فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونچنان رونق اقتصادی ایجاد بِکُنِم که اصلاً به این ۴۵هزار تومان یارانه نیاز نداشته باشید...
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : داستانی شنیدنی از برخورد پیامبر اکرم (ص) با اعرابی بی ادب
👤 #حجت_الاسلام_فرحزاد
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
بسم الله الرحمان الرحیم.
مردی آمد خدمت بزرگ خاندان و عرض کرد
من زن میخوام.
بزرگ رو کرد به زنهایی که پشت پرده بودند و فرمود کی دوست داره زن این مرد بشه؟
یک زن گفت:
من حاضرم زنش بشم و یک باغ هم دارم میدمش بهش.
زن دوم گفت:
من زنش میشم و یک اسب دارم اون را هم هدیه میدم بهش.
زن سوم گفت:
من زنش میشم و یک گاو دارم هدیه میدم بهش.
بزرگ خاندان رو کرد به آن مرد و فرمود کدامش را میخواهی؟
مرد گفت:
اگه اجازه بدی سوار اسب بشم افسار گاو را بگیرم و برم توی باغم.
🤣😂روز مرد پیشاپیش به همه مردان مبارک.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
خر و جایگاه رفیع!
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را برپشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.
الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمیاید.
هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد.
ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین میپرد .
دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را ارام کند ولی دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.
برگشت .
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده وپاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.
ملا نصر الدین گفت لعنت بر من که
نمی دانستم که اگر خر
به جایگاه رفیع وپست مهمی برسد
هم آنجا را خراب می کند
و هم خودش را می کشد!!
#سهمیه_بندی_بنزین
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
برای اینکه سه برابر کردن یهویی بنزین و توزیع نادرست یارانهها (عدم تخصیص یارانه به فرزند چهارم) را به تاریخ صدر اسلام و سیره چهارده معصوم ربط ندن....
بلند صلوااااات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🚩 پاسخ شبهات ف. مجازی👇
🆔 @shobhe_ir
جلوگیری از یک فاجعه انسانی در ساختمان بانک
🔹به گزارش خبرنگار فارس شب گذشته بعد از حمله اوباش به یک بانک و آتش زدن آن در استان تهران، کل ساختمان و طبقات بالایی آن که مسکونی بوده است، دچار حریق شده و عدهای در پشت بام ساختمان محبوس شدند.
🔹ورود آتشنشانی به صحنه به دلیل اجتماع اغتشاشگران و توقف ماشینها با تاخیر قابل توجهی صورت گرفته و در لحظات آخر با تلاش مردم و اقدام پلیس جلوی یک فاجعه انسانی گرفته شد.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
گاندی میگه؛
اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن.
کاری که خیلی از ما رعایت نمیکنیم...!
.
ناپلئون میگوید:
دنیا پر از تباهی است،
نه به خاطر وجود آدمهای بد،
بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب.
.
گرگ همیشه گرگ می زاید
گوسفند همیشه گوسفند.
تنها فقط انسان است
که گاهی گرگ می زاید
و گاهی گوسفند.
وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:
مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه،
نه آگاهشون!!!...
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✨﷽✨
✅ داستان واقعی
امام زمان فرمودند به پدرت بگو انقدر غُر نزند!
✍️پدرش مخالف روحانی شدنش بود، میگفت ملا شدن آب و نان نمی شود، سید ابوالحسن اما دوست داشت یاد بگیرد علوم دینی را،هرچه بود دل را به دریا زد و رفت... رفت به حوزه ی علمیه نجف تا در آن دیار در محضر استاد زانو بزند و کسب فیض کند...
اطاقی در نجف اجاره کرده بود و با سختی زندگی اش را سپری می کرد، درآمد آنچنانی نداشت و آنچه او را پایبند کرده بود عشق به مولا یش امام زمان ارواحنافداه بود و بس.. در یکی از روزهایی که از شدت فقر حتی پول خرید ذغال برای گرم کردن اطاق نداشت، پدر تصمیم گرفت سَری به او بزند و از حال و روزش با خبر بشود... پدر رسید نجف، حجره ی محقر سید ابوالحسن، پسر پدر را احترام کرد و او را در آغوش کشید،پدر اما با دیدن اوضاع و احوال سید ابوالحسن شروع کرد به سرکوفت زدن، که چرا ملا شدی، که چرا سخنش را اعتنا نکردی، که باید در این سیاهی زمستان شبها را بدون ذغال در سرما بلرزی و خودت را با نان و تُرب سیر کنی...
از پدر کنایه زدن بود و از سید ابوالحسن خودخوری، خجالت میکشید، پدرش شبی را مهمانش شده بود که هیچ چیز در بساطش نبود برای پذیرایی، در همین سرکوفت زدن ها درب اطاق بصدا درآمد، سید ابوالحسن درب را باز کرد، جوانی پشت درب بود با شتری پر از بار،ذغال و بود و همه ی مایحتاج و خوراکی، سید را که دید گفت:آقایت سلام رساندند و عرض کردند:به پدرت بگو آنقدر غُر نزند، ما در مراعات حال شیعیانمان کوتاهی نمی کنیم...
آنقدر پیش خدا دستِ تو باز است آقا
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی...
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔻 با توجه به مسدود بودن شبکههای مجازی خارجی
🔺 لطفاً کانال ما در ایتا را به دوستانتان معرفی کنید:
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام
🔹آیا میدانید بسیاری از شبهات در قالب داستان، جک و ... القاء میشود؟
بهترین قصه های کوتاه ایرانی و خارجی، برای گعده های دوستانه و مهمانیها، مطمئن برای #فرزندان.
ـــــــــــ
با داســـتانڪـــ #بدرخشید👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
animation.gif
1.2M
✳️ به کانال
پاسخ شبهات فضای مجازی بپیوندید
👈تقدیر شده از سوی #نهاد_رهبری در دانشگاهها
پاسخهای کوتاه و مستدل به آخرین شبهات فضای مجازی
🔹جهت عضویت کلیک کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
به کانال #داستانک بپیوندید
🔻 با توجه به مسدود بودن شبکههای مجازی خارجی
🔺 لطفاً کانال ما در ایتا را به دوستانتان معرفی کنید:
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b