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می‌روم تا تو چادرت را درنیاوری. چادرم در مشتش بود که شهید شد و از آن به بعد در سخت ترین و بدترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم. ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
یک شمش آهن ۵۰ هزار تومان ارزش داره اگر از این آهن نعل بسازید میشه ۱۰۰ هزار تومان اگه سوزن بسازید ۳ میلیون تومان و اگه ساعت بسازید ۳۰۰ میلیون ارزش پیدا می‌کند. شما از خودتان چه می سازید؟ چقدر به ارزشتان می افزایید؟ بستگی به انتخاب خودتان دارد! ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
جلوی تاكسي نشسته بودم. راننده نگاهم كرد و گفت: «چقدر موها رو سفيد كردي» ! راست مي‌گفت، بيشتر موهايم سفيد شده است. گفتم: «بله» ... راننده پرسيد: «براي مردن آماده‌اي؟!» گفتم: «چي؟!» راننده گفت: «ميگم براي مردن آماده‌اي؟» گفتم: «مگه قراره بميرم؟» راننده گفت: «آره ديگه... چشم به هم بزني رفتي... زود... خيلي زود» ! براي مردن آماده نبودم حتي براي شنيدن اين حرف هم آماده نبودم، ولي انگار راننده مطمئن بود كه به زودي مي‌ميرم! به راننده گفتم: «من نمي‌خوام به اين زودي بميرم». راننده گفت: «هيچ كس نميخواد ولي خيلي هم زود نيست ...» ! دلم مي‌خواست از تاكسي پياده شوم و بقيه راه را بدوم... ولي راه دور بود و جان اين همه دويدن را نداشتم... 👤 سروش صحت ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ قديما بيسکويتها هم با وفابودند «مادر» ! اما الآن بيسکويتها هم بي وفاشدن «هاي باي»...!! نیومده میره؛ سلام خداحافظ؛ نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد!! نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشترخوش میگذشت!! نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم!! نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود!! نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم وهم چشمی نداشتیم!! نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم!! نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم ولی روزای خوبی داشتیم... ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
▫️ ﷽ 💢ولی ما اهل بیت اینطور نیستیم! 🆔 @dastanak_ir امام باقر (ع) تشریف بردند به عیادت جابر بن عبدالله انصاری صحابه بزرگ پیغمبر اکرم(ص) که پیر شده بود و اواخر عمرش بود. فرمود: جابر حالت چطور است؟ عرض کرد: یابنَ رسولِ الله در حالی هستم که فقر را بر غنا و بیماری را بر سلامت و مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهم. حضرت فرمود: ولی ما اهل بیت چنین نیستیم. ما هر چه خدا برایمان بخواهد همان را دوست داریم. هر چه خدا به ما بدهد ما به وظیفه‌مان در مورد آن عمل می‌کنیم. اگر خدا به ما ثروت بدهد همان را دوست داریم، اگر فقر بدهد همان را دوست داریم و اگر سلامت یا بیماری بدهد همان را دوست داریم. 📚آشنایی با قرآن، ج13، ص91 ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir