eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و شب به خیر، خدمت کاربران گرامی ضمن تشکر از کسانی که به معمای فوق پاسخ گفتند؛ جهت دیدن جواب، به پیوند زیر مراجعه کنید👇 https://ytre.ir/eNk ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
📔 مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت: قضای روزه پارسال است. حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت : تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم...! ‎‎‌‌ ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
کبک می‌گویند روزی برای سلطان محمود غزنوی كبكی را آوردند كه لنگ بود. 🆔 @dastanak_ir فروشنده برای فروشش قیمت زياد می‌خواست. سلطان محمود حكمت قيمت زياد كبك لنگ را جويا شد. فروشنده گفت: «وقتی دام پهن می‌كنيم برای كبک‌ها، اين كبک را نزديک دام‌ها رها می‌كنم. آواز خوش سر می‌دهد و كبک‌های ديگر به سراغش می‌آيند و در اين وقت در دام گرفتار می‌شوند. هر بار كه كبک را برای شكار ببريم، حتما تعدادی زياد كبک گرفتار دام می‌شوند.» سلطان محمود امر به خريدن كرد و خواستار كبک شد. چون قیمت به فروشنده دادند و كبک به سلطان، سلطان تيغی بر گردن كبک لنگ زد و سرش را جدا كرد. فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بی‌جان كبک را می‌ديد، گفت اين كبک را چرا سر بريديد؟ سلطان محمود گفت: «هر كس ملت و قوم خود را بفروشد، بايد سرش جدا شود!» ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗ گاهی به همین راحتی در فضای مجازی فریب می‌خورید... 💹 سیل در نایین!! ــــــــــــــــ ☑️ به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇 🆔 @shobhe_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی در به همین راحتی فریب می‌خورید! هر مطلبی را باور نکنید. ـــــــــــــــــــ ✅به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇 🆔 @shobhe_ir@shobhe_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی در فضای مجازی فریب می‌خورید به همین سادگی .... 🚩 به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇 🆔 @shobhe_ir 🆔 @shobhe_ir
🌼 ازعلّامه طباطبايی (ره) : سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.! ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
💠 نقل داستانی توسط آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه: 🖊 یکی از علما چند شب در هیأتی منبر رفت. شب آخر، پاکت چند شبی را که منبر رفته بود از صاحب مجلس گرفت. شخصی جلوی عالم را گرفت و گفت: «حاج آقا! بی‌زحمت یک دعا در گوش من بخوانید». آن عالم دعا را خواند. بعد آن شخص گفت: «آقا! من را حلال کنید». حاج آقا گفت: «حلالت کردم». چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانه‌اش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بی‌داد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: «ددم وای! حلالش هم کرده‌ام». 😂😂😁 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃 💐 خیلی قشنگه 💐 🔹كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ، ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد : "موجودى كافى نميباشد ! " امكان نداشت ، خودم ميدونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم، با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد: "رمز نامعتبر است" اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت: آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟....فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد "پول نقد همراهتون هست"؟....... 🔸خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادتهايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و .. نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ، وما باتعجب بگوييم : مگر ميشود ؟؟؟؟ 🔸اين همه اعمالى كه فكر ميكرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟ و بگويند اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت ... كنار بخل .....كنار حسد .....، كنار ريا ....، كنار بى اعتمادى به خدا... ، كنار دنيا دوستى و ..... نكند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟؟ 🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این داستان شما را می کوبد و از نو می سازد..👌 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک #داستانک👇 🆔 @dastanak_ir
✅ «خطر» تکلیف حج را ساقط می کند اما کربلا را نه 🔸حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان: یک پیرمردی خدمت حضرت هادی (ع) در سامرا آمد. گفت یابن رسول‌الله! من سال پیش هم آمدم خدمتتان و حالا هم آمدم شما را زیارت کنم و می‌خواهم پیاده به کربلا بروم. امام خیلی دعایش کردند، بعد فرمودند پارسال که آمدی پسرت و عروست هم بودند، آنها چطور امسال نیامدند؟ گفت عذر داشتند. یک کسی به آن پیرمرد گفت در محضر امام بگو مسئله چیست و چرا آنها امسال نیستند. پیرمرد گفت یابن رسول‌الله! پسرم و عروسم در پیاده‌روی کربلا به دست مأموران متوکل کشته شدند! امام در این حال عین یک داغدیده‌گریه کردند. هم به آن پسر، هم به عروسش دعا کردند، به خود پیرمرد هم دعا کردند. عجیب اینکه نفرمودند هنوز هم اینها سر کارند، خطر هست و نرو. فرمودند برو و من هم دعاگویت هستم. یعنی اگر در حرکت به سوی ابی‌عبدالله احتمال قریب به یقین ضرر داده بشود ائمه مجوز دادند که بروید. اما همین امامان ما فرمودند اگر در راه حج واجب احتمال خطر بدهید تکلیف حج ساقط است اما تکلیف رفتن زیارت ابی‌عبدالله ساقط نمی شود ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
🔴 #سبک_همسرداری_بزرگان 💠 علامه جعفری در برخورد با #همسر، جایگاه علمی و اجتماعی خویش را فراموش می‌کرد و هیچ‌گاه سختی و مشکلات مربوط به کارهای خویش را با خود به خانه نمی‌آورد. اگر هم #خسته بود، به سخنان همسرش خوب گوش می‌داد و اظهارات معقول و منطقی را می‌پذیرفت و از کوشش‌های همسرش مدام در مناسبت‌های مقتضی #قدردانی می‌کرد. 💠 فرزند آن فیلسوف فقید، به خاطره‌ای از دوران کودکی خود اشاره و می‌کند؛ می‌گوید: به یاد دارم روزی در منزل، سوء تفاهم جزئی بین #استاد و مادرم پیش آمد و عباراتی بین آنان رد و بدل شد. پس از گذشت مدّت زمانی، وقتی استاد عازم رفتن به بیرون منزل بود، با نهایت #فروتنی جلو آمد و دست مادرم را بوسید و عذرخواهی کرد. 📙مجله‌طوبی، اسفند ۱۳۸۴، شماره۳ ــــــ ـــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir