هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
👨🏫 آموزش #رایگان مکالمه عربی 👨🏫
👈میدونستی یکی از راه های سریع یادگیری عربی دیدن فیلم هایی هست که محوریتش آموزشه...
👈بیا اینجا و عربیت رو بصورت چشمگیری قوی کن...😳😍
👈لذت یادگیری عربی به شیرینی دیدن یک فیلم و کارتون...😍
♥اگر دوست داری مکالمت یه تکون اساسی بخوره...
تردید نکن🏃♂️
بزن رو لینک🏃♂️🏃♂️
قول میدم پشیمون نشی😉
🆔https://eitaa.com/joinchat/3455778999C637335c20e
دو نوع خشم و دو نوع قدرت!!
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
چیزی که شما میبینید vs
چیزی که شما نمیبینید
🗣کاریکاتوریسم
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 نامش ستوده است...
ستـــــــــــــــــــــــــایش بر او باد
🌹الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#هفده_ربیعالاول
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 نقش بینظیر امام صادق(ع) در ترویج اسلام
🌹 میلاد پیامبر نور و رحمت، حضرت محمّد بن عبدالله (صلّی الله علیه و آله) و ششمین شمس سپهر امامت و ولایت، امام جعفر صادق (علیه السلام) مبارک باد!
#شهید_مطهری
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ #مکث | وقتی راهب مسیحی پرسید: خدا را در کجا مییابی و پیامبر مهربانیها پاسخ داد: در دلهای شکسته
🎬 برشی از فیلم سینمایی "محمد صلیالله علیهوآله"
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
کانال "پژوهشیار"
آموزشِ پژوهش بهصورت آسان و کاربردی
#خدمات:
1⃣آموزشهای لازم جهت پژوهش؛
2⃣ارائه ایده فعالیتهای پژوهشی؛
3⃣تولیدات علمی_پژوهشی؛
4⃣و... .
فعالیت در سطح کشور 🇮🇷
✅ کلیه خدمات، #صلواتی (رایگان)
کلیه محتوا با أخذ مجوز رسمی، نشر داده میشود
https://eitaa.com/joinchat/2092630054C3037bd818b
طنز😂😂
۹۰درصد مردای ایرانی موقع بدرقه مهمونا😂
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
☘️♻️☘️♻️☘️♻️☘️♻️
« بیرنو»
در مزرعه ی کوچکی در کنار کوهی بلند، ملخ پیری زندگی می کرد که نوه ی دروغگویی داشت.
همه ملخ ها از دست او به پیش پدر بزرگش شکایت می بردند ولی نصیحت های ملخ پیر در او هیچ اثری نداشت.
یک روز ملخ پیر به نوه اش رو کرد و گفت: تو پسر خوبی هستی و تنها همدم و مونس تنهایی منی.
سپس آهی کشید و ادامه داد :من چیزی از عمرم باقی نمانده، اما کاری دارم که هنوز انجامش ندادم از طرفی پیر شدم و توانایی انجامش رو در خودم نمیبینم.
بیرنو دستهای پدربزرگ را گرفت : نگران نباش. من براتون انجام میدم
ملخ پیر از صندوق کوچکی که در گوشه ی اتاقش بود گندم سیاهی برداشت کنار بیرنو نشست و روی زمین نقشه ای کشید : بیرنو تو باید به این شهر بری و کسی رو پیدا کنی که به نظرت از تموم موجودات روی زمین که تا حالا دیدی اخلاقش بدتره؛ بعد بیا و به من بگو اون اخلاق بد رو منم دارم یا نه؟
بیرنو با تعجب گفت :یعنی خودت نمیدونی و باید من بهت بگم؟
ملخ پیر سرفه ای کرد، دستی به ریش های سفیدش کشید : گاهی وقتا ما از بدیهامون غافل میشیم، میترسم منم غافل شده باشم.
بیرنو در حالی که زیر لب غر میزد وسایل سفرش را آماده کرد :به تو میگن پیر دانا! کسی که چیزی به این سادگی رو نمیدونه کجاش داناس!؟
بعد از کلی غر و لند کردن نقشه روی زمین را خوب نگاه کرد و به سمت غروب آفتاب و در راستای جاده ی خاکی به راه افتاد.
دو روز در راه بود تا اینکه به شهر رسید.
در شهرِ آدم ها، هر کسی کاری میکرد.
یکی لباس می دوخت، دیگری کوزه های سفالی زیبایی درست میکرد، آن دیگری داد میزد: بیایید که خرمای تازه تمام شد.
و خلاصه سر هر کس به کاری گرم بود.
در میان جمعیت بیرنو رفتارهای بد زیادی دید. مرد آبله رویی که زنش را کتک میزد و همسرش با اشک به خدا شکایت می کرد. پسر بچه ای که از مغازه ی میوه فروشی سیبی دزدید و فرار کرد. حتی پیرزنی که فال گوش ایستاده بود تا حرف های عروسش را گوش کند و میانه ی پسر و عروسش را به هم بزند.
بیرنو هر بدی را که میدید مینوشت.
ولی نمیدانست کدامشان بدترین اخلاق را دارند.
در همین فکر بود که کسی فریاد زد : مردم مسیلمه دوباره معجزه کرده ولی باز هم وارونه شده.
بیرنو متوجه حرف های آن مرد ژولیده مو نشد. برای همین دواندوان خودش را به جایی که همه می رفتند رساند.
مردی را دید که ایستاده است و می گوید: مردم من پیامبر شمام. میخواستم چشم درد این مرد رو شفا بدم ولی چون اون به من شک داشت معجزه ی من برعکس شد و نابینا شد؛ مقصر خودشه و ایمانش
مردم میانشان همهمه برپا شد.
بیرنو سالها پیش آخرین پیامبر را دیده بود. روزی که ایشان برای خرید گندم به بازار مدینه رفته بود. این مرد هیچ شباهتی با پیامبری که او دیده بود نداشت، نه از نظر چهره و نه از نظر اخلاق.
برای همین بیرنو به دنبال آن پیامبر عجیب به راه افتاد.
خودش را در میان بقچه ای که او به همراه داشت پنهان کرد و به خانه ای وارد شد.
به محض اینکه مسیلمه وارد خانه شد شروع به خندیدن کرد: این مردم چقدر ساده و احمقن. حرفای من دروغگو رو باور میکنن. پیامبر واقعی رو با اون همه خوبی و صداقت رها کردن و من رو پیامبر میدونن. چطور دروغی به این بزرگی رو نمی فهمن؟ چطور من رو به محمد امین ترجیح میدن؟ کاری که خودمم جرات نمیکنم، انجام بدم.
بیرنو که شاهد این ماجرا بود تمام نوشته هایش را پاره کرد و فردای آن روز پیش پدربزرگش برگشت.
وقتی ملخ پیر او را دید گفت :پسرم چه کسی بدترین اخلاق رو داشت؟
بیرنو نوشته ای به دست ملخ پیر داد و به اتاقش رفت.
ملخ پیر به نوشته های نوه اش نگاه کرد. او نوشته بود: دروغگو را بدترین شخص و دروغگویی را بدترین عمل دیدم؛ چون دروغ می تواند همه را خانه خراب کند. شما این بدی را ندارید و بیرنو هم دیگر نخواهد داشت.
پدربزرگ لبخندی زد و نوشته های بیرنو را در صندوق پر از طلا و جواهرش گذاشت.
✍️ آمنه خلیلی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه
برای عدهای، ولی چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی
مهدی جهاندار
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
38.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ نوشت اغتشاش از ونگارد و شبزده
Clip : Ruhullah
📚 @DasTanaK_ir
03اصلاحیمعتمدآریا.mp3
3.01M
#تحفه_نه_طنز🍐
#صدای_انقلاب شماره ۴۵۵
💠تحفه،نهطنز
💠زن ایرانی نیستم، ولی مادر ایرانیام🤔🙄🙄🙄🙄🙄🙄😁🤣😂😂
💠وقتی سلبریتیها شاخ میشن و هیچی نمیبینن و نمیشنون، جز نظرات مضحک خودشون..
🎙نویسنده و گوینده:
علی زکریایی🥳🥳🥳🥳🥳
📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 آمارهای تکان دهنده از آنهایی که پشت اغتشاشات اخیر ایران ایستاده اند
🎬 مشاهده این ویدئوی جذاب و ارائه مباحث منطقی درباره وقایع اخیر را از دست ندهید و برای دوستان و آشنایان خود ارسال کنید.
اینها را بگویید به نسل امروز...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
51.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جزییات عملیات بزرگ دستگیری خرابکاران در ایران و زلزله در موساد
📚 @DasTanaK_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
غلط میکنند فکر کندن این درخت را بکنند 💪
#درخت_جمهوری_اسلامی
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی👇
https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دوربین مخفی/یک روحانی تو کف خیابانهای تهران!!
تو فضای مجازی چو انداختن آخوندا جرات ندارند تو سطح شهر بیایند! واقعیت جامعه را ببینید که چقدر با فضای مجازی فرق دارد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
♻️ رمز همراهی با رسول خدا
بردهای بود که #نبی_اکرم (صلی الله علیه و آله) او را آزاد کرده بودند، ولی آنقدر نسبت به حضرت محبت داشت که اگر ایشان را نمیدید، مضطرب میشد.
روزی حضرت او را دیدند، در حالی که لاغر شده و رنگش تغییر پیدا کرده بود. به او فرمودند چه شده است؟ عرض کرد: هیچ بیماریای ندارم؛ فقط دوری شما من را گرفتار کرده است. در این دنیا امیدی دارم که اگر امروز از شما جدا میشوم، فردا شما را دوباره میبینم. اما همهی نگرانی من این است که بعد از مرگ، دیگر راهی به شما ندارم. شما در عوالم بالا هستید و ما در عالم پایین.
این آیه نازل شد: «وَمَنْ یطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیهِمْ...» (و كسانى كه خدا و رسول را اطاعت كنند، البته با افرادى كه خداوند به آنها عنايت نموده خواهند بود (نساء، ۶۹)
پس رمز همراهی، اطاعت است.
📚 برگرفته از کتاب مقام محمود، استاد میرباقری، ص ۱۹۱
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
این کاریکاتور چه عالی رفتار برخی سلبریتی ها رو به تصویر کشیده است.
📚 @DasTanaK_ir
💢 نیت نماز را اشتباهی به زبان آوردن
💠 سوال:
🔷 آیا با وجود اشتباه به زبان آوردن نیت، نماز صحیح است؟
✍🏻 پاسخ:
◀️ هرگاه فردی به نماز ایستاده و نیت قلبی کرده اما در زبان و خیال خود غیر از نیت قلبی داشت، مثلاً هنگام ظهر قصد نماز ظهر را داشت، ولی اشتباها گفت؛ چهار رکعت نماز عشا می خوانم نمازش صحیح است.
🔸برداشت غلط:
بسیاری بر این باورند که نیت باید به زبان آورده شود، در حالی که لازم نیست نیت را به زبان بیاورد، بلکه همین قدر که انگیزه انسان از این کار، نماز خواندن برای خدا باشد کافی است.
📚 العروه الوثقی، فصل فی النیه، مسئله ۱۷
📚 @DasTanaK_ir
یادواره شهدا میمه.mp3
11.9M
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
تحلیل و روایتگری در #یادواره_شهدا
#اصفهان #میمه
#هفته_وحدت
👌
#ایرانستان
#خاطرات_جنایات_کومله
#تجزیه_ایران
#خاطره_کندن_پوست_سر
#کومله #فتنه۱۴٠۱
#سازمان_منافقین
#مریم_تیربارچی
#سربریدن جلوی عروس
👌
#عبدالمحمود_محمودی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b