eitaa logo
داستان های آموزنده
67.5هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی تنها هستم؛ خدا آرامش‌بخش منه. وقتی هیچ چیز نیستم. خدا همه چیز منه. وقتی غمگین و بی‌پناهم؛ خدا دل‌خوشی و پناه منه. وقتی ضعیف و درمونده هستم. خدا قوت و قدرت منه ‌ ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل درخت باش که در تهاجم پاییز وزمستان هرچقدر هم که برگ هایش را از دست بدهد باز هم روح زندگی را برای بهار نگه می دارد! ‌ ‌ ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ذغال های خاموش را ڪنار ذغال روشن می گذارند تا روشن شود ، هم نشینی اثر دارد... پس همیشـه آدمی را انتخاب ڪنید ڪـه انرژی مثبتش، امیدش، خوبی هایش در شما اثر گذارد... امید را از نجاری آموختم، که مغازه اش سوخت، ولی او با همان چوب های سوخته مغازه ذغال فروشی باز کرد... ‌ ‌ ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو پیر شدن هم زیــبـاسـت... حتی اگر دستانت بلرزد، چشمانت کم سو شود، و صورتت پر ازچین و چروک من با تو قلـبم هرگز پیر نمیشود... من ﺑﺎ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻫﺎیت در ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺩﺳﺘﺎنم ﮔﻢ ﺷﻮﺩ... ‌ ‌ ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💢دعوای دو برادر سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.» . نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم ؟ " نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود جواب داد: " نه چیزی لازم ندارم" هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت, چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود. کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت : "مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟ " در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن ان را داده, از روی پل عبور کرد و برادر بزرگش را در اغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست. وقتی برادر بزرگتر برگشت, نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر از او خواست تا چند روزی میهمان او و برادرش باشد. نجار گفت : "دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید انها را بسازم" تا بحال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!!! بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ضرب المثل برج زهر مار بودن کنایه از چیست؟🐍⛓ ۱- معمولا این اصطلاح را برای کسی به کار می برند که بسیار بداخلاق است و با شنیدن هر سخنی سریع واکنش تند و پرخاشگرانه ای از خود نشان می دهد؛ همچون ماری که قرار است نیش بزند و زهر خود را بریزد! ۲- در این ضرب المثل، آدم بداخلاق به ماری تشبیه شده است که میخواهد کسی را نیش بزند. شاید وجه نامگذاری آن به این دلیل باشد که در قدیم وقتی مارهای سمی را در صحرا می گرفتند، آن را درون جایی شبیه برج می گذاشتند تا از آن خارج نشده و به کسی آسیب نزند. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📚حکایت يكی از مسلمانان ثروتمند با لباس تميز و فاخر محضر رسول خدا صلی الله عليه و آله آمد و در كنار حضرت نشست، سپس فقيری ژنده پوش با لباس كهنه وارد شد و در كنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت. مرد ثروتمند يكباره لباس خود را جمع كرد و خويش را به كناری كشيد تا از فقير فاصله بگيرد. پيامبر خدا صلی الله عليه و آله از اين رفتار متكبرانه سخت ناراحت شد و به او رو كرد و فرمود: آيا ترسيدی چيزی از فقر او به تو سرايت كند؟ مرد ثروتمند گفت: خير! يا رسول الله. پيامبر صلی الله عليه و آله: آيا ترسيدی از ثروت تو چيزی به او برسد؟ ثروتمند: خير! يا رسول الله. پيامبر صلی الله عليه و آله: پس چرا از او فاصله گرفتی و خودت را كنار كشيدی؟ ثروتمند: من همدمی (شيطان يا نفس اماره) دارم كه فريبم می دهد و نمی گذارد واقعيتها را ببينم، هر كار زشتی را زيبا جلوه می دهد و هر زيبايی را زشت نشان می دهد. اين عمل زشت كه از من سر زد، يكی از فريبهای اوست. من اعتراف می كنم كه اشتباه كردم. اكنون حاضرم برای جبران اين رفتار ناپسندم نصف سرمايه خود را رايگان به اين فقير مسلمان بدهم. پيامبر صلی الله عليه و آله به مرد فقير فرمود: آيا اين بخشش را می پذيری؟ فقير: نه! يا رسول الله. ثروتمند: چرا؟! فقير: زيرا می ترسم من نيز مانند تو متكبر و خودپسند باشم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد. 📚بحار ج 22، ص 130 و ج 72، ص 13 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
زهرا با تعجب گفت:افرین... میگم اون عمو نیست اونجا ایستاده؟ اخمو گفتم:چرا انگار خودشه زهرا از گوشه چشم بهم نگاه کرد و گفت:داره میاد سمت ما سری تکون دادم و با خنده گفتم:اره انگار عصبیه زهرا:چرا نباشه پسرش انداختی زندان خندیدم و لب زدم: تا جونش دراد زهرا نیشگونی‌ از پهلوم‌ گرفت و زیر لب گفت: عععع زشته اخمی کردم و دستش رو پس زدم جای نیشگونش‌ بدجور درد میکرد من: اخخخ بیشعور... زشت عمته زهرا ابرو بالا انداخت و با لحن حرص دراری‌ لب زد:عمم عمه توام هستااا طلبکار گفتم:خب که چی سری به تاسف تکون داد:هیچ تو رد دادی کلا آب دهنم رو قورت دادم:اره یکم ترسم گرفت زهرا خواست چیزی بگه که عمو به ما رسید و با اخم های توهم رفته گفت:پگاه بیا بریم سعی کردم آروم باشم نویسنده: نرگس بانو✨ هرگونه کپی حرام و پیگرد قانونی دارد❌ ♥️🖤♥️🖤 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
اگه تاحالا اینو نمی‌دونستی، باید بگم که تو به تنهایی یه راه‌حلی نه یه مشکل. خدا تو رو روی زمین آفرید که زندگی بقیه رو تغییر بدی. تو خیلی باارزشی و یه هدف بزرگ داری. برنامه و مسیر خدا برای تو بزرگتر از اون چیزیه که تو برای خودت تصور می‌کنی. اون برای یه دلیل خاص و بزرگ تو رو آفریده. حتی نمی‌تونی فکرشم کنی که هر روز خدا چقدر روی زندگی بقیه تأثیر میذاری. از همین الان مشغول شو و دنیا رو تغییر بده چون تو به دست خدا ساخته شدی برای اینکه کارهای خارق‌العاده‌ای انجام بدی ✨ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌹 عادتهایى كه معجزه میکند: با ملايمت ، سخن بگوئيد، عميق ، نفس بكشيد، شيک ، لباس بپوشيد، صبورانه ، كار كنيد، نجيبانه ، رفتار كنيد، همواره ، پس انداز كنيد، عاقلانه ، بخوريد، كافى ، بخوابيد، بى باكانه ، عمل كنيد، خلاقانه ، بينديشيد، صادقانه ، عشق بورزید، هوشمندانه ، خرج كنيد، خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد. هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد. زندگی کنید و از حال لذت ببرید... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
16.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩این داستان فوق العاده زیبارو از دست ندین زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه امتحانمان دست معلم می‌افتد... آن روز چهره‌مان دیدنیست... آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می‌گیریم... راستی شما تو امتحان زندگی از بیست چند میشین؟ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh