از ترس کرونا با مردم دست نمیدن ، باشه ، قبول
ولی کاش از ترس خدا هم :
👈 به مال حرام دست نمی زدند !
👈 به بیت المال دست درازی نمی کردند !
👈 از کم کاری و کم فروشی دست می کشیدند !
👈 با نامحرم دست نمیدادند !
👈 از یتیمان دستگیری میکردند !
👈 و ....
وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلند ؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستند ؟؟
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
📚 @dastanak_ir
سلام خدا!
-خدایا سلام.
*علیک سلام بفرمایید.
-خداجون!
*بله؟
-عزیز دلم!
*بله بفرمایید!
-می تونم یه خواهش کوچولو ازت بکنم؟
*خواهش چیه، شما امر بفرمایید!
-الهی قربونت برم.
*خدا نکنه. حالا بگو چی می خوای؟
-می خوام بگم، میشه یه لطف بکنی و نامه اعمال منو فقط با خودم بسنجی؟!
*خب مگه غیر از اینم داریم؟!
-یعنی می خوام بگم ایمان من رو با ایمان شهید محسن حججی نسنجی.
*باشه.
-خلوص من رو با خلوص شهید قاسم سلیمانی نسنجی.
*اونم باشه.
-عبادت من رو با عبادت شهید جعفرعلی گروسی نسنجی.
*چَشم.
-چَشمت بی بلا!
*خب دیگه چی؟
-شجاعت منو با شجاعت شهید علی قزلباش نسنجی.
*اونم چشم.
-معرفت منو با معرفت شهید مصطفی کاظم زاده نسنجی.
*عجب!
-صداقت منو با صداقت شهید حسین نصرتی نسنجی.
*باشه.
-صفای منو با صفای شهید محمدرضا تعقلی نسنجی.
*اونم باشه.
-راستگویی منو با راستگویی شهید سیدمحمد هاتف نسنجی.
*عجیبه!
-سادگی و روراستی منو با سادگی و روراستی شهید سیداحمد یوسف نسنجی.
*باشه.
-محبت منو با محبت شهید حسین اکبرنژاد نسنجی.
*باشه.
-وای خدایا، من خسته شدم، تو خسته نشدی؟!
*نه هنوز مشتاقم بشنوم.
-جدی میگی؟!
*چرا که نه؟! مگه من با بنده هام شوخی دارم؟!
-اگه شوخی داشتی چه خوب بود!
*مثلا چه شوخی ای خوب بود؟!
-مثلا ... همون اول که به دنیا می اومدیم، درِ گوشمون می گفتی جهنم واقعی نیست، فقط یه شوخیه!
*خب اون وقت بهشت چی بود؟!
-نه دیگه، خودمون اونو می فهمیدیم که واقعیه!
*خب حالا من یه چیز بگم؟!
-نه دیگه خداجون، اگه می خوای بگی اینایی که گفتم نه! نگو لطفا!
*نه نمی گم. ولی می خوام ازت یه چیزی بپرسم.
-جونم خدا، بفرما. من همه جوره در خدمت شما هستم!
*یادته روزایی رو که با مصطفی، هاتف، یوسف، جعفر و همشون دوست شدی؟
-بله یادمه.
*واسه چی با اونا رفیق شدی؟
-رفیق شدم تا مثل اونا بشم.
*خب پس چی شد؟
-چیزه خدا ...
*مگه من بهت زور کردم بری جبهه و با اونا رفیق بشی؟ خودت ادعا کردی و داد زدی "منم قاسم سلیمانی هستم"!
-آره خدا جون، ولی؟
*ولی چی؟
-خدایا یه ذرّه کم آوردم.
*واسه چی کم آوردی؟
-از خودم ناامید شدم.
*از خودت ناامید شدی، از منم ناامید شدی؟
-از تو که نه، اصلا.
*پس عین بچه آدم، بلند شو نماز صبحت رو بخون، بسم الله بگو و برو روزت رو آغاز کن.
-خدایا، چقدر تو خوبی.
*خوبی از خودتونه.
-خدایا، میشه ببوسمت؟
*عجب! یادت اومد منم هستم؟
-چرا که نه!
*خب بده اون بوس قشنگه رو.
-آخ جون.
"این فقط یک رویای خیالی شیرین بود بین من و خدای خودم. لطفا تعبیر و تفسیر نکنید و گیر ندین!"
حمید داودآبادی
26 بهمن 1398
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
📚 @dastanak_ir
🔹یک روز شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر عاشورا، از منطقه آمد. خیلی خسته بود. یک قوطی کمپوت برای او باز کردند. کمپوت را نزدیک دهانش برد. یک لحظه مکث کرد و به فکر فرو رفت. قوطی کمپوت را زمین گذاشت و پرسید: آیا به کل لشکر کمپوت دادهاید؟
گفتند: خیر.
گفت: هر وقت به کل لشکر کمپوت دادید، من هم میخورم!
کجایند مردان بی ادعا؟!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
📚 @dastanak_ir
انقدر از کرونا نترسین به جنبه های مثبتش هم نگاه کنین😂
خرید عید نداریم چون جایی نمیریم😂
میوه و آجیل لازم نیست بخریم چون عید دیدنی در کار نیست😂
آلودگی کم میشه چون هیچکس از خونه خارج نمیشه😂
تصادفات کم میشه چون هیچکس مسافرت نمیره😂
پس کرونا اونقدرا هم بد نیس😂🤣
👌👌👌👏👏👏
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد:
📚 @dastanak_ir
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.
این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.
آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.
در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما...
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود.
عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت اما زندانیان فرار نمیکردند.
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،
و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد ویا به دروغ برچسبی میزد و موجب ترور شخصیت او میشد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و هیچگاه هم معلوم نشده بود خلافی کرده یا نه هیچ نوع صحبتی با او نمیشد.
در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتهایی که به ظاهر و در ظاهر خوب بود، در حقیقت اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این هر سهبرای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
⭐⭐نتيجه :
اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
صلوات خاصه امام هادی علیه السلام
شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
@Farsna(1).mp3
11.93M
🎙شخصیت امام هادی (ع)...حجت الاسلام رفیعی
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
سلام
آرزویی کن ؛گوشهای خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه.
آرزویی کن شاید کوچکترین معجزه اش ،بزرگترین آرزوی تو باشد.امشب برای من هم دعا کن.
صالحم ،عزیزم ،جانم، نمی دانم قبل از خواب آرزوهایت را با خدا نجوا نمودی یا نه؟ حتم دارم که بر خلاف سنت آرزوهای بزرگی داری ،که در راس آنها فرج حضرت می باشد.
و من بهترین ها را برایت آرزو می کنم.آرزو دارم، امشب به همه خواسته هایت برسی. آرزو می کنم، چشمانت به جمال حضرت صاحب الزمان روشن و دست در دست آقا به زیارت امام مهربانیها بروی.آرزو می کنم ،سرباز امام زمان بشوی، آرزو می کنم.............
اشک امانم نمی دهد. (لیله الرغایب سال۹۲ )
برگرفته از کتاب "صالح جون "
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
اسفند ماه، ماه شهدایی!
آیا میدانستید 8 نفر از سرداران دفاع مقدس را در ماه اسفند از دست دادیم؟
#پوستر
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
مرد بازاری خلافی کرد و حاکم
او را به زندان انداخت.
زنش پیش یکی از یارانش رفت و گفت
چه نشسته ای که دوستت پنج سال به
محبس افتاد، برخیز و مرامی به خرج بده.
مرد هم خراب مرام شد و یک شب از دیوار
قلعه بالا رفت و از بین نگهبانان گذشت و
خودش را به سلول رفیقش رساند.
مرد زندانی خوشحال شد و گفت زود
باش زنجیرها را باز کن که الآن
نگهبان ها می رسند.
دوستش گفت می دانی چه خطرها کرده ام،
از دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها
گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
سپس زنجیرها را باز کرد.
به طرف در که رفتند، مرد گفت می دانی
چه خطری کرده ام، از دیوار قلعه بالا آمدم،
از بین نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو
خودم را به خطر انداختم.
رفتند پای دیوار قلعه که با طناب
خودشان را بالا بکشند.
مرد گفت می دانی چه خطری کرده ام، از
دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها
گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
با دردسر خودشان را بالا کشیدند.
همین که خواستند از دیوار به پایین بپرند،
مرد گفت می دانی چه خطری کرده ام، از
دیوار قلعه بالا آمدم، از بین نگهبان ها
گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
مرد زندانی فریاد زد نگهبان ها، نگهبان ها،
بیایید این مرد می خواهد من را فراری بدهد!
تا نگهبان ها آمدند، مرد فرار کرده بود.
از زندانی پرسیدند چرا سر
و صدا کردی و با او فرار نکردی؟
مرد گفت پنج سال در حبس شما باشم،
بهتر است که یک عمر زندانی منت او باشم...
بهشت هم با منت، جهنمی بیش نیست
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
تسڪین دل ام مصائب، برگرد
اے بر دو جهان امیر وصاحب، برگرد
ما منتظر رؤیت رویت هستیم
اے آرزوے شب رغائب برگرد...
#شب_جمعه
#لیلةالرغائب
#اللهمعجللولیڪالفرج
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یکی از فامیلام تو اطلاعات هست! گفته که میخوان....
باور میکنید خیلی ها حتی مطالب انیمیشن فوق را براحتی باور میکنند؟؟ باور کنید...
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
🌹🌱🌹🍃🌷🌱🌷🌹
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺
🍃
راضيم به رضای خدا🌹🌱🌹🍃🌷🌱🌷🍃
کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.
همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا
پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.
همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا
و این داستان ادامه دارد...
همانطور که زندگی ادامه دارد...
وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد...
كه او عاشق ترين معشوق است
ازصميم قلب ميگويم:
راضيم به رضای خدا
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
جدول پخش برنامه دروس مدارس در شبکه آموزش
🔹يكشنبه ١٢/١١
📝٨:٠٠ علوم هفتم
📝٨:٣٠. علوم هشتم
📝١٠:٣٠رياضی دوم ابتدايی
📝١٠:٥٠ رياضی چهارم ابتدايی
📝١١:١٠ علوم ششم ابتدايی
📝١١:٣٠رياضی آمار ٢ (علوم انسانی و علوم معارف)
📝 ١٥:٠٠ فيزيك ٢ (پايه ١١ رياضی)
📝١٥:٣٠ رياضی ١ (پايه دهم تجربی و رياضی)
📝١٦:٠٠ درس الزامات محیط کار (پایه دهم) (هنرستانهای فنی حرفه ای وكار دانش)
📝١٦:٢٥ درس مدیریت تولید (پایه یازدهم) (هنرستانهای فنی حرفه ای و كار دانش)
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
نماز شب ششم از ماه رجب
از کتاب اقبال الاعمال سیدبن طاووس (ره)
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
هر کس در شب ششم رجب
2 رکعت نماز بخواند
در هر رکعت بعد از حمد،
7 مرتبه آیه الکرسی را بخواند،
منادی از آسمان ندا دهد، ای بنده خدا، تو به راستی ولی خدا هستی حقیقتا، و به ازای هر حرفی که در این نمازت خواندی، شفاعتی از مسلمانان می توانی بکنی و برای تو هفتاد هزار حسنه خواهد بود که هر کدام نزد خدا از کوه های دنیا بهتر است.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
📚 #حکایت
ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقیرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود.
ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى كرد و مى گفت:
صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگین است.
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر،
خشت فیروزه به كار رفته است،
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك،
درست شده،
این كجا و آن كجا؟
فقیرزاده در پاسخ گفت:
تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین بجنبد،
پدر من به بهشت رسیده است...!!
📔#حکایتهایی_از_سعدی
📕باب هفتم
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
بسمه تعالی
🕋 تو خوب می شوی !!!
آيتالله احدی از اساتيد حوزه علميه قم و صاحب تفسیر فروغ میگوید:
حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم. يک بار وقتی از منبر پايين آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر مینشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا يک وقتی به من میدهی!؟
گفتم: اتفاقاً خیلی دلم میخواهد با هم حرف بزنيم. شما چند سال است پای منبر من میآيی، امّا خیلی آرام و ساکت هستيد.
آن روز ايشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. بعد از کمی صحبتهای اوليّه، شروع کرد به گفتن:
حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر، همهگونه اشتباه از من سر میزد. تا اینکه انقلاب پيروز شد. یک بار اهالی محل داشتند با مینیبوس به جماران خدمت امام میرفتند. به من گفتند تو هم بيا.
با خودم گفتم: بابا، ما و اين همه معصيت!... امّا باشد، من اين سيّد را دوست دارم.
به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت. مردم پشت در آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد و گفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید.
ما هم به صف برای دستبوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند. نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشيدند!!!
خیلی حالم گرفته شد، امام هم این موضوع را فهمید.
تو همان حال و هوای لوطیگری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر میدانستم نمیآمدم.
آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو!
با خودم گفتم: نکند میخواهند من را بازداشت کنند!؟
گفتم: من کاری نکردم!
مجدداً محافظ امام گفت: به شما میگویم نرو! امام با شما کار دارند!
منتظر ماندیم تا همه رفتند. من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشستهاند. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون!
بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟
گفتم: بله. آقا اینها همشهریهای من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!!
امام با حالتی خیرخواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمیخوانی!؟ چرا گناه میکنی!؟ خدا چه بدی به تو کرده!؟
تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا میدانید!؟
امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام میرسی.
بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
حضرت امام ادامه داد: تو خوب میشوی! خوب میشوی! با دختر یک آیتالله ازدواج میکنی، امّا بچّهدار نمیشوی، بعدها راه کربلا باز میشود.
در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پايين پای حضرت عبّاس(سلامالله عليه) ایست قلبی میکنی و از دنیا میروی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس(سلامالله عليه) دفن میکنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّهدار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومين سفر کربلا هستم.
آيتالله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس(سلامالله عليه)، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس(سلامالله عليه) آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس(سلامالله عليه) در عالم خواب به ما پيغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس(سلامالله عليه)، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته: مرحوم عبّاس مرندی.
آیتالله احدی ادامه داد: من کل مطلب را روی نوار ضبط کردم، و بعدها این نوار، به نشر آثار امام فرستاده شده است.
منبع:
کتاب راهيان علقمه، کاری از گروه شهید ابراهیم هادی
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
#نکته
🔹 تو این #اوضاع_کرونایی، بیشتر از همه تو کف یه گروهم؛
موتور سوارهایی که کلاه ایمنی ندارند اما یه ماسک گنده زدند به صورتشون!!
🔹آخه عزیز من میدونی تلفات نداشتن کلاه ایمنی چقدر زیاده درحالیکه که ویروس کرونا برای جوونا و آدمای سالم فقط در حد یه سرماخوردگی ساده است؟
💬 قربانی مقدم
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
❇️ توصیه های آیت الله العظمی مظاهری در پاسخ به سوالی در مورد کرونا
1⃣ همگان باید به توصیههای بهداشتی و دستورات پزشکی، به طور جدّی «توجه و عمل» کنند.
2⃣ مسئولان مربوطه باید به طور همه جانبه درباره این مشکل، «برنامهریزی و اقدام عاجل و مستمّر» داشته باشند، چنانکه تاکنون نیز تلاشهای فراوانی را به انجام رسانیدهاند.
3⃣ همگان به خداوند متعال «توکّل» کنند و با اعتماد به الطاف خداوند رحمان و رحیم، سعی نمایند که تمرکز فکری بر روی این مشکل و اضطراب در این باره را کاهش دهند.
4⃣ «توسّل» به قرآن کریم و اهلبیت علیهمالسلام خصوصاً زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره را فراموش ننمایند.
5⃣ از «قرائت قرآن» به خصوص سوره مبارکه حمد و آیة الکرسی و سوره یس و همچنین «دعا» خصوصاً ادعیۀ مأثوره نظیر دعای مشلول، دعای یستشیر و دعای مجیر، که مایه آرامش دلها و رفع بلاها و شفای بیماران است غفلت ننمایند.
6⃣ «اجتناب جدّی از گناه» و «توبه» به معنای حقیقی هم، یکی از عوامل دفع بلا و اصلاح امور و حُسن عاقبت است که باید مورد توجه و عمل همگانی باشد.
امیدوارم خداوند با تفضّل خود، همه مشکلات و ابتلائات را مرتفع فرماید و امید و شادی و اطمینان را بر بندگان خود خصوصاً مردم با ایمان و ملّت عزیز ایران حکفرما سازد.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
🚨 امر به معروف جالب #رهبر_انقلاب نسبت به حجاب خانم بینظیر بوتو
💠 خانم بی نظیر بوتو نخست وزیر فقید پاکستان که خدمت رهبر انقلاب آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم و حتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی.
همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه میکرد، میگفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید. آقا بلافاصله فرمودند: "شفاعت مخصوص محمد و آل محمد است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید. از زی خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید."
🔰 راوی: حجة الاسلام موسوی کاشانی
🚩 پاسخبهشبهاتفــجازی👇
🆔 @shobhe_shenasi
موبایل فروش اصفهانی هم به خاطر رکود بازار در این روزها به علت شیوع ویروس کرونا،طلبهایش از مشتریانش را چند ماه عقب انداخت.
وقتی هوای همدیگه رو داشته باشیم ، سختترین بحرانها رو راحت پشت سر میذاریم.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
#تیکه_آمریکایی_و_جواب_ایرانی
چون زبان انگلیسی رو خوب بلد بودم با یه جوون هم سن و سال خودم از آمریکا دوست شده بودم و هر از چند گاهی با هم در یک موضوعی چت و بحث می کردیم.
⁉گفت شنیدم کرونا به کشور شما هم اومده و خیلی بهم ریختین؟!😂
گفتم بله خیلی غیر منتظره بود.
و نه این که شما نگرفتید؟! شما که خیلی ادعای پیشرفت می کنید دیگه چرا؟!!😜
⁉گفت خب آره!! اما ما ادعای اینو نداریم که ناجیان ما به راحتی شفا میدن و خوب میشیم؟! شنیدم به همون زیارت گاهاتون هم می ترسید برید؟! خب برید شفا بگیرید دیگه؟؟!!😜
گفتم مشکل تو اینه که فکر می کنی دین ما یه چیز میگه و عقل و علم هم یه چیز دیگه؛ اما کاملا اشتباه میکنی!! چرا که ما مثل شما قائل به این ایسم ها نیستیم که عقل و دین را جدای از هم بدانیم.
بلکه ما معتقدیم هر آنچه را که یک عقل سالم بگوید شرع و دین هم آن را می گوید و بالعکس.
لذا در این موقعیت عقل به ما می گوید در مکان هایی که تجمع باشد احتمال این که ویروس منتقل شود زیاد است.
مثل این است که گفته شود در این حرم بمب گذاشتند و شما که قائل به این هستید که منجیان و امامان شفاء می دهند لذا برو بگو بمب منفجر نشود.!!!؟؟
امامان ما هم مثل دیگران مریض می شدند و پیروان خود را به نظافت و به خوردن دارو جهت شفاء یافتن توصیه می کردند. و در حقیقت خدا شفاء را در خوردن دارو قرار داده است. و نه این که ما هیچکاری نکنیم و منتظر امداد غیبی باشیم.
⁉ گفت اینایی که گفتی درست پس چرا این همه از معجزه میگین و کارهای خارق العاده ی اونا رو تعریف می کنین؟!
گفتم برادر مسیحی حضرت عیسی که مرده ها رو زنده می کرد و مریض لاعلاج رو شفا می داد، پس چرا اون موقع که موشک های ما پایگاه شما رو با خاک یکسان می کرد درخواست معجزه نکردید!؟!😳 هر چند تا این حد هم نمی فهمید.
ثانیا اگه قرار باشه که تمام کارها با معجزه پیش بره پس چرا خدا میکروب رو خلق کرده پس اختیار و عقل انسان دیگه کی میخواد به دردش بخوره!!
بله ما به معجزه هم اعتقاد داریم اما اون یه موقع ای میاد که خدا بخواد و خودمون هم مونده باشیم چه کار کنیم.
مثل همون وقتی که با تمام تجهیزاتتون آمده بودید طبس ما و می خواستید ما رو غافلگیر کنید اما غافلگیر شدید و خدا یه طوفانی براتون فرستاد که ما تازه روز بعد متوجه شدیم که شما کی آمدید و کی رفته اید!!😜😜
اینو که گفتم هنوز رفته که دیگه جواب بده!!!😂
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا