eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجاه سال دیگه مردم نزدیک عید که بشه می‌شینن تو خونه و هی دستاشونو می‌شورن و می‌گن این از آداب و رسوم اجدادی و کهن ما ایرانی‌هاست. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
پدرم کرونا گرفته بود، بعد ۱۰ روز که پدرم در بیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد و دکتر مرخصش کرد توی مسیر تا رسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت و توی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدا نکنه پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست، شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن، کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق ها تمیز می کردن، ملحفه ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن. ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود، آخونده رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، آخونده قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهنش، سیر که شد براش تختش رو درست کرد و خیلی اروم گرفت خوابید. فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید، امید به اینکه تا وقتی چنین جوان هایی داریم میتونیم هر کاری کنیم تو این چند روز آخوندها هر روز گروه گروه میومدن کارهای بیمارها رو، نظافت بیمارستان و صحبت با بیمارها رو انجام میدادن. به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن رو انجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم خدا عزتشون بده احسان ۲۰ اسفند ۹۸ ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️حضرت موسے (علیہ السلام) و مرد دیوانهـ⭕️ روزے حضرت موسے (ع) بہ ڪوہ طور مے رفت تا با خداے خویش مناجات و گفتگو ڪند. در راهـ، زاهـدے دید ڪہ در حال مناجات بود. با دیدن حضرت موسے (ع) رو بہ موسے (ع) ڪرد و گفت وقتے بہ ڪوہ طور رسیدے بہ خداوند بگو آنچہ گفتہ اے ڪردہ شد، مرا مورد رحمت خویش قرار دهـ. حضرت موسے (ع) از آنجا گذشت. بہ عاشقے مخمور رسید ڪہ او هـم با دیدن موسے (ع) بہ او گفت بہ خداوند بگو این عاشق، شیفتہ دوستدار توست، آیا تو هـم او را دوست داری؟ حضرت موسے (ع) از این شخص نیز گذشت. بہ دیوانہ اے رسید ڪہ با سر و پاے برهـنہ و ژولیدهـ، گستاخ وار نزدیڪ آمد و گفت بہ پروردگار بگو ڪہ تا ڪے مرا دیوانہ و سودایے مے داری، بیش از این تاب و طاقت خوارے ندارم. بہ خداوند بگو من تو را ترڪ ڪردہ ام، تو هـم مے توانے مرا ترڪ ڪنے و دست از من بداری؟ حضرت موسے (ع) این سخن گستاخانہ دیوانہ را جوابے نگفت و بہ راہ خود ادامہ داد تا بہ ڪوہ طور رسید. قصہ آن عابد و عاشق را براے خداوند تعریف ڪرد و درخواست آنهـا را بہ خدا رساند. خداوند فرمود آن عابد مشمول رحمت ماست و نصیب آن عاشق، محبت ما. هـر آنچہ ڪہ از ما خواستہ اند برآوردہ مے ڪنیم تا باشد ڪہ از نیڪوڪاران باقے بمانند. حضرت موسے (ع) در مقابل حق سجدہ ڪرد و خواست بازگردد. خداوند او را خطاب قرار داد و فرمود پیام دیگرے بہ تو دادند ڪہ بہ ما نگفتی. چرا قصہ آن مرد دیوانہ را از من پنهـان ڪردی؟ حضرت موسے (ع) گفت خداوندا، آن پیغام را نهـفتہ بدارم بهـتر است. تو ڪہ خود مے دانے آن دیوانہ چہ گفتہ است. من نمے توانم در برابر بزرگے تو اینگونہ بے ادبانہ پیغام او را برسانم. اما خداوند بدون توجہ بہ حرف موسے (ع) فرمود بہ او بگو اگر تو ما را ترڪ ڪنی، من تو را ترڪ نخواهـم ڪرد، چہ سر بہ راہ باشے و چہ سر پیچے ڪنی. ‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
🌹 ی بمناسبت ... ♦️آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید ... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتید این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید .. ‌‌ ♦️کاش می‌دانستم امشب آخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم .. و کاش از حرف‌هایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم. کاش آن لحظه میفهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو... کاش حکمت این صحبت‌هایتان را در آخرین مکالمان میفهمیدم... به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به میرویم... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا‌ و با شکوهی به مشهد رفتید. ♦️هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت ... میگفتیم نروید خسته‌اید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید مردم، بیگناه در چنگال اسیر و گرفتار شوند، به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم ... ‌‌‌‌‌‌كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بندازید بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم. ‌‌ ♦️حضرت عشق امروز روز شماست؛ ... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی. ‌‌ ♦️ بر شما كه تمام وجودتان نشانه‌ای از شهيد بود ، مبارك ✍ ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
⁉️ چرا الآن مثل دوران پیامبرانی مانند هود(ع) و صالح(ع) بلا و عذاب بر مکذّبین نازل نمی شود؟ 🍃 باید توجه کنیم که این سوال درباره «عذاب استیصال» است که از اساس نابود می کند نه عذاب های دیگر چون عذاب های غیر استیصال هم در گذشته بوده و هم امروزه هست. 1⃣ همان زمان هم، اگر کسانی بودند که ایمان می آوردند و پیامبران را تکذیب نمی کردند عذاب نازل نمی شد؛ یعنی در آن زمان تکذیب عام البلوی بود اما امروزه این گونه نیست و حتی در بدترین مناطق هم انسان های صالح و متدین و اهل استغفاری هستند و جایی وجود ندارد که بتوان گفت در آن جا همه تکذیب گر هستند که بخواهد عذاب استیصال در آن جا نازل شود. پس اگر قرار باشد با آمدن عذاب یک قوم از ریشه نابود شود باید آن قوم از اساس استحقاق نابودی را داشته باشد ولی زمانی که عده ای در میان آن ها هستند که شایسته هستند دلیلی برای نابودی نیست. 2⃣ در قرآن کریم آمده است که خداوند متعال به دو دلیل عذاب را از امت پیامبر ختمی(ص) برداشته است. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‏»(سوره مبارکه انفال/33). پس طبق این آیه شریفه مادامی که استغفار در بین این امت هست عذاب بر آنها نازل نمی شود. 3⃣ پیامبر اسلام صلی الله علیه واله سه دعا کرد که خداوند متعال دو دعا را اجابت کرد و یکی را اجابت نکرد. این سه دعا عبارت بودند از: 🔸امت من را با عذاب استیصال نابود نکن: مورد قبول واقع شد. 🔹امت من به صورت یکجا از دین خارج و مرتد نشوند: مورد قبول واقع شد. 🚫 امت من با هم اختلاف نداشته باشند: مورد قبول واقع نشد. ✅ پس با دعای رسول خدا صلی الله علیه واله عذاب استیصال از امتش برداشته شده است. استاد محمدی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
🔻«‌حسین کازرونی» از فعالین فضای مجازی، با انتشار عکسی از یک طلبه جهادگر که در روزهای اخیر مشغول کمک و خدمت به بیماران کرونایی در یکی از بیمارستان‌های قم بوده نوشت: 🔹از طلبه‌های جهادگر یکی از بیمارستان‌های قم است. همسر باردارش که در آی‌سی‌یوی همان بیمارستان بستری بوده، از دنیا رفته است. هم خودش و هم نوزادش که هرگز متولد نشد. 🔹رفته است یک گوشه خلوت را پیدا کرده و آرام گریه می کند تا روحیه بقیه مریض‌ها خراب نشود. 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام “املا پاتخته اى”... 📚 @dastanak_ir در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى رفت، یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملأ عام و براى همکلاسى هاى تماشاچى، چیزى بود مصداق تفریح سالم … کلاسی که داشتن "خودکار استدلر" داشت، سوار شدن بی ام دبلیو نداشت!!! میز و نیمکت های چوبی و میخ دار رو کی یادشه؟ زیر میز ۳ تا جای کیف یا کتاب داشت … وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میذاشت رو نیمکت … تو دبستان زنگ تفریح که تموم میشد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم! زﻧﮓ آﺧﺮ ﮐﻪ میشد ﮐﯿﻒ و ﮐﻮﻟﻪ رو ﻣﯿﻨﺪاﺧﺘﯿﻢ رو دوﺷﻤﻮن و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮدﯾﻢ زﻧﮓ ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ اوﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮی ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ از ﮐﻼس ﻣﯿﺪوﻩ ﺑﯿﺮون! یادش بخیر چه هیجانی داشت روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم! نوستالژی به فنا دهنده یعنی این جمله: بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده !!!😃 یه زمونایی برا امتحان باید از اون ورقه ها که بالاش آبیه میگرفتیم میبردیم مدرسه برای امتحان ديكته..!! تو خونه هم یکی از سرگرمی های ما بالا رفتن از رختخواب ها بود، خدا میدونه چند بار رختخوابها ریزش کردن و موندیم زیر! لذت صعود از این رختخوابها برابری میکرد با صعود به قله دماوند! چه کنیم تفریح نداشتیم که … یادش بخیر، حاشیه دور فرش جاده اتومبیل رانیمون بود! گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون یا کتابمون نقاشی می کشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن … یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم، در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد؛ در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه …😑 اون موقع ها شلوار باباها اندازه ی پرده ی خونمون چین داشت!😛 چه روزهايی بـود ... یادش بخیر....💝 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
از بس تو خونه نشستم ‏ بخاطر قرنطینه و از ترس کرونا تازه فهمیدم ۱۰ سال پیش اونی که گچ بری کرد برای خونمون یکی از گل های سقف ناقص زده کرونا بگیری رحیم گچکار 😄😄😄 ______ ساعت هشت صبح پاشدم پسرم با یه کاسه تخمه نشسته جلو تلوزیون میگه با من حرف نزن! سرکلاسم؟!😁 ________ این طور که معلومه . . . . . . ۱۴ روز پیش (۹۸/۱۲/۹) کرونا نگرفتم😳 ____ همون‌طور که مولوی میگه «از همانجا که رسد درد همانجاست دوا». ببینید دارو رو کدوم کشور می‌سازه خودش بیماری رو ساخته. . . . . . [با دستکش ، اضافه پول را به مسافر می‌دهد] 😄 _______ خیلی زورم میاد یه خفاش زپرتی باعث مرگم بشه اگه کرونا منو کشت... . . . . . . رو سنگ قبرم بنویسید پلنگ خوردش 😁 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
از گابریل گارسیا پرسیدند: اگر بخواهی کتابی 100 صفحه‌ای درباره امید بنویسی، چه می‌نویسی ؟ گفت 99 صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: یادت باشه دنیا گرد است ، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی.زندگی ساختنی است، نه ماندنی، بمان برای ساختن، نساز برای ماندن ... منتطرنباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد ! ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
روزي، سنگتراشي که از کار خود ناراضي بود و احساس حقارت مي‌کرد، از نزديکي خانه بازرگاني رد مي‌شد. 📚 @dastanak_ir در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: اين بازرگان چقدر قدرتمند است و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد! در يک لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدت‌ها فکر مي‌کرد که از همه قدرتمندتر است. تا اين که يک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او ديد که همه مردم به حاکم احترام مي‌گذارند. حتي بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم يک حاکم بودم، آن وقت از همه قوي‌تر مي‌شدم!در همان لحظه، او تبديل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالي که روي تخت رواني نشسته بود، مردم همه به او تعظيم مي‌کردند. احساس کرد که نور خورشيد او را مي‌آزارد و با خودش فکر کرد که خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمامي نيرو سعي کرد که به زمين بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلو تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد که نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و تبديل به ابري بزرگ شد. کمي نگذشته بود که بادي آمد و او را به اين طرف و آن طرف هل داد. اين بار آرزو کرد که باد شود و تبديل به باد شد. ولي وقتي به نزديکي صخره سنگي رسيد، ديگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوي‌ترين چيز در دنيا، صخره سنگي است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همان‌طور که با غرور ايستاده بود، ناگهان صدايي شنيد و احساس کرد که دارد خرد مي‌شود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد که با چکش و قلم به جان او افتاده است! ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
- شنیدی رئیس جمهور روز ملی دعا و نیایش اعلام کرده برای مقابله با کرونا؟ + آره دیگه... همیشه همینن... بجای اینکه راههای علمی رو برن، دستورات علمی رو اجرا کنن، پول مملکت رو خرج پزشکی کنن تا اینجور مواقع بتونن یه غلطی بکنن، هرچی میشه سریع ربطش میدن به دعا و نیایش و اینا... کی میخواد این کشور رنگ تمدن و پیشرفت رو ببینه خدا میدونه... - البته رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده ها... ترامپ! 😐😅 + وقتی با من حرف میزنی دهنت رو ببند! 😶😐 💬 محمدرضا شهبازی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
بارش باران به داد استان اصفهان رسید. بامداد شنبه با شروع باران ویروس کرونا به ضعیف ترین مقاومت خود رسید. پیوند هیدروژنی مولوکول های آب باعث اکسیده شدن پیوند کوولانسی در ذرات ویروس شده و ویروس را از بین میبرد. منبع: راننده تاکسی خط دروازه دولت - احمدآباد ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
نکته ای که وزیر خارجه پاکستان در مورد رهبر انقلاب به دکتر ظریف گفته بود!!!! ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 🌟 🌟 مزرعه داری بود که زمین های زراعی بزرگی داشت و به تنهایی نمی توانست کارهای مزرعه را انجام دهد. تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیه ای بدهد چون محل مزرعه در منطقه ای بود که طوفان های زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در انجا نبودند سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعه دار آمد. مزرعه دار از او پرسید آیا تاکنون دستیار یک مزرعه دار بوده ای مرد جواب داد من می توانم موقع وزیدن باد بخوابم به رغم پاسخ عجیب مرد چون مزرعه دار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد. مرد به خوبی در مزرعه کار می کرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام می داد و مزرعه دار از او راضی بود. سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش می رسید. مزرعه دار از خواب پرید و فریاد کشید طوفان در راه است فورا به سراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت بلندشو طوفان می آید باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد. مرد همانطوری که در خواب بود گفت: نه ارباب من که به شما گفته بودم وقتی باد می ورزد من می خوابم . مزرعه دار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد. با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پو شیده شده است. گاوها در اصطبل و مرغ ها در مرغدانی هستند پشت همه در ها محکم شده است و وسائل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند. مزرعه دار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته بنابر این حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد . وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعای منقول از آیت‌الله‌العظمی بهجت برای محفاظت در برابر بلایا ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 #داستانک و نکات #ناب👇 📚 @dastanak_ir
کتابچه-بازی-کودکان-زیر6
1.63M
📚 کتابچه بازی در منزل (ویژه دوران بحران ناشی از بیماری و همه گیری کرونا در ایران) 🏃🏻‍♂️ گروه سنی زیر 6 سال 🔹 انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
7.pdf
3.92M
اصول بازی در بلایا کاری از گروه تبلیغی گلهای بهشتی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
🍪 در زمان جوانی، درویشی پیش من آمد و اثر گرسنگی در من دید. مرا به خانه خود خواند و گوشتی پخته پیش من نهاد كه بو گرفته بود و مرا از خوردن آن، كراهت می آمد و رنج می رسید. درویش كه آن حالت را در من دید، شرم زده شد و من نیز خجل گشتم.... برخاستم و همان روز، با جماعتی از یاران، قصد «قادسیه» كردیم. چون به قادسیه رسیدیم راه گم كردیم و هیچ گوشه ای برای اقامت نیافتیم... چند روز صبر كردیم تا به شرف هلاك رسیدیم. پس، حال چنان شد كه از فرط گرسنگی، سگی به قیمت گران خریدیم و بریان كردیم ... و لقمه ای از آن، به من دادند. خواستم تا بخورم، حال آن درویش و طعام گندیده یادم آمد. با خود گفتم؛ این ، جزای آن است كه این درویش، آن روز از من خجل شد... 📚 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
عوامل تحکیم خانواده1 Mix.mp3
3.42M
1 عوامل تحکیم خانواده1 / کاری مشترک از گروه تبلیغی خانواده موفق و حجره مجازی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
مخرب 1ترک رفتارها Mix.mp3
6.38M
2 عوامل مخرب در تحکیم خانواده1 / کاری مشترک از گروه تبلیغی خانواده موفق و حجره مجازی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
بنظرتون اگه جمعه صبح ؛ بعد از سال تحویل ؛ کسی گفت: صد سال به این سال ها... با چی بزنیم تو دندوناش که فکش و حلقش یکی بشه...؟!!!🙈🤣🤣🤣🤣 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 نصیحتی ناب برای ایام خانه نشینی🌿 🌹 فردا و است. روزه و صدقه ثواب فراوان دارد... ⏰ امواتمان، همان زندگان عالم برزخ، چشم انتظارند... ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
آقا این ‌پدرِ پسرِ شجاع نیست؟ هفته‌ی سوم قرنطینه😂😂😂 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درسی که یک سیب‎زمینی فروش به حجت الاسلام قرائتی داد 🔹سفارشی از آیت الله بهاالدینی که قرائتی را به گریه انداخت ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 و نکات 👇 📚 @dastanak_ir