برگه امتحان بی نام
یک استاد دانشگاه میگفت:
یک بار داشتم برگههای امتحان را تصحیح میکردم. به برگهای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد.
بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگهها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت.
احساس کردم زیاد است. کمتر پیش میآید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت.
برگهها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
آری، اغلب ما نسبت به دیگران سختگیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر خودمان را تصحيح كنيم ميبينيم به آن خوبي كه فكر ميكنيم، نیستیم.
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 چجوری دوستم رو نمازخون کنم؟
#یک_دقیقه
📚 @dastanak_ir 👈💯
🔔 #تلنگر
💠 آیه ۲۸سوره فرقان خیلی تکونم داد
🔥یه عده جهنمی روز قیامت دستاشونو گاز میگیرند با حسرت میگن کاش با فلانی دوست نمیشدم!
⚠️مواظب باشیم دوستانمان، ما را جهنمی نکنند!
📚 @dastanak_ir 👈💯
سفر شگفتانگیز امام صادق علیهالسلام با کشتیِ که پرچم آن منقش به نام حضرت مهدی عجلالله فرجه بود...
داودبنکثیر رقّّی گوید: وارد شهر مدینه شده و به محضر امام صادق -علیه السلام- شرفیاب گردیدم، هنگامیکه در مجلس ایشان جای گرفتم شروع به گریه نمودم. امام صادق«علیه السلام» فرمود: «داود! چهچیز باعث گریهی تو شده است»؟ عرض کردم: «ای پسر رسول خدا«ص» عدّهای به ما میگویند: خداوند به شما اهل بیت پیامبر فضیلتی خاص غیر از آنچه به دیگران نیز داده، عنایت نکرده و برتری خاصی به شما غیر از آنچه به دیگران بخشیده، نداده است»؟! امام فرمود: «نفرین شدهها دروغ گفتهاند». آنگاه برخاست و با پای خویش ضربهای به دیوار خانه زد. و خطاب به آن فرمود: «به قدرت خدا به وجود آی»! ناگهان یک کشتی از یاقوت سرخ به وجود آمد که در وسطش مروارید سفیدی قرار داشت و بر بالای کشتی، پرچم سبزی بود که بر رویش نوشته شده بود: «خدایی جز خدای یگانه نیست، محمّد -صلی الله علیه و آله- رسول خداست و قائم -عجل الله تعالی فرجه الشریف- دشمنان را به هلاکت خواهد رساند و مؤمنان را برخواهد انگیخت و خداوند او را بهوسیلهی فرشتگان یاری خواهد ساخت». و در وسط کشتی چهار صندلی از انواع گوهرها بود که امام صادق «ع» بر یکی از آنها نشست و مرا بر یکی از آنها و فرزندشان موسی (امام کاظم (علیه السلام)) را بر یکی و فرزند دیگرشان اسماعیل را بر یکی دیگر از آنها نشاند و خطاب به کشتی فرمود: «به برکت خداوند عزّوجلّ به راه بیافت». کشتی در دریایی خروشان که سفیدتر از شیر و شیرینتر از عسل بود به حرکت درآمد و میان کوههایی از مروارید و یاقوت روان شدیم تا به جزیرهای رسیدیم که در میانش گنبدهایی از مروارید سفید بود و فرشتگان گرداگرد آنها حلقه زده بودند و ندا میدادند: «خوش آمدی! خوش آمدی! ای پسر رسول خدا «صلوات الله و سلامه علیه و اله »! امام صادق«علیه السلام» فرمود: «اینها گنبدهای امامان از خاندان و نسل محمّد -صلی الله علیه و آله- هستند، هرگاه یکی از ایشان از دنیا برود نزد این گنبدها بیاید تا فرا رسیدن آن زمانی که خداوند در قرآن فرموده است:
«سپس شما را بار ديگر بر آنها چيره مىكنيم و شما را بهوسيلهی اموال و فرزندان كمك خواهيم كرد؛ و نفرات شما را بيشتر از دشمن قرار مىدهيم.(اسراء/۶)
📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۹۴
📗مسند الإمام الصادق، ج۱، ص۱۲۵
📗بحار الأنوار،ج ۴۷، ص ۱۵۹
📗دلایل الإمامهًْ، ص۲۹۴
📚 @dastanak_ir 👈💯
#تست_هوش
🔵 با توجه به مسئله داخل تصویر دفعه بعدی که دو ساعت همزمان شوند ، چه ساعتی را نشان میدهند؟! (☝️)
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن گرافیک « آمریکای زیبا »
✅ قسمت چهارم : فقر و زندگی کارمندی
دانلود با کیفیت بالا در:
◽️ tn.ai/2133918
🔰 جشنواره مردمی فیلم عمار قم
📚 @dastanak_ir 👈💯
#داستان_واقعی
از آخرین باری که دیده بودمش 6 سالی می گذشت.
تقریبا 6 سال پیش بود که در بین بچه های دبیرستان زمزمه ی این بود که مهتاب با شوهرش تو همون دوره ی نامزدیشون اختلاف پیدا کردن و می خوان از هم جدا بشن.
خیلی خوشحال بود بعد این همه سال منو می دید، بعد لحظاتی که باهم بودیم ازش پرسیدم ؛
راستی اون موقع که تازه ازدواج کرده بودی یادم میاد باشوهرت اختلاف زیادی داشتین؟
گفت راست می گی: بعد ازدواج با اون پسر ، بهم می گفت باید چادرت رو برداری و اونجوری که منم می خوام باشی !
منم بهش گفتم : من از اعتقاداتم کوتاه نمیام حتی کار به طلاق برسه!! آخرشم طلاق گرفتم و بعد یکسال یه آقایی اومد به خواستگاریم ؛ همون اول بخاطر این که مثل ازدواج قبلیم نشه بهش گفتم؛ من در زمینه اعتقاداتم کوتاه نمیام.
گفت اتفاقا منم بعد تحقیق درباره شما، این قضیه ازدواج قبلیتون رو از همسایتون شنیدم بخاطر همین مصمم تر شدم که با شما ازدواج کنم.
الان نزدیک 5 سالی هست که با هم ازدواج کردیم شوهرم از من مقیدتر و صاحب یه پسر و یه دختر هستم
هر روز خدا رو بخاطر این نعماتی که به من داده شکر می کنم.
🍃إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (153بقره)
همانا خداوند با صابران است.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔰لوح | پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله یزدی؛ شخصیتی جامع و اثرگذار در همه دورانهای انقلاب
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همهی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در ادارهی کشور همچون ریاست قوهی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود. ۹۹/۹/۱۹
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو ویدیو بالا از زبون یه کارشناس نرمافراز شگردهای مختلف سایتهای قمار برای کلاهبرداری به زبون ساده گفته شده، حتما ببینید
📚 @dastanak_ir 👈💯
⭕️ کریسمس به سبک آمریکا
🔺 با اختلاف بهترین پوستر طراحی شده برای کریسمس آمریکاییها
📚 @dastanak_ir 👈💯
🔻آیا می دانید؛
شاپور اول ساسانی، تنها پادشاهی است که ۳ امپراتوری پیاپی روم را که به قصد نابودی ایران، به ما حمله کرده بودند را شکست داده و تحقیر میکند.
🔸سنگ نگارههای مربوط به شاپور اول در استان فارس:
۱. امپراتور روم (گردیانوس) کشته شده زیر سم اسب شاپور اول
۲. امپراتور روم (فیلیپ) زانو زده جلوی اسب شاپور به نشانه تحقیر
۳. امپراتور روم(والرین) پشت اسب شاپور ایستاده و مچ دستش در دست شاپور (در هنر قدیم گرفتن مچ دست نشانه اسارت محسوب می شد)
🔻 یک سوال: کوروش یا شاپور اول؟
چرا باید اسطورهی باستانی ما، پادشاهی باشد که یهود و غرب آن را برجسته کرده است نه پادشاهی که مظهر عزت در برابر غرب محسوب میشود؟
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📚 @dastanak_ir 👈💯
پیرزنی دو کوزهٔ آب داشت که آنها را
آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش
خود حمل می کرد.
یکی از کوزه ها ترك داشت و مقدارى از
آب آن به زمين مى ريخت، درصورتیکه
دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن
به طور کامل به مقصد می رسید.
به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار
میشد و زن همیشه یک کوزه و نیم
آب به خانه می برد.
ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت
بسیار شرمگین بود که فقط می توانست
نیمی از وظیفه اش را انجام دهد.
پس از دوسال ، سرانجام کوزه شکسته
به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت.
پیرزن لبخندی زد و گفت:
"هیچ توجه کرده ای که گلهای زیبای
این جاده در سمت تو روییده اند
و نه در سمت کوزهٔ سالم؟"
اگر تو اینگونه نبودی این زیبايی ها
طروات بخش خانهٔ من نبود.
طی این دو سال این گلها را می چیدم
و با آنها خانه ام راتزیین میکردم...!!
٭٭هر یک از ما شکستگی خاص خود را
داریم ولی همین خصوصیات است که
زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و
دلپذیر میکند.
باید در هر کسی خوبی هایش
را جستجو
کنیم و بیاموزیم.
پس به دنبال شکستگی ها نباش که همه
به گونه ای شکستگی داریم،
فقط نوع آن متفاوت است...!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚦 رسانهها واقعیت را میسازند!
🔸ضعف #تفکر_انتقادی در مخاطب باعث میشود تا هماهنگونه بیندیشد که میبیند و همانگونه رفتار کند که صاحبان رسانه و سازندگان پیامها میخواهند!
#سواد_رسانه_ای
📚 @dastanak_ir 👈💯
#تلخند
▪️روزی گذشت پورشه ای از گذر گهی
▪️فریاد و آه ناله ز هر کوی و بام خاست
▫️پرسید زان میانه یکی کودک فقیر
▫️این اسب کیست مادرم؟ اسب پادشاست؟
▪️آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
▪️پیداست آنقدر که الاغی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این خر گمان کنم که خر مایه دارهاست
▫️کودک به گریه گفت برایم نمی خری؟
▫️این اسب با کلاس و نجیب است و سربراست
▪️مادر به گریه گفت عزیز این که اسب نیست
▪️این پول نفت ماست که در جیب اغنیاست
▫️خوردند رانت نجومی و نفت وگاز
▫️گفتند پول نفت سر سفره شماست
▪️ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
▪️خدارو شکر کن پراید اگر زیر پای ماست
▫️مردی که جیب ما و تو را می زند گداست
▫️این گرگ سالهاست که با گله آشناست!!!
📚 @dastanak_ir 👈💯
⇩۶ کلید طلایی🔑⇩
⛔️دلی را نشکن؛
شاید←خانه خدا باشد.
⛔️کسی راتحقیر مکن؛
شاید←محبوب خدا باشد.
⛔️از هيچ عبادتي دریغ مکن؛
شاید←کلید رضايت الله باشد.
⛔️سر نماز اول وقت حاضر شو؛
شاید←آخرین دیدارت با خدا باشد.
⛔️هيچ گناهي را كوچك ندان؛
شايد←خشم خدا در آن باشد.
⛔️ازهیچ غمی ناله نکن؛
شاید←امتحانی ازسوی خدا باشد
📚 @dastanak_ir 👈💯
بهترین ها همیشه می مانند شاید جلوی دیدگان نباشند اما در دل ماندگارند...
به فاتحه و صلوات و خیراتی یادی کنیم از رفتگانمان، تا از ما نیز یاد شود...
📚 @dastanak_ir 👈💯
✨✨✨🌸🌸🌸✨✨✨
‼️ تلخی که بهتر از شیرینی است!
🔰 حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند: «آن کسی که حرفهائی به تو می زند که آنقدر تلخ است که تو را به گریه می آورد، اما خیر خواه توست؛ حرف او را قبول کن. حرف او را گوش کن، بپذیر؛ اگر چه تلخ است، لیکن به نفع توست.
⛔️ ولی گوش نکن، پیروی نکن از حرف آن کسی که حرف های شیرینی میزند که خوشت می آید و لب های تو را به تبسم باز می کند، اما فریبگر است، خیرخواهی ندارد، از روی بددلی و بدخواهی است، یا حرفی میزند که تو خوشت بیاید؛ از این شخص پرهیز کن.
☀️ وقتی پیش خدای متعال رفتید، آنگاه حقایق دل های یکدیگر را آنجا خواهید فهمید.
📩 #درس_اخلاق
#مقام_معظم_دلبری
🗓۸۹/۱۰/۱۳
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک فیلم زیر خاکی در روزهای اول پس از انقلاب.
(ظاهراً جلسهای در بیت امام برقرار است)
📚 @dastanak_ir 👈💯
نظرعلی طالقانی در زمان ناصرالدین شاه، دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
"و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :
"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گوید، مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.
کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که (به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست/ آب و باد وخاک سرگردان ماست"
باد نامهی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی میفرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir