﷽ / ته جهنم!
ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺎﻟﺴﮑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﻬﻨﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
🆔 @dastanak_ir
ﻣﺮﺩ ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ
ﺫﻏﺎﻝ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﻪ ﺫﻏﺎﻝﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﺮﺩ ﺫﻏﺎﻝ ﺑﺎ ﺑﺪﻥ ﻋﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ
ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺍﻭ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮐﯽ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ...
ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦﺷﺎﻩ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺎﻟﺴﮑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺪﻭ ﺁﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺑﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ.
ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﯼ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺟﻨﻬﻢ ﺑﻮﺩﻩﺍﯼ؟!!!
ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﺯﺭﻧﮓ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ!!
ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﯾﺪﯼ؟
ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻬﺎﺋﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﺍﻋﻼﺣﻀﺮﺕ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﯾﺪﻡ!!
ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﻭﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﮑﺚ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺪﯾﺪﯼ؟
ﺫﻏﺎﻝﻓﺮﻭﺵ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ
ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻗﺘﻠﺶ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ،
ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺣﻖ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﺀ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ...
ﭘﺲ ﮔﻔﺖ: ﺍﻋﻼﺣﻀﺮﺗﺎ، ﺣﻘﯿﻘﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﻧﺮﻓﺘﻢ...!
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ / آرام باش احمد!
رفته بودم فروشگاه...
یکی از این فروشگاه بزرگا،
اسم نمیبرم تبلیغ نشه براش!
🆔 @dastanak_ir
یه پیرمرد با نوه اش اومده بود خرید.
پسره هی ور ور و غرغر می کرد.
پیرمرد می گفت: آروم باش احمد، آروم باش عزیزم!
جلوی قفسه خوراکی ها، پسره خودشو زد زمین و داد و بیداد...
پیرمرده گفت: آروم احمد جان،
دیگه چیزی نمونده خرید تموم بشه.
دَم صندوق پسره چرخ دستی رو کشید چنتا از جنسا افتاد رو زمین، پیرمرده باز گفت: احمد آروم!
تموم شد، دیگه داریم میریم بیرون!
من بسیار تعجب کرده بودم.
بیرون رفتم بهش گفتم آقا شما خیلی کارِت درسته. این بچه این همه اذیتت کرد فقط بهش گفتی احمد آروم باش!
پیرمرده با قیافه خاصی منو نگاه کرد و گفت: عزیزم، احمد اسم مَنه! اون اسمش سعیده!
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ /تست هوش:
مردی در ڪارخانه ای نگهبان شب بود
شبی خواب میبینه ڪه هواپیمای رییسش ڪه صبح قصد سفر داشته سقوط میڪنه و رییس ڪشته میشه
🆔 @dastanak_ir
صبح این خبر رو ب رییس میگه و رییس رو منصرف از رفتن میڪنه
هواپیما رییس همون طور ڪه پیش بینی شده بود سقوط میڪنه ولی رییس سالم میمونه چون ب سفر هوایی نرفته بوده
رییس ب نگهبان شب پاداش زیادی میده ولی اخراجش میڪنه
علت اخراج نگهبان چی بوده؟؟؟؟؟
🆔 @dastanak_ir
جواب بدین ببینم چند تا باهوش داریم!!!!!
جواب تا ساعاتی دیگر در کانال، (@dastanak_ir) منتظر بمانید...
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
﷽ /تست هوش: مردی در ڪارخانه ای نگهبان شب بود شبی خواب میبینه ڪه هواپیمای رییسش ڪه صبح قصد سفر داشته
با سلام و شب به خیر، خدمت کاربران گرامی
ضمن تشکر از کسانی که به معمای فوق پاسخ گفتند؛
جهت دیدن جواب، به پیوند زیر مراجعه کنید👇
https://goo.gl/P15yHA
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ / پِهِن
ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺎﺱ ﺻﻔﻮﯼ، رجالﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺿﯿﺎﻓﺖ ﺷﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ
🆔 @dastanak_ir
ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﺠﺎﯼ ﺗﻨﺒﺎﮐﻮ، ﺍﺯ فضولات ﺍﺳﺐ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ...
ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺑﻮﯼ ﭘﻬﻦِ ﺍﺳﺐ، ﻓﻀﺎ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺷﺎﻩ، ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺑﺮ ﻧﯽ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﭘُﮏ ﻋﻤﯿﻖ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺩﻭﺩﺵ ﺭﺍ ﻫﻮﺍ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ!!!!
ﮔﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ، ﺗﻨﺒﺎﮐﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ...!
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺗﻨﺒﺎﮐﻮ ﻭ ﻋﻄﺮ ﺁﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﺗﻨﺒﺎﮐﻮﯾﯽ
ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ ﯾﺎﻓﺖ!»
ﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺮﺩﻩﺷﻮﯼﺗﺎﻥ را ﺑﺒﺮند ﮐﻪ
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ، ﺣﺎﺿﺮﯾﺪ ﺑﺠﺎﯼ ﺗﻨﺒﺎﮐﻮ، ﭘِﻬِﻦ ﺍﺳﺐ ﺑﮑﺸﯿﺪ
ﻭ ﺑَﻪ ﺑَﻪ ﻭ ﭼَﻪ ﭼَﻪ ﮐﻨﯿﺪ..."
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ / جادو
آمریکاییه با ایرانیه ﯾﻪ ﺑﺎر با ﻫﻢ ﻣﻴﺮﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﻪ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ، آمریکایی ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﺟﻴﺒﺶ ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ...
🆔 @dastanak_ir
ﺑﻪ ایرانیه ﻣﻴﮕﻪ: ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ، ﺍﻳنا میگن ﺣﻴﻠﻪ آمریکایی ...😉
ایرانیه ﻣﻴﮕﻪ: ﭘﺲ ﺑﺮﻳﻢ ﻣﻨﻢ ﻳﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﺯ ﻫـﻨـﺮ ایرانیا رو ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺪﻡ، ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ...
ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻥ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ، ﻣﻴﮕﻪ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﺑﺪﻩ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﺟﺎﺩﻭ ﻛﻨﻢ، ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﻴﻪ ﻫﻢ ﺍﻭﻟﻴﺸﻮ ﻣﻴﺪﻩ، ایرانیه ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ، ﺩﻭﻣﻴﺸﻮ ﻣﻴﺪﻩ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ، ﺳﻮﻣﻴﺶ ﻫﻢ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ... ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﻴﻪ ﻣﻴﮕﻪ: ﭘﺲ ﻛﻮ ﺟﺎﺩﻭش؟!
ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮ ﺟﻴﺐ آمریکاییه ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ، ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﭘﻴﺪﺍﺵ ﻣﻴﻜﻧﯽ...😂
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
🔹تست هوش/ شما و شیر
فرض کن این عکس تو توی آفریقاست
و تو با یه طناب به درخت وصل شدی و مثل لنگر کشتی تو هوا معلق هستی
🆔 @dastanak_ir
یه شمع هم به آرومی داره طناب رو می سوزونه
و یه شیر هم اون زیر واستاده تا تو بیفتی و شیره ناهارشو بخوره
و تا زمانی که طناب سالم باشه تو هم زنده هستی ، کسی هم نیست که بهت کمک کنه
تنها راه اینه که شیر رو متقاعد کنی که شمع رو خاموش کنه
درست فکر کن و بگو که چه جوری تو این کار رو انجام می دی...؟!
پاسخ تا ساعتی دیگر در ( @dastanak_ir)
ــــــــــــــــ
☑ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
با سلام و شب به خیر، خدمت کاربران گرامی
ضمن تشکر از کسانی که به معمای فوق پاسخ گفتند (تقریبا صفر نفر!)؛
جهت دیدن جواب، به پیوند زیر مراجعه کنید👇
https://goo.gl/1Z3WiW
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ سلام
مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت.
🆔 @dastanak_ir
استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده.
تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی میداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر.
همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او.
جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم.
استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی!
قرآن:
الذین اذا خاطبهم الجاهلون، قالوا سلاماً
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
🌹 ⚘﷽⚘
✨💫✨
در #حقیقت_آباد با قطار سفر میکردم. بچه ای بسیار شلوغ میکرد...
خواستم او را آرام کنم به او گفتم اگر آرام باشد برای او شکلات خواهم خرید. آن بچه قبول کرد و آرام شد. قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم. ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته ای. به او گفته ای شکلات میخرم ولی نخریدی!!
🆔 @dastanak_ir
با کمال تعجب بازداشت شدم! در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!! آنها با نظر عجیبی به من می نگریستند که تو دروغ گفته ای؟!! آن هم به یک بچه!! به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!
🆔 @dastanak_ir
آنها گدای یک بسته شکلات نبودند. آنها نگران بدآموزی بچه شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند او باور نکند! اما برخی از ما، گول زدن را به عنوان روش تربیتی استفاده میکنیم!!!!.
ــــــــــــــــــ
با داســـتانڪـــ #بدرخشید👇👇
🆔 @dastanak_ir
🆔 @dastanak_ir
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
▫️ ﷽
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش...
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد،
مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمیخوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمیشه شما بهم بدین؟ "
بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی میکنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
🆔 @dastanak_ir
🔹حواسمان به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیست
کـــه بدونیم و مطمئن باشیم
کـــــه
مشت خدا از مشت ما بزرگتراست
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ / معما ؛ خلبان
یه خلبان میره توی یه ساندویچی ، به طرف میگه :
آقا من یه ساندویچ همبرگر میخوام ، یه دونه هم ساندویچ هات داگ
🆔 @dastanak_ir
ولی لطفا ساندویچ همبرگر رو توی نون دراز بپیچ و ساندویچ هات داگ رو توی نون گِرد ( نون همبرگری ) بپیچ
ساندویچیه به خلبانه میگه : آقا شما خلبانید ؟؟؟!!!
از کجا فهمید طرف خلبانه ؟ 🤔🤔🤔
پاسخ تا ساعتی دیگر در داستانک (@dastanak_ir )
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir