فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #مادر
مادرم ۷۲ سالشونه.
بگو ماشاااا...ءالله.
تازه با این سنشون هر روز صبح یک جزء قرآن رو با معنیش، یک زیارت عاشورا و یک دعای عهد علاوهبر تعقیبات نماز صبحشون میخونن!
آیا نباید کف پای همچین مادری رو بوسید؟
👈 آیا تا حالا کف پای مادرتو بوسیدی؟
به عشق مادرت بزن رو ♥️
https://basalam.com/user/aGG/posts/1560035?sh=copy-aGG-post-app
🌸 #بابا
خونهی بابایی بودیم.
خالهی معصومه خانوم و بچههاشم اونجا بودن.
باجناقم رفته بود سفر.
#معصومه_خانوم اومد بغلم کردو سرشو گذاشت رو سینم.
سرشو آروم آوردم بالا، به نحوی که گوشش دم دهنم قرار بگیره.
یواشکی بهش گفتم: «نباید جلوی کسی که باباش در سفره بیای باباتو بغل کنی».
+ «چرا؟»
- «چون ممکنه ببینه و دلش برای باباش بیشتر تنگ بشه.»
👈 هر کی دلش تنگ شده در لینک زیر به افتخار تمام باباها یک ♥️ بذاره.
https://basalam.com/@barkat/posts/1597154?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از خیریه برکت
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #داستانک / موز ۱۶۰ هزار تومانی
رفتیم که بریم حرم.
چون دیر وقت بودو نزدیک ساعت منع رفت و آمد کرونایی، قبل از میدان بیت المقدس(به قول ما مِشِدیا «فِلِکه آب») ماشینو نگه داشتیمو از توی ماشین زیارت کردیم.
در حال زیارت بودیم که #انسیه_خانوم گفت: «آقاجون! موز میخرین؟»
معصومه خانومم گفت: «آره آقاااجووون!»
دیدم خیلی وقته براشون موز نخریدمو الآنم که دارن خودشون میگن گفتم حرفشون شهید نشه، اومدم پایینو رفتم از میوه فروشی چهار تا موز خریدم. برای #معصومه_خانوم، انسیه خانوم، #آقا_محمد_حسن و خانومم.
برای خودم نگرفتم.
دلم نمیاد توی این وضعیت اقتصادی، که برخی نون ندارن بخورن، لب به موز بزنم.
در حال خرید موز بودم که یک خانم اومدو ازم درخواست کرد کمی میوه برای اونو بچههاش بگیرم.
بچهها رو فرستادم توی ماشین تا موقع حرف زدن بندهی خدا معذب نباشه.
🌐 @barkat14
🌸 #داستانک / اِ ... شما خانم آقای پیلهچیان هستین؟
اون روز خانومم که از مدرسه برگشتن گفتن امروز یکی از مادرای بچهها اومد بِهِم گفت: «شما با «آقای پیله چیان» که مدیر #برکت هستن نسبتی دارین؟»(آخه خانومم توی مدرسه به «خانوم پیله چیان» معروفه. چون #انسیه_خانوم و #معصومه_خانوم هم توی همون مدرسه درس میخوننو ایشون در اون مدرسه قبل از این که خانوم معلم بشن، مادر بودن).
خانومم گفته بودن: «بله؛ همسرم هستن.»
اون خانوم گفته بود: «جداااا؛ من چند سال پیش ازشون گردو خریدمو خیلی راضی بودم از گردوهاشونو الانم بعد از چند سال هر وقت مادرم میخواد بگه گردو بخر میگه: «مثل گردوهای برکت بگیر»؛ اما از اون سال تا حالا ایشونو گم کرده بودم تا چند روز قبل که باسلامو نصب کردمو bakat313.ir ایشونو اونجا دیدم.»
🌐 @dastanakam
🌸 #داستانک /بدم ولی ببخش
نشستم کنار خانمم.
دفترشونو برداشتم.
توش نوشته بود: «من میدونم خیلی بدم، اما ... تو بدیامو به خوبی خودت ببخش. عاشقتم!»
فکر کردم این راز و نیازیه که خانوم با خدای خودش داشته.
منم شیطنتم گل کردو، خودکارشونو ازشون گرفتم که زیرش بنویسم: «باشه بخشیدمت، اما ... دیگه تکرار نشه.» که خانومم گفت: «اینو چندین سال پیش خودت برام نوشتی.»
🌐 @dastanakam
🌸 #داستانک / ذهن بچه
خانومم یک نمایشنامه نوشته بودن برا بچههای مدرسهشون.
بعد از کلی صرف وقتو, بالا پایین کردنش، رو کردن به منو گفتن: «شمام بخونیدش ببینید خوبه؟»
منم نخونده، نه برداشتم، نه گذاشتم، گفتم: «بابا! خوبه دیگه؛ مگه برا کنفرانس برلین میخوای بنویسی؟!»
خانومم گفتن: «کنفرانس برلین مهم نیست، اما #ذهن_بچهها_خیلی_مهمه که چه چیزی دَرِش قرار بگیره.»
🌐 @dastanakam
🌸 #داستانک / میشه امروز بیچادر برم؟
#انسیه_خانوم اومد گفت: «آقاجون! میشه امروز بدون #چادر برم مدرسه؟»
گفتم: «میتونی؛ ولی چادر امانت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)ست دست شما.»
کمی فکر کردو گفت: «با چادر میرم.»
🌐 @dastanakam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #وضو نوره
#آقا_محمد_حسن هر روز صبح که از خواب بیدار میشه اول میره دستشویی، بعد وضو میگیره، بعد موهاشو شونه میزنه، بعد میاد همراه با دیدن برنامهی کودک صبحونه میخوره.
هیچی رم به عنوان صبحونه قبول نداره، جز ارده شیرهی #برکت »» @barkat313
🌐 @dastanakam
May 11
🌸 #شهید_فهمیدهمون_اینا
آخر شبی بچهها میخواستن بخوابن که #آقا_محمد_حسن گفت: «آقاجون! گشنهمه.»
به #انسیه_خانوم و #معصومه_خانوم مم گفتم: «شما چطور؟»
گفتن: «ما هم گشنهمونه.»
رفتم توی آشپزخونه تا براشون ساندویچ حلواارده درست کنم.
( #برکت @barkat313 حلواارده داره؛ اما اینا حلوااردهی برکت نبود.)
سه تا ساندویچ براشون درست کردمو آوردم دادم دستشونو دوباره برگشتم سمت آشپزخونه تا سه تا دیگه درست کنم. مشغول بودم که ی باره خندهی انسیه و معصومه رفت هوا.
اومدن گفتن: «محمد حسن موقع خوردن ساندویچش گفته: «میخوام اینو بخورم، قوی بشم، برم زیر تانکا منفجر بشم.»
👈 آهاااای پسر انقلابی! عاشقتم.
دعا میکنم همهمون با شهادت عاقبت بخیر بشیم؛ ولی فعلا این انقلاب نیاز به سرباز بابصیرت پا به کارِ داره.
🌐 @dastanakam
🌸 #داستانک / نابرده رنج گنج ...
خانومم به بچهها قول داده بود که اگر هر کدومشون یک کار مهم انجام بدن یک هدیه براشون میخره.
#معصومه_خانوم قرار شد سورهی قارعه رو حفظ کنه؛
#انسیه_خانوم روخونیاشو تمرین کنه و بیغلط برا مامان جون بخونه؛
#آقا_محمد_حسن هم اذانو یاد بگیره که بعدا تبدیل شد به خوندن سورهی توحید.
👈 هیچی دیگه، تلاش کردن، یاد گرفتن، مزد زحماتشونو گرفتن.
🌐 @dastanakam
#آخه_پسر_عروسکی_کی_دیده؟
🌸 #داستانک / نماز جماعت
#معصومه_خانوم چند ماهیه به سن تکلیف رسیده.
میخواست نماز بخونه.
چادر سر خودشو عروسکش کردو، برای هر دو تاشونم جانمازم انداختو شروع کرد به نماز.
#آقا_محمد_حسن که معصومه رو دید گفت: «منم میخوام نماز بخونم.»
رفت کنار معصومه وایستادو هر کاری معصومه میکرد اونم تقلید میکرد.
👈 بچههای بزرگتر نیمی از بار تربیتی بچههای کوچکتر رو به دوش میکشن؛ شایدم بیشتر.
🌐 @dastanakam