🔹در آستانه دهه کرامت این شعر زیبا را همراه با کاربران کانال #داناب تقدیم سلطان سریر ارتضاء میکنم، جاتون در #صحن_آزادی خالی❤️
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت
خسته بود از همه ی آینه ها تا اینکه
زشت آمد،متحول شد وزیبا برگشت
آنکه در صحن به دنبال شفا آمده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت
زائری گفت چرا اشک ندارم آقا
نگهش کردی و با دیده ی دریا برگشت
یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم
رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت
به گمانم که به طور تو مشرف شده بود
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت
صبح درقامت یک مردگدا رفت حرم
ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت
جبرئیل آمده بود ازوسط عرش، حرم
دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت
نفس خادمتان خورد به آن نصرانی
در حرم شیعه شد،از مذهب ترسا برگشت
زائری بود مردد جلوی ترمینال
مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت ...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
ﻛﻴﻒ ﭘﻮﻝ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﻳﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺯﺩﻥ
ﻣﻴﮕﻪ عیبی ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﮔﺬﺷﺘﻢ
ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻬﯽ ﺧﺮﺝ ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺩﺭﻣﻮﻥ ﻭ ﺍﻭﺭﮊﺍﻧﺲ ﻭ ﺗﺼﺎﺩﻓﺶ ﺑﺸﻪ
ﺍﻟﻬﯽ ﺧﺮﺝ ﺳﺪﺭ ﻭ ﮐﺎﻓﻮﺭ ﻋﺰﻳﺰﺍﺵ ﺑﺸﻪ
ﺍﻟﻬﻲ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﻧﺘﺶ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺮﻡ ﻓﻠﺞ ﺑﺸﻪ
ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺻﺤﺒﺖ بشه😂😅
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
ﭘﺪﺭ : ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ مامانتو؟
ﭘﺴﺮ: ﻫﺮدوﺗﺎﺗﻮﻥ
ﭘﺪﺭ : ﺍﮔﻪ ﻣن ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ مامانت ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ کجا ميري؟
ﭘﺴﺮ : ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﭘﺪﺭ : ﺧﻭب ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ مامانته ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ !
ﭘﺴﺮ : ﻧﻪ ﻣن ﻓﺮانسه رو ﺩﻭست ﺩﺍﺭﻡ.
ﭘﺪﺭ : ﺍﮔﻪ ﻣن ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ مامانت ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﻮ کجا ميري؟
ﭘﺴﺮ : ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ
ﭘﺪﺭ : چرا؟
ﭘﺴﺮ : ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻸ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭفتم
ﭘﺪﺭ : باشعور! ﺣﺎﻻ ﻣن ﻭ مامانت ﺑﺍ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ كجا ميري؟
ﭘﺴﺮ : می مانم همين جا.
ﭘﺪﺭ : ﺣﺎﻻ ﭼرا؟
ﭘﺴﺮ : ﭼﻮﻥ خستم تازه از مسافرت برگشتم 😄😂😂
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ #داستان_شب ✨
تو اتاق نشسته بود … یه دفعه دید که صدای دعوا میاد …
با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق!
رضارو انداختنش رو زمین...
_ این کیه آوردید جبهه ؟!
رضا شروع کرد به فحش دادن … دید که شهید چمران توجه نمیکنه …. یه دفه داد زد:
کچل با توام …!!!! ”
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد:
چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده؟
_ قضیه این بود: …. آقا رضا داشت میرفت بیرون …. بره سیگار بگیره و برگرده … با دژبان دعواش شده بود ….
شهید چمران:
آقا رضا چی میکشی ؟!! ….
برید براش بخرید و بیارید …!
شهید چمران و آقا رضا توی سنگر تنها شدند.
آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!
شهید چمران : چرا؟!
آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده … تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه …
شهید چمران : اشتباه فکر می کنی …! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده … هی آبرو بهم میده … تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده …!
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم … یکم مثل اون شم …!
آقا رضا جا خورد ، رفت تو سنگر نشست … زار زار گریه می کرد … اذان شد…
آقا رضا اولین نماز عمرش بود، رفت وضو گرفت … سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ……
صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد …
آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد. فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش...
توبه واقعی و یه نماز واقعی!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
30.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیر زرد من حاج قاسم
ای سردار مانند داغ تو کسی داغی به دل ندیده ...
🎥 خواننده جوان ایذهای در برنامه عصر جدید گفت: قهرمان ملی من حاج قاسمه
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
آناتومی غرباللهیها
قسم به سیبیل جلال
اگر امروز بود
عوض غربزدگی
غرباللهی را مینوشت
غرباللهیها
هر شب در مجازستان
دور اتاق بیضی میچرخند
و تاب دیدن این روزهای آمریکا را ندارند
غرباللهیها
عکس با برج میدان آزادی را دهاتیبازی میخوانند
ولو خود شاه ساخته باشد
اما آرزویشان سلفی با مجسمهی آزادی است
غرباللهیها
اگر ناچار شوند
حتی به کورش هم گیر میدهند
تا کسی دستان آلوده به خون ترامپ را نبیند
غرباللهیها
این روزها عصبانی هستند
ناراحت به توان ناراحت
غرباللهیها
#سگ را فحش نمیدانند
اما #جورج_فلوید را فحش میخوانند
ناموسشان #آمریکا
بیپرچم شده
لایوم کیومک آن یوم که جلوی کاخ سفید
پرچم آمریکا به آتش کشیده شود
بزن قمه را بر فرقت آقای زیباکلام!
مستحب مؤکد است
در این شبهای عزیز
این دههی اول ترامپیه است
نیویورکیهای مقیم مرکز
جانتر از بولتون
کرتر از کری
وحشیتر از اوباما
قماربازتر از ترامپ
عجوزهتر از هیلاری
چشمچرانتر از بیل
موشتر از بوش
هیأت متوسلین به کریستف کلمب
شاکیان قرن
سیاهجامگان پنتاگون
کم مانده به بشریت
فحش رکیک بدهند
که چرا اینهمه میگویید «جورج فلوید»
دلشان میخواهد
دلمان میخواهد
اصلا هویت ما
«مرگ بر آمریکا» است
لذت میبریم اوضاع آمریکا #شلوغ باشد
و تابستانشان داااااغ
حرفی هست؟!
بگذار رک بگویم
صاحبعزای این خون
تلویزیون جمهوری اسلامی است
حرفی هست؟!
بیبیسی با شما
حنجرهی مظلومان عالم با ما
بله که زور مکبر بیترهبری بیشتر است
و الحق خدا از غرب بزرگتر است
الله اکبر
زیباتر از تماشای سقوط #شرق با خمینی
مشاهدهی سقوط #غرب است با خامنهای
و ترامپ
آن روزی مرد که حاجقاسم را کشت
اما سردار دلها نمرد
مرده یعنی ژنرال پترائوس
از بس که نیست
و من شک ندارم
هر سحر
خون قاسم
درخت زیتون را آب میدهد
غرباللهیها سال ۸۸
شمارش آرای امثال آسیه پناهی را
و دهکهای پایین را
برنتافتند
حالا برای ما نگران آسیهها شدهاند!
و با آن رأی بنفششان
جیغ میکشند
بلکه دنیا
جورج را نبیند
اما تمام شد رفت
آبرو نمانده برای خدایتان
ترامپ خود فرعون است
این غولآهنی را
حالا حتی بزهای میشیگان هم شناختهاند
الا زشتکلامان داخلی
غرباللهیها
جوری از روزگار گله دارند
انگار آمریکا فقط فلوید را کشته
هیهات!
آنکه شما #خدا صدایش میزنید
ما #شیطان میخوانیمش
شیطان بزرگی که کوچک شد
و حاجقاسم را عوض میدان جنگ
در فرودگاه بغداد کشت
اما قاسمها نمیمیرند
مرده شمایید
که روی پیکر لاجان زن ایرانی
میخواهید کودتای ۲۸ مرداد را
صاف کنید با آمریکا
آیا مصدق را هم نبینیم؟!
حسین_قدیانی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #كليپ
❤️ حکایت زائرین امام صادق علیه السلام
#حامد_کاشانی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
شنیدم تو خونتون گل دارید
گلاب دارید
عطر بهار ناب دارید.
شنیدم تو خونتون
جای چراغ یک ماه دارید.
شنیدم نگین دارید
طلا دارید
یک جواهر ناب دارید.
شنیدم هل دارید
هلو دارید
دختر زیبا رو دارید....
پیشاپیش تولدحضرت معصومه سلام الله علیها
وروز دختر
مبارک
💐❤🌹👏🌜🌈🥇🎈💌🧕👨👩👧👧👑💝🌺
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
✨﷽✨
📿دعای مادر
💠از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چون اونا دخترند
ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ بوی حسین✨
چند روز پيش داشتم به حرفاي يه بنده خدايي گوش ميدادم رسيد اينجا يه طوري شدم…
ميگفت: يه دوستي داشتيم، اهل مشارطه و مراقبه و محاسبه.
از اونا بوده كه خيلي رو كاراش حساس بوده ...
اين آقا تو همون جووني ميميره، شب اولي كه تو قبر گذاشتيمش ماهم گفتيم خب دوستمون بوده حق به گردنمون داره اين يه شبه كه سختترين شب هر آدميه بيايم وایسيم بالا قبرش و براش دعا بخونيم.
هر چي بلد بوديم رو كرديم، قرآن، كميل، زيارت عاشورا، توسل، دعاي جوشن كبير تا صبح وصل به دعاي ندبه و دعاي عهد و …
ساعت حدوداي ۲ نصفه شب يكي از بچه ها يهو از جاش بلند شد، مثه بيد مي لرزيد پرسيدم: محمد چيه؟ گفت: كسي اينجا بود؟ گفتم نه، ديديم داره گريه ميكنه گفت: همين الان يه لحظه تو خواب بيداري بودم، يه سيد بزرگوار اومد پيشم، تكونم داد گفت: اينجا چي كارميكني؟
گفتم: رفيقمون بوده از غروب آفتاب تا حالا پيششيم، گفت چرا خوابيدي؟
گفتم آقا يه لحظه خسته شدم خوابيدم .
گفت: خواب معنا نداره بلند شيد! نكير و منكر و آوردن بالا سرش ميخوان ازش سوال كنن بلند شيد يه كاري كنيد براش!!
تا اينو گفت بچه ها منقلب شدن شروع كردن به دعا خوندن و روضه خوندن.
منم تو اين لحظه رفتم بالا سرش، سرمو چسبوندم رو قبرش گفتم: السلام عليك يا اباعبدالله، آقاجون نوكرتيم يه عمر برات سينه زده گريه كرده نكنه اين لحظه هاي آخري دستشو رها كني نكنه تنهاش بذاري گذشت اون شب.
شب هفتش بازم يكي از همون بچه ها خوابشو ديد. گفت عليرضا چه خبر؟ شب اول قبر سخت بود؟
گفته بود خيلي سخت بود، نكير و منكر اومدن بالا سرم، هر چي ميگفتن، زبونم بند اومده بود هر چي گفتن من ربك؟ هيچي يادم نمي اومد، من نبيك؟ من امامك ؟ هيچي يادم نمي اومد.
يهو ديدم شما بالا قبرم نشستيد داريد روضه ميخونيد. گفتم من هيچي يادم نمياد اما فقط اينو ميدونم آقام حسينه!!… يهو ديدم، دارن ميگن:
رهاش کنیم بوی حسین میده.
چون در لحدم نكير و منكر ديدند
يك يك همه اعضای مرا بوئيدند
ديدند ز من بوی حسين مي آيد
از آمدن خويش خجل گرديدند
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
☘ داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه
نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟
اما داستان جالب و آموزنده ای است. 🌸یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر #شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در #اصفهان از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است.
وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم:
حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری #فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.
حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این #سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند.
ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم.
📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
خیلی خیلی قشنگه👌👌👌
🌸 🍃هرکس که ندارد به جهان نعمت دختر
افسوس که تنها بود و بی کس و یاور🍃🌸
🌸 🍃در موقع تنگی و بلا محنت و سختی
یک دخترِ دلسوز به از یک صفِ لشکر🌸 🍃
🌸 🍃هم رونق کاشانه و هم نعمت ورحمت
دلسوز برادر بود و حامی مادر🌸 🍃
🌸 🍃دختر اگر از درد و غم خویش صبور است
حاضر نبود خار رود پای برادر🌸 🍃
🌸 🍃چون شمع شود آب و به اطراف دهد نور
پروانه صفت بر جگر خود زند آذر🌸 🍃
🌸 🍃دوران خوشی با پدرش هست چه کوته
کوتاه تر از عمر گل و میوه نوبر🌸 🍃
🌸 🍃تحت قدم مادر اگر باغ بهشت است
از قول محمد(ص) تو بخوان ارزش مادر🌸🍃
🌸 🍃در روی زمین نزد پدر مثل ندارد
یک موی سرش با همه دنیاست برابر🌸 🍃
🌸 🍃هر کس دل دختر شکند رحم ندارد
بی رحم شفاعت نشود در صف محشر🌸 🍃
🌸 🍃از بس که بها داده خدا بر زن و دختر
نازل شده در منزلتش سوره کوثر🌸🍃
🌸 🍃خواهی شوی آگاه ز دلسوزی دختر
یادی تو ز زینب کن و شاهنشه بی سر🌸 🍃
🌸 🍃هر لحظه کند شکر به درگاه الهی
هر کس که خدا داده به او دختر و خواهر🌸 🍃
💞 ولادت حضرت معصومه(س) بر همگان مبارک💞
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
✨﷽✨
🌼داستان کوتاه و پندآموز🌼
✍پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب:
اول: آنکه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده میماندم اکنون بندگی خدایی میکنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن میکند
دوم: آنکه طعام میخوردی و من نگاه میکردم اکنون رزاقی پیدا کردهام که اونمی خورد و مرا میخوراند
سوم: آنکه توخواب میکردی و من پاسبانی میکردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند
چهارم: آنکه میترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید
پنجم: آنکه میترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه میکنم و اومی بخشاید .
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
▪️از کجا به کجا رسیدیم.!! خدایا خودت به این مردم رحم کن.! شهید سید محمد امیری مقدم، آرپی جی زن یکی از گردانهای لشگر 27 حضرت رسول بخاطر اینکه حین عملیات دوتا از گلوله های آرپی جی 7 به هدف نخورده حلالیت طلبیده و 17 اسفند 64 مبلغ 4000 ریال از حقوقش رو به سپاه برگردونده!!
💬 Hamid Reza Farzad
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
شما نمیدانید چه قدرتی در سکوت نهفته است.
پرخاش معمولا چیزی جز تظاهر نیست، تظاهری که با آن میخواهیم ضعفمان را در برابر خود و جهان، پرده پوشی کنیم.
نیروی واقعی و پایدار، تنها در تحمل است.
فقط ضعفا هستند که بیصبر و خشن واکنش نشان میدهند و با این رفتار، وقار بشری خود را ضایع میکنند.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
▪️اين جريان از حضرت معصومه عليهاالسلام مشهور است؛ ولي ما خودمان در حرم درس آیت الله مرعشي رضوان اللّه تعالي عليه مي رفتيم. از شدت علاقه به حضرت معصومه منبرشان را جوري گذاشته بودند که روبه روي ضريح بود. ده دقيقه يک ربع قبل از درس، مطالب شيريني مي گفتند.
🔻يك بار اين قضيه را گفتند که البته مختلف نوشته شده؛ ولي من از خودشان شنيدم و سعي بر حفظ هم داشتم. يادم هست كه فرمودند:
پدر من آسيد محمود، فاضل بود و مدتي سعي و اهتمام کرد برای اينكه راجع به حضرت فاطمه عليهاالسلام دو مسأله را روشن كند؛
يكي اينكه زمان شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام كي است؟ آيا هفتاد و پنجم است يا نود و پنجم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ و يكي اينكه قبر حضرت زهرا عليهاالسلام كجاست؟
مدتي شروع مي كند در كتاب ها گشتن؛ ولی دستش به جايي بند نمي شود. حتي مي فرستد كتاب هايي را خيلي با سختي از مصر برايش بياورند. ايشان، كتاب هاي تاريخي را دنبال كرده بود كه اين دو ابهام را از تاريخ بردارد. خيلي تحقيق مي كند؛ ولی دستش به جايي نمي رسد و دلش آرام نمي گيرد.
🔻مدتي، ديگر كتاب ها و تحقيقات را ميگذارد كنار و از باب توسل وارد مي شود. این سید، گريه و زاري و توسل می کند كه من مي خواهم اين دو مسأله برايم روشن شود.
من این جوری يادم است که می گفتند:
شش ماه، توسلش شبانه روز طول مي كشد، تا اينكه يک شب امام صادق عليهالسلام را در خواب مي بيند.
حضرت صادق عليهالسلام به او مي فرمايند: «آسيد محمود! بيهوده خود را به زحمت مينداز. بگذار مردم بپرسند كه چرا بايد قبر بلال حبشی مشخص باشد؛ ولي قبر دختر پيغمبر مشخص نباشد؟ خداوند، جاه و جلال و جبروت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به فاطمه معصومه عليهاالسلام داده است. هر چه ميخواهی از او بخواه»
🔻يادم هست آقاي مرعشي مي فرمودند: «اين كلمه جبروت در غير خداوند متعال گفته نشده؛ ولي در خواب، امام صادق عليهالسلام به پدر من، گفتند: جاه و جلال و جبروت...».
آقاي مرعشي مي گفتند: «پدر من ديگر بعد از آن، اهتمامش به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام خيلي بيشتر شده بود».
مقام حضرت زهرا عليهاالسلام در دنيا و چنین بهره برداري از حرم ایشان امكان پذير است.
💬 حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
چگونه خوبتر نماز بخوانیم (۲) ــــــــــــــــ #داناب (داستانکونکاتناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
چگونه خوبتر نماز بخوانیم؟ (۳)
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امروز سالروز وفات استاد ابوالعینین_شعیشع قاری معروف و متخلق مصری هست.
نقل میشه که بعد از دوران دفاع_مقدس که در جمهوری_اسلامی_ایران تصمیم گرفته میشه قاریان_مصری دعوت بشن، حسنی_مبارک رییس جمهور مصر به بهانه اینکه روابط ایران و مصر خوب نیست، مخالفت میکنه و اجازه نمیده این اتفاق بیفته.
کسی که آبرو و اعتبار خودش رو خرج میکنه و میره با شخص حسنی مبارک صحبت میکنه ایشون بوده.
میره به حسنی مبارک میگه(نقل به مضمون): ایران یه کشور اسلامیه. تازه انقلاب کرده. ما هم مسلمانیم و رسالت ما تبلیغ قرآنه. اگر ماها باهاشون ارتباط برقرار نکنیم کی برقرار کنه؟ و حسنی مبارک میپذیره(تصور کنید توی اون خفقانی که حسنی مبارک ایجاد کرده ایشون چه جراتی داشته)
منبع: کتاب: سفر به مصر پایتخت قرائت
تالیف: اساتید: دغاغله و شاهمیوه
پ ن: عکس مربوط هست به شهریور ۱۳۸۸
👤 محمدجواد محمدیمجد
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
وقتی مادر بچه را از پدر می ترساند،
دو تا مشکل پیش می آید:
اول اینکه یعنی:
«عزیزم، من ضعیف و بی عرضه ام،
باید وایستی پدرت تو رو درست کنه»
دوم اینکه وحشت ایجاد می کنیم،
زمانی که این پسر یا دختر نیاز به
پدر دارد، دیگر پدر ندارد. چون از او
می ترسد رابطه قطع است. دوره ی نوجوانی، آنجاست که متوجه اشتباهمان می شویم. بچه ها را تحقیر نکنید.
#تربیت_فرزند
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir