eitaa logo
دستان آسمانی
161 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 گول شیطان را خوردم! یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. ✍ آیت الله حق شناس (ره) 📚 ز ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213 ✨ذڪرهاے🖤گرـღـگشا✨ 💠
📣 تا یزید زنده است، عبادتی قبول نمی‌شود! 🔹مقام معظم رهبری: بدیهی است که حسین‌بن‌علی علیه‌السلام اگر در مدینه می‌ماند و احکام الهی را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت را بیان می‌کرد، عده‌ای را پرورش می‌داد. اما وقتی برای انجام کاری [مبارزه با یزید] به سمت عراق حرکت می‌کرد، از همه این کارها باز می‌ماند: نماز مردم را نمی‌توانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمی‌توانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل می‌شد؛ و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایی که در مدینه بودند، می‌ماند. این‌ها هر کدام وظیفه‌ای بود که آن حضرت انجام می‌داد. اما همه این وظايف را، فدای وظیفه مهمتر کرد. (۷ مرداد ۱۳۷۱) 🔹شهید مطهری: اسرائیل، یزید زمان است. ♦️پ.ن: تا زمانی که محور شرارت و اسرائیل و صهیونیست‌ها زنده و پابرجا هستند و به جنایت و کودک‌کشی و فساد در روی زمین ادامه می‌دهند، اشتغال به کار و زندگی و منبر و محراب و پست و مقام و تدریس در حوزه و دانشگاه و انجام سفرهای زیارتی و ...، مقبول درگاه الهی نیست! 🔹پس ای مسلمان! برای نابودی اسرائیل به‌پا خیز و اشتغالات و عبادات و وظایف توهمی خویش را رها کن! و یا حداقل از قیام کنندگان برعلیه اسرائیل و آزادسازی بیت‌المقدس حمایت نما. چراکه رهبر معظم انقلاب در ۲۵ مهر ۱۴۰۲ فرمودند: "اگر این جنایات ادامه پیدا کند، مسلمانان و نیروهای مقاومت بی‌تاب می‌شوند و دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آنها را بگیرد." بی‌شک این سخنان شامل مردم مسلمان ایران نیز می‌شود و لذا مسئولین جمهوری اسلامی باید تسهیلات لازم را برای مبارزه با اسرائیل و یا تجمع و تحصن در مرزهای فلسطین اشغالی فراهم آورند. ♦️و البته پیداست که برخی از افراد و مسئولینِ ناآگاه و یا نفوذی و یا دارای ضعف‌های روحی و معنوی و ...، از پیشنهاد بالا استقبال نکنند و به بهانه‌های واهی از طرح‌های آزادسازی قدس شریف حمایت ننمایند و یا آنها را زیر سؤال ببرند! و چه بسا برخی در مقابل قیام‌کنندگان برعلیه اسرائیل جنایتکار بایستند! که در این‌صورت با صدای بلند اعلام می‌کنیم: "کسانی‌که در مقابل دین ما بایستند در برابر تمام دنیای آنها خواهیم ایستاد!"
هدایت شده از ﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 اینجا لبنان است و شیر بچه‌های حزب‌الله اینگونه با توسل به اهل بیت(ع) و مادر سادت، برای مقابله با کودک‌کش‌های صهیونیستی مهیا می‌شوند و برات شهادت می‌گیرند. 🎙 با نفس گرم مداح لبنانی حاج حسین خیرالدین
▪️ثنا الفرّة، فرشته کوچک غزه که دیروز در بمباران رژیم صهیونسیتی به شهادت رسید کاش کسی به گوش سلبریتی ها میرسوند این دختر  در اوکراین کشته شده ، تا ببینید چه مرثیه‌ سرایی‌های که برای چشم‌های آبی‌اش نمی‌کردند و چه هشتک ها و پست های غم‌انگیزی از بی‌رحمی دنیا و مظلومیت کودکان بیگناه در جنگ منتشر نمی‌کردند..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت رد کلیات لایحه بودجه در مجلس چه بود؟ 🔹در جریان بررسی کلیات لایحه بودجه ۱۴۰۳ رئیس سازمان برنامه و بودجه در دفاع از لایحه پیشنهادی دولت و در پاسخ به انتقاد نمایندگان مبنی بر عدم توجه دولت به متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان گفت: دولت خود را ملزم می‌داند تا منابع مورد نیاز برای متناسب‌سازی حقوق‌ها را تامین کند. 🔹قالیباف در واکنش به اظهارات منظور گفت: سازمان برنامه و بودجه طی نامه‌ای کتبی به شورای نگهبان اعلام کرده است که به دلیل نبود منابع، با مصوبه متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان در برنامه هفتم مخالف است و این با صحبت‌های امروز شما در تناقض است. 🔹بنابراین سازمان برنامه و بودجه باید در نامه‌ای کتبی به مجلس، تصریح کند که دولت با تامین منابع متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان موافق است. 🔹پس از این اظهارات قالیباف جو غالب مجلس به حمایت از رد کلیات لایحه بودجه درآمد، به طوری که حمایت‌های حاجی‌بابایی به عنوان رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس از کلیات لایحه دولت اثری نداشت و در نهایت کلیات لایحه بودجه با ۱۲۷ رای مخالف در برابر ۹۰ رای موافق رد شد.
ضمانت ورودبه بهشت امام على اميرالمؤمنين (ع)فرمود: براى شش گروه، بهشت را ضمانت مى كنم: 👈شخصى كه براى صدقه دادن از خانه خارج مى شود و در اين هنگام مرگش فرا مى رسد. 👈 كسى كه براى عيادت بيمار از خانه بيرون مى آيد و فوت مى كند. 👈شخصى كه براى جهاد در راه خدا از خانه خارج مى شود و به شهادت مى رسد. 👈كسى كه براى انجام حج خانه خدا بيرون مى آيد و ملك الموت جانش را مى ستاند. 👈آن كس كه براى بجا آوردن از منزل خارج مى شود و مى ميرد. 👈كسى كه براى تشييع جنازه مسلمانى از خانه خارج شده و فوت مى كند. (براى تمامى ايشان، بهشت را ضمانت مى كنم) 📚من لایحضره الفقیه حديث ۳۸۴، ج ۱، ص ۱۴۰ 📚گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه) ج ۱ ص ۱۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی رفتیم بالا یادمان باشد که کی کمکمون کرد بریم بالا
💫 راه بهشت 💫 ❤️قالت فاطمة سلام الله عليها: 💠 بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ 💠 🌷 خوش‌رویی هنگام رو‌به‌رو شدن با مؤمن، بهشت را بر فرد خوش‌رو واجب می‌كند. 🌷 📕 بحارالانوار، جلد ۷۵، صفحه ۴۰۱
نکات مهمی و ضروری که زائران گرامی و عمره‌گزاران محترم بایستی بدانند 2⃣ قسمت دوم : ۲۲- نحوه ثبت‌نام: ۱_۲۲_مراجعه مستقیم به دفاتر مجاز سازمان حج و زیارت و ثبت نام و تکمیل ثبت نام. ۲_۲۲-دارندگان کارت‌های ثبت نامی عمره مربوط به نام نویسی عمومی سال 1387 از اولویت 1 تا 150 : این افراد می‌باید با مراجعه به سامانه omreh.haj.ir اقدام به تکمیل و بروز رسانی اطلاعات خویش و همچنین تشکیل گروه‌ (به همراه اعضای خانواده، بستگان، آشنایان و ... ) جهت تشرف در یک کاروان نمایند. ۲۳- رزرواسیون افراد صرفاً با مراجعه مستقیم ایشان به سامانه omreh.haj.ir فراهم خواهد بود و به متقاضیان گرامی توصیه می‌شود برای صرفه جویی در وقت و نیز سهولت کار، قبل از شروع ثبت‌نام در گروههای اعزامی، به سامانه مذکور مراجعه و نسبت به تکمیل اطلاعات اولیه، تشکیل گروه و در نهایت اخذ کلمه کاربری و رمز ورود اقدام نمایند. ۲۴- پس از نام‌نویسی اولیه (رزرواسیون) متقاضی در گروههای اعزامی، می‌باید حداکثر ظرف مدت 24 ساعت به کارگزار مربوط مراجعه نموده و مدارک خواسته شده را ارائه نماید. ۲۵- بدیهی است قطعی شدن ثبت‌نام مقدماتی افراد منوط به مراجعه بموقع و ارائه کامل مدارک موردنیاز (قید شده در برگه رزرواسیون) به کارگزار خواهد بود. ۲۶- مدت زمان مجاز واریز مابه‌التفاوت هزینه سفر پس از قطعی شدن ثبت‌نام، حداکثر 48 ساعت بوده که درصورت عدم واریز هزینه سفر در این فرصت، متقاضی بطور خودکار(سیستمی) حذف و فرد جدید جایگزین وی خواهد گردید. ۲۷- حمل و نقل هوایی : ایستگاه های پروازی: 10 ایستگاه (تهران- اصفهان- ساری- اهواز- یزد- کرمان- زاهدان – مشهد- شیراز- تبریز) تاریخ شروع پروازها: از 28/09/1402 لغایت 10/12/1402 ۲۸- مبلغ بلیط : 13 میلیون تومان مبلغ بلیط کودکان 2 تا 12سال 75% نرخ افراد بزرگسال در رفت و برگشت خواهد بود و مبلغ بلیط خردسالان (کودکان زیر2سال) 10% افراد بزرگسال در هر مسیر خواهد بود. ۲۹- سقف بار مجاز قابل حمل توسط هر زائر (حداکثر 2 بسته جمعاً 40 کیلوگرم و یک عدد ساک دستی همراه مسافر به وزن 5 کیلوگرم). ۳۰- بدیهی است هزینه بار مازاد از زائر توسط شرکت های هواپیمایی اخذ می‌گردد. ۳۱- حضور مستمر و ثابت نماینده دفتر حج و زیارت حداقل 6 ساعت قبل و یک ساعت بعد از پرواز در فرودگاه الزامی است. ۳۲- تنظیم صورتجلسه پرواز بلافاصله بعد از انجام پرواز و ثبت دقیق آن در سامانه و سیستم مربوطه ۳۳- تعامل مسئولین ثبت صورتجلسه پروازی با نمایندگان شرکت هواپیمایی در خصوص رفع مغایرت های احتمالی.
دستان آسمانی
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺 ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دوم 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺 ✍️ 💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب می‌گفتم تا نجاتم دهد. با هر نفسی که با وحشت از سینه‌ام بیرون می‌آمد (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم و دیگر می‌خواستم جیغ بزنم که با دستان نجاتم داد! 💠 به‌خدا امداد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟» از طنین صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟» 💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!» حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! 💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!» ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟» 💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت می‌دیدم که انگار گردنش را می‌بُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بی‌غیرت! تو مهمونی یا دزد ؟؟؟» از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!» 💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم. مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. 💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد. 💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست. انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است. 💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از همچنان می‌سوخت. شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند... ✍️نویسنده: 🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷