eitaa logo
دستان آسمانی
161 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی 💔 @mrtahlilgar
سید حسن نصرالله: ما "در زمان و مکان مناسب" پاسخ نخواهیم داد برادران، در میدان جنگ پاسخ خواهیم داد و ان شاء الله این پاسخ در راه است. چشم ها به میدان باشد. صابون سازها با توان مضاعف وارد خواهند شد. بوی صابون صهیونی به زودی خاورمیانه را بر خواهد داشت.... @mrtahlilgar1
هدایت شده از رونمای حضرت مهدی (سلام الله وصلواته علیه به عدد علمه)صلوات
مداحی_آنلاین_سلام_روزانه_به_امام_حسین_استاد_عالی.mp3
4.16M
. ❌ثواب سلام ها ی روزانه مون و هدیه کنیم به تمام انبیا واوصیاوشهداوبندگان خدا و از اونها بخواهیم برای ظهور اعلیحضرت صلوات الله وسلامه علیه » دعا کنند چراکه دعای اموات خیلی مستجابه 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصربحق الحسین علیه السلام ❣ثواب نشر، نذر آرامش و دل حضرت حجت بن الحسن« سلام الله وصلواته علیه به عدد علمه »باهزارااان سلام ودرود وصلوات آجرک الله یا صاحب الزمان
هدایت شده از یا مهدی
🔴 از همه برای و در مرزهای کشور 🔴دوم تاثیرگذار 🔴برای اینکه عوض بشه باید پای به این باز بشه اونوقت ما باید در با بجنگیم برای این کار، اومدن و تنی چند از ما رو کردن تا رو کنند تا بده و اونها هم با ما وارد بشن 🔴وقتی دیدن نتونستن ما رو رو کنند ، حادثه دیروز رو رقم زدن اونها میدونند که به شدت برای و چون مردم رو اونجور که باید ، ، در سالگرد این شهید بزرگوار این رو زدن الان حاصل از این جمله که نه حاج قاسم رو گرفت و نه این رو خواهد داد ، سعی میکنند مردم رو کنند ، تا هم کنند و هم رو قرار تا پاسخ بده 🔴اولا نکنید در و از اون این طی همین چند روز جواب داده خواهد شد البته میدونم یه عده شاید اینو باور نکنند ولی خواهید دید بنده برای خوش آمدن کسی نمیکنم 🔴فقط یک خواهش دارم ازتون میدونم که خاستار انتقامید این عالیه ، ولی رو تحت فشار قرار ندید تا مجبور بشه تو پا بزاره 🔴مثل اون مردم ک به اقا علی علیه السلام کردن رو کن... 🔴اینو بدونید انتقام قطعی است هم هم انجام میگیره فقط بدونید ما در از این به بعد رو نخواهند گذاشت 🔴مردمی که اینقدر اند که وقتی به حمله کرد نگران مردم بودن و میگفتن نباید اینها رو الان هم به همون اندازه اند اصلا بنده برای این نوع آدمها نیست چون در حوزه ، بر نمیتابه ادامه دارد....
هدایت شده از یا مهدی
🔴به جرأت و با میگم تا الان به ما نشده که رو جواب نداده باشیم منتهی 🔴میگن از بس و ما اونها شدن نه عزیز بزرگوار این که داره میزنه برای اینه که از گوشه کرده و داره و میخوره ، اون هم سعی میکنه با یکی دو تا عملیات از دربیاد ما نمیگذاریم از گوشه بیرون بیاد 🔴این کار رو هم برای یا کسی نمیکنیم این است 🔴 توان با ما رو نداره و که به زودی میشه برای همین سعی میکنه پای رو وسط بکشه تا به بگه من با میجنگیدم نه با یک و اگر هم بشم کار بوده 🔴بزرگواران که کاری اگر رو کنید شک نکنید از یک کشور دیگه ما باید رو از ریشه اینجوری دیگه نمیتونن 🔴از همین به بعد ببینید چه بلایی سر خواهد آمد حلقه رو اینقدر خواهیم کرد که نتونن بکشند 🔴امیدوارم اینهایی که شدن که چرا ما ، دو روز دیگه برای کردن دلشون به نیاد 🔴شک نکنید جواب ما در و بالاتر خواهد بود 🔴وقتی دشمن مردم رو مورد قرار میده یعنی اینقدر بد خورده که دیگه براش نمیکنه رو بزنه فقط اینه که بریزه 🔴 اینها در دستور دارن -اول و برای دادن به این دوم (کار خودشونه) 🔴من واقعا درک نمیکنم اون عده ای که قبول میکنند که بوده واقعا تو سرشون هم دارند؟ چرا باید کنه در حالی که الان به خاطر وضع ندارند چرا در که ما نیاز داریم به بدیم که مسیر :اقتصادی ما ، این بدیم و این رو از دست بدیم 3⃣و اما قسمت سوم : ما در این چیست؟ و تاثیر این در چگونه خواهد بود؟ 🔴رفقا ما برای اجرای که بلاشک به منتهی خواهد شد نیاز به داریم نباید بگذاریم بشه شدن ، رو از مردم اینکه ما میگیریم خواهد بود ولی رو به حضرت بسپریم 🔴همه شما رو به توصیه علیه السلام دعوت میکنم و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر تا میتونید رو ببرید و پیشه کنید ان الله مع الصابرین و خداوند با صابران است این که میگم ، نیست بلکه برای نشدنه ، برای برای زدنه 🔴شک نکنید هم یه روزی که خیلی نزدیکه میشه و شادی تون خواهد بود 🔴نوبت ما هم میرسه به امید اونروز ✅والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
❤️‍🔥وضعیت گناهان در قیامت حضرت علی (ع) در فرمایشی مهم گناهان را به سه دسته کلی تقسیم کرده‌اند: گناهان سه دسته‌ هستند: 1⃣گناهانی که بخشیده می‌شوند 2⃣گناهانی که بخشیده نمی‌شوند 3⃣گناهانی‌ که‌ برای‌ مرتکبین‌ آنها، هم‌ امید عفو داریم‌ و هم‌ نگران‌ عذاب‌ هستیم‌. 1⃣ امّا گناه‌ مغفور، گناهی‌ است‌ که‌ خداوند بر اثر آن‌ بنده‌اش‌ را در دنیا عذاب‌ داده‌ است‌؛ و خداوند بزرگوارتر است‌ از آنکه‌ بندۀ‌ خود را دوبار عذاب‌ کند. 2⃣ و امّا گناه‌ غیر مغفور، ستمی‌ است‌ که‌ بندگان‌ خدا بعضی‌ به‌ بعض‌ دگر می‌نمایند. خداوند‌ چون‌ برای‌ خلائق‌ ظاهر شود سوگندی‌ بزرگ‌ بر خویشتن‌ یاد کرده‌ است‌ و گفته‌ است‌: خداوند برای‌ بندگانش‌ قصاص‌ میکند، و حقّ بعضی‌ را از بعضی‌ دیگر می‌ستاند؛ بطوریکه‌ برای‌ هیچ‌ بنده‌ای‌ در نزد دیگری‌ تظلّم‌ و دادخواهی‌ باقی‌ نماند. و سپس‌ همه‌ را به‌ معرض‌ حساب‌ گسیل‌ می‌نماید 3⃣و اما گناه دسته سوم گناهی است که خدا آنرا بر مخلوقات پوشانده و به او توفیق توبه داده است و او از یک طرف از گناهش می‌ترسد و از طرف دیگر به رحمت خدایش امیدوار است، و حال ما هم اینچنین است که هم امید به رحمت خدا داریم و هم از عذاب او میترسیم 📚اصول الکافی، ج‏2، ص: 443 ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ https://splus.ir/payameshohada
📌 به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، من نزد خدا حاجتی دارم، و می‌خواهم که واقع شود 📌 حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در هر روز 👈هنگام غروب خورشید بگو: 👈 اُقسِمُ عَلَی الله بحق فاطمه و اَبیها و بَعلها و بَنیها و السّر المُستودع فیها اِلا ما قَضَیتُ حاجَتی   قسم می‌دهم خدارا بحق فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه و آن سِری که نزد فاطمه است، که حاجت مرا برآورده کنی 👈 آن مرد رفت و بعد از سه روز آمد عرض کرد: حاجتم برآورده شد 📌حضرت گریستند و این آیه را قرائت کردند👇 وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ﻭ آن قسمی بس بزرگ است، اگر بدانید 📚واقعه/آیه۷۶ 📚  بحارالانوار، ج٣١، ص٣٠٧.
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. ✍️ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
📌پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه وآله میفرمایند: تنها به دستان مهدی علیه‌السلام است که خداوند دروغ را نابود خواهد کرد، و روزگار رنج و سختی را به پایان خواهد رساند، و تنها به دستان اوست که بندهای بردگی از گردن شما باز خواهد شد. 📚غیبت طوسی، ص ۱۸۵ 🌹تعجیل در فرج ۵ صلوات🌹
4_322982300868412200.mp3
2.95M
📝 لعنت به ساعت‌های بی تو... اللهم عجل لولیک الفرج ♥️ 🎤کربلائی مهدی کانال هدیه به چهارده معصوم @delneshinha 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
هدایت شده از یا غریب مدینه
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴💎🌴 با صدای استاد فرهمند 🌴💎🌹💎🌴