eitaa logo
دستان آسمانی
161 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدايا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتي ، تو در کوير تنهايي، انيس شبهاي تار من شدي، تو در ظلمت نااميدي، دست مرا گرفتي و کمک کردي... که هيچ عقل و منطقي قادر به محاسبه پيش بيني نبود، تو بر دلم الهام کردي و به رضا و توکل مرا مسلح نمودي، و در ميان ابرهاي ابهام و در مسيري تاريک مجهور و وحشتناک مرا هدايت کردي.. • شهید چمران •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
براندازی امشب هم تموم شد.... 🔹 بارون اومد و یادشون داد خدا زورش بیشتره(((: ☑️ @enghlabi_ir
دستان آسمانی
─═┅♦️ #قصه_ننه_علی ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی✰✰ ✏
─═┅♦️ ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی✰✰ ✏️ نوشتهٔ ✅ قسمت 3 دایی یک پسر به نام رضا و پنج دختر داشت. ارتشی و طرفدار سرسخت شاه بود. سه دخترش را فرستاده بود خانهٔ بخت و چند نوهٔ قدونیم‌قد هم داشت. بچه‌های دایی اهل درس و مدرسه بودند، اما مادرم به ما اجازهٔ درس خواندن نمی‌داد و می‌گفت: «دوست ندارم بچه‌هام پاشون به مدرسهٔ بی‌حجابا باز بشه!» زنِ دایی‌محمد سرش را با کارهای خانه و بچه‌ها گرم کرده بود. کاری به شاه‌دوستیِ شوهرش نداشت و می‌خواست بچه‌هایش را پایبند به مسائل شرعی بزرگ کند؛ اما برادرزاده‌های مادرم تحت تأثیر جامعهٔ آن روزها، اعتقادی به مسائل شرعی و پوشش اسلامی نداشتند. هر مدل و رنگی که می‌خواستند، لباس می‌پوشیدند. هزار جور سُرخاب‌سفیدآب به صورتشان می‌مالیدند و بیرون می‌رفتند. مادرم از وضعیت پوشش برادرزاده‌هایش خیلی ناراحت بود و می‌ترسید ما از آن‌ها تأثیر بپذیریم؛ مدام در گوشمان می‌خواند: «دختر باید سربه‌زیر باشه! نباید لباس‌های رنگی بپوشه، نباید کاری کنه چشمِ نامحرم بهش بیفته؛ اصلاً چه معنی داره دختر پاش رو از در خونه بیرون بذاره؟! خدا قهرش می‌گیره. آدم نباید عذاب خدا رو برای خودش بخره!» جلوی محرم و نامحرم روسری و چادر از سرِ ما نمی‌افتاد. حسابی مراقب خودمان بودیم. مادرم تا چشمِ برادرش را دور می‌دید، دوسه‌تا حرف درشت بارِ دخترهای دایی محمد می‌کرد؛ اما گوش آن‌ها بدهکارِ این حرف‌ها نبود. فردا صبح، روز از نو، روزی از نو! کار خودشان را می‌کردند. یکی از دختران دایی با وجود اینکه بچه هم داشت، اما اهل رعایت محرم و نامحرم نبود. یک روز مادرم به او گفت: «عزیزدلم! من شنیدم دخترِ برادر می‌تونه عمه‌ش رو بهشتی کنه. حالا به نظرت با این سر و وضعِ تو، من که هیچ، اصلاً خودت رنگِ بهشت رو می‌بینی؟!» نوهٔ حاضرجوابِ دایی که سیزده چهارده سال هم بیشتر نداشت، پرید وسط حرف مادرم و گفت: «چی میگی عمه؟! این اُمّل بازی‌ها چیه؟ حیف نیست آدم زیبائیش رو بپوشونه؟! بذار مردم وقتی مامانم رو می‌بینن کِیف کنن!» صورت مادرم سرخ شد، مثل اسپند روی آتش بود. خیلی خودش را کنترل کرد تا جوابش را ندهد. لب گزید و زیر لب استغفار کرد تا کمی آرام گرفت. دلم می‌خواست لنگهٔ دمپایی‌ام را به طرف پسرکِ بی‌حیا پرت کنم. اما حیف که مادرم داخل حیاط بود و جرأت نداشتم. برای شستشوی روزانه، بیشتر خانه‌ها آب انبار داشتند. آب انبار اتاقی سرپوشیده بود که معمولاً در پایین‌ترین سطح خانه ساخته می‌شد. مخزن آب‌انبارها مکعبی با سقفی گهواره‌ای شکل بود که ساخت‌وسازش نیاز به مهارت خاصی داشت و کار هرکسی نبود. به شکلی مهندسی شده بود که آب در آن نمی‌گندید و بیماری‌ای به وجود نمی‌آمد. برای برداشتن آب از دَلْو یا تلمبهٔ دستی استفاده می‌کردیم.
دستان آسمانی
─═┅♦️ #قصه_ننه_علی ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی✰✰ ✏
═┅♦️  ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی✰✰  ✏️ نوشتهٔ ✅ قسمت 4 حجم آب انبار به اندازهٔ تأمین آب مصرفی یک ماه خانواده بود. از داخل کوچه لوله می‌کشیدند تا داخلِ حوض و آب انبار، هر ماه یکی می‌آمد در کوچه و خیابان و با صدای بلند داد می‌زد: «ای اهالی کوچه! به هوش باشید که امروز آب محل باز می‌شه.» آخر شب تا سحر کنار حوض لباس‌های چرک را می‌شُستیم. باید حواسمان را به میزان مصرف آب جمع می‌کردیم تا یک‌وقت ماه تمام نشده بی‌آب نمانیم؛ برای همین بعد از طلوع خورشید، تشت را روی سر می‌گذاشتیم و می‌رفتیم پای فشاری آب یا رودخانه. لباس‌ها را آب می‌کشیدیم و بعد، آفتاب بالای پُشت‌بام لباس‌ها را خشک می‌کرد. آب آشامیدنی را هم از یکی دو محله آن‌طرف‌تر و از چاه می‌آوردیم. سطل و دبه‌های سنگین آب را به سختی دنبال خودمان روی زمین می‌کشیدیم و به خانه می‌رساندیم و داخل منبع می‌ریختیم. یک روز بعد از ظهر با سحر دختر کوچک دایی رفتیم سر چاه آب بکشیم. مادرم با خواهش و التماس من راضی شد همراهش بروم. جز برای شُستنِ لباس‌ها و آب آوردن، حق بیرون رفتن از خانه را نداشتم. تماشای مردم کوچه و خیابان و ماشین‌ها برایم جذاب بود. رسیدیم سر چاه، طناب از دست دختر دایی سُر خورد و سطل افتاد داخل چاه. کاری از دستمان برنمی‌آمد؛ دست از پا درازتر برگشتیم خانه. دایی کمی بدخلقی کرد و سر همه غر زد. مادرم دستم را گرفت و با خود به داخل اتاق بُرد. نگاه تندی به من کرد. از آن نگاه‌هایی که هزار جور حرف و کنایه پُشتش بود. دَرِ اتاق را چهار قفله کرد و یک دل سیر کتکم زد. گفت: «تو باعث شدی دایی‌ت ناراحت بشه، بهت گفتم نرو، اما گوش ندادی.» جانش برای برادرش درمی‌رفت، عشق عجیبی به هم داشتند. فردایش رفتیم حمام عمومی. مادرم کبودی‌های تنم را که دید، به گریه افتاد. زد پُشت دستش و گفت: «الهی که دستم چلاق بشه، من این بلا رو سر تو آوردم زهرا جان؟!» سرم را پایین انداختم و چیزی نگفتم. از اشک‌هایش معلوم بود از کار دیروزش ناراحت شده. همان شد، اولین و آخرینِ کتک خوردنِ من از مادرِ دل‌نازکم. از آن روز به بعد هیچ‌وقت دست روی من بلند نکرد. من هم حواسم را جمع می‌کردم تا حرف مادرم را زمین نگذارم و جز چشم چیزی نگویم. پدرم در یکی از خانه‌های اشرافی تهران که صاحب آن شخصی به نام احرابیان بود، باغبانی می‌کرد و نگهبانی می‌داد. یکی دو مرتبه در ماه به ما سر می‌زد. مدتی که از او بی‌خبر می‌ماندیم، مادرم غذای گرمی می‌پخت و به دیدن بابا می‌رفت. در یکی از این دیدارها آقای احرابیان از پدرم خواست تا اجازه بدهد مادرم کمک‌حالِ همسرش و آشپزِ خانه شود. پدرم که خودش را مدیون ارباب می‌دانست، نتوانست نه بگوید.
دستان آسمانی
═┅♦️  #قصه_ننه_علی ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ #زهرا_همایونی ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی✰✰  ✏️
─═┅♦️  ♦️┅═─ 📕 روایتِ زندگیِ ✰✰مادرِ شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی✰✰  ✏️ نوشتهٔ ✅ قسمت 5 از فردای آن روز مادرم هم سرکار رفت. مادر آخر شب برمی‌گشت خانه تا ما تنها نباشیم. نیمه‌های شب که از خواب بیدار می‌شدم، می‌دیدم مادرم با آن‌همه خستگی رو به قبله ایستاده و نماز شب می‌خواند. خیلی معتقد بود؛ به یاد ندارم نماز شبش را ترک کرده باشد. می‌گفت: «خدا برکت زندگی رو توی دو چیز قرار داده. نون حلالِ روز و نافلهٔ شب.» برادرم محمدحسین وردستِ یک اوستا، سرِ ساختمان بنایی می‌کرد. سرِماه حقوق همه یکی می‌شد و مادرم کل پول‌ها را می‌داد به برادرش تا پس‌انداز کند. با کمک دایی، خواهرهایم را خانهٔ بخت فرستادیم. تمام جهیزیهٔ دختر به زور یک وانت می‌شد! تشکیل خانواده آسان و بدون تجملات بود. دختر و پسر در سن پایین ازدواج می‌کردند. همهٔ خواهرانم قبل از دوازده سالگی شوهر کردند. اگر دختر از یک سنی به بعد خانهٔ پدرش می‌ماند؛ حرف برایش درست می‌شد و مردم کلی عیب و ایراد ردیف می‌کردند و اگر سرِ زبان مردم می‌افتاد، باعثِ سرخوردگی پدر و مادرش بود. خانهٔ ارباب بالای شهر بود و مادرم برای رفت‌وآمد خیلی اذیت می‌شد. بعد از چند سال برای آشپزی، جای دیگری رفت. آن‌قدر دوست و آشنا پیدا کرده بود که یک روز هم بیکار نمی‌ماند. با وجود اینکه دایی محمد دختر مجرد در خانه داشت و با آن‌ها سرگرم بودم، اما مادرم دوست نداشت بدون او در خانه بمانم. من بزرگ شده بودم به قول خودش عقلم می‌رسید. پس باید همراهش به خانه‌های مردم می‌رفتم تا دست‌ْتنها نباشد همیشه مثل کِش شلوار دنبال مادرم بودم و به او می‌چسبیدم. نزدیک میدان باغ شاه(یکی از میدان‌های قدیمی تهران که بعد از انقلاب به میدان حُر تغییر نام پیدا کرد.) خانوادهای پُررفت وآمد زندگی می‌کردند که از ساداتِ ثروتمند و محترم محله بودند. مادرم برای آشپزی به آن خانواده معرفی شد. خانه‌ای ویلایی و دو طبقه که دورتا دورش را اتاق‌های مبلمان شده پُر کرده بود. هر شبِ هفته بساط میهمانی و سفرهٔ اطعام پهن بود؛ سرِ مادرم حسابی شلوغ شده بود. انواع سبزی‌ها را در دسته‌های بزرگ، داخل یکی از اتاق‌های نزدیک مطبخ روی هم می‌ریختند و من برای پاک کردن آنها به کمک مادرم می‌رفتم. عطرِ خوشِ برنج ایرانی و بوی قورمه‌سبزی‌های مادرم هوش از سرم می‌بُرد. آب از لب و لوچه‌ام آویزان می‌شد و دلم ضعف می‌رفت؛ اما اجازه نداشتم دست به غذا بزنم. اول باید اهل خانه و میهمان‌ها غذا می‌خوردند، بعد ما. مدام بین مطبخ و میهمان‌خانه در حال رفت‌وآمد بودیم. یکی از خوبی‌های کارکردن در خانهٔ مردم برای من این بود که مزهٔ غذاها از یادم نمی‌رفت. تنها آنجا می‌توانستیم غذای چرب و چیلی بخوریم.
سنت حسنه رسول خدا صلى الله عليه و آله: صِلُوا اَرْحامَكُمْ فِى الدُّنْيا وَلَوْبِسَلامٍ. در دنيا كنيد اگر چه فقط با باشد. 📚بحارالانوار: ج۷۴، ح۱۰۴ 👈نگذارید و یا در ها در مراسمات تشیع دیدار صورت بگیرد.
✍پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: فراوان وضو بگير تا خداوند عمر تو را زياد گرداند. و اگر توانستى شب و روز با طهارت باشى اين كار را بكن؛ زيرا اگر در حال طهارت بميرى، شهيد خواهى بود وهمچنین دراحادیث امده؛ دوعمل ترازوی اعمال نیک را بشدت سنگین خواهد کرد اولی خوش اخلاقی با مردم دومی صلوات فرستادن بر محمد وآل محمد پس با مردم خوش رو باش و زبانت را به ذکر گفتن عادت بده
‍ ‍ 😴 اعمــــاڸ وقت خوابیــــــدڹ 😴 🌹 دوستان عزیز، بیایید همگی آدابی رو قبل خواب رعایت کنیم تا هم خوابمون از دسترس شیاطین دور باشه و هم برای نماز واجب صبح و یا نماز مستحب موکد شب، خواب نمونیم ان شاءالله 😉 💧 اول اینکه قبل از خواب بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری 🌺 حالا باهم تلاوت آیه الکرسی که قبل از خواب سفارش شده رو داشته باشیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ((255)) لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ((256)) اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ((257)) 🌷 تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده : 34 بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله ⭐️ خوب حالا مایلید چهار توصیه پیامبرخدا (ص) برای قبل خواب رو رعایت کنیم؟!😊 1⃣ ﺧﺘﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره . ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣﻴﻢِ ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺃَﺣَﺪٌ ‌ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺼَّﻤَﺪُ ﻟَﻢْ ﻳَﻠِﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻮﻟَﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦ ﻟَّﻪُ ﻛُﻔُـﻮﺍً ﺃَﺣَﺪٌ. 2⃣ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم: ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻ‌َﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ 3⃣ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم : ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ. 4⃣ ﺣﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم: ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻ‌ﺍِﻟﻪَﺍِﻻ‌َّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ. 🌸 تلاوت هم بسیار موکد هست: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔸قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ 🔸مَلِکِ النّاسِ 🔸إِلهِ النّاسِ 🔸مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ 🔸الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ 🔸مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔹قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 🔹مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ 🔹وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ 🔹وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ 🔹وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ ✅ اینم آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای و نماز صبح 🔹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف 5⃣ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق (ع)، هرکس سوره را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد. 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔹 ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ 6⃣ هر كس هنگام خوابیدن سه مرتبه بگوید: ❄یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ❄ او همانند كسى است كه هزار ركعت نماز خوانده است. 7⃣ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» ر در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421) 🔹{آل عمران آیه «۱۸»} : 🔹شَهِدَ اللَّه ُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم
✨ ڪسے ڪہ قبل از خواب را بخواند ؛ خداے عزوجل را ملاقات کند در حالی ڪہ صورتش مانند ماه شب چهارده است✨ 💚 ثواب یعنی با نشر این پست باعث شے چند نفر قرآن بخونن
تلنگر دلار میاد پائین هیچ اثری روی قیمتها ندارد نفت میره بالا هیچ تأثیری بر سفره مردم ندارد؛ مفسدین اقتصادی اعدام و اموال آنان مصادره و به خزانه بر میگردد هیچ اثری بر تورم ندارد صندوق ذخیره ارزی پر میشود هیچ اثری بر قیمتها ندارد؛ برجام تأئید میشود قیمتها کماكان رو به افزایش است انبارهایی از کالاهای مختلف محتکرین کشف میشود اما همچنان قیمتها سیر صعودی دارند؛ مرغها آنفولانزا میگیرند تخم مرغ بالا میرود مرغها خوب میشوند همزمان تخم مرغ وارد میکنند اما قیمت آن همچنان رو به افزایش است؛ تحریم میشویم قیمت خوردوها بالا میرود ازتحریم بیرون می آییم خوروها همچنان بسرعت قیمت خود ادامه میدهند؛ 💠 به راستی "مفسداصلی‌اقتصاد" کیست؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران حرف مردم نباش، خدا.... پرونده ای را که مردم مینویسند نمی خواند " شب بخیر "   ❤️━َ━َ❥•🌷🌸🌷•❥•━┅┄┄💕💌  
پست ویژه ویژه ویژه 🌹👇 دین باید بوسیله 👈 نقل آیات قرآن و سخنان معصومش و اهل بیت علیهم‌السلام باشد نه تجربه شخصی و آراء و نظریه شخصی👇 از نظر شخصی دادن و یا تجریه زندگی خودت و یا جامعه ات به عنوان 👈پاسخ دینی برحذر باش چون معدن اخذ دین 👈آیات خدا و روایات اهل بیت علیهم‌السلام 📌امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتی سوالی پرسیده شد که جوابش را نمیدانستید در بحث شرکت نکنید و یا بگوید: جوابش را نمیدانم و حتی نباید بگویی: خدا میداند چون ممکن است در قلب پرسش کننده یک نوعی دیگری از شک و شبهه ایجاد شود، و تو مسئول گمراهی او هستی، پس وقتی بگویی: جواب را نمیدانم ،دیگر پرسش کننده گیج نمیشود 📚الكافي- الشيخ الكليني ج ١ ص٤٣ 📌امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی با حرف و سخن مردم و یا با تجریه زندگی دینی دیگران وارد دین شود و یا بخواهد دینداری کند بواسطه سخن یک عده دیگر و یا تجریه زندگی یک عده دیگر از یک در دیگر خارج میشود، و دینش را از دست میدهد. اما کسی بوسیله با 👈رجوع و فهم👉 آیات قرآن و سخنان روایات معصومین علیهم‌السلام دین را تعلیم کند و به خدا نزدیک شد اگر کوه‌ها از جایش بلند شود او از جایش تکان نمیخورد، 📌سپس حضرت فرمودند: به جان خودم سوگند، هیچ کسی متحیر و گیج و دچار فتنه نشد و از مسیر درست وارد مسیر اشتباه و یا باطل  نشد الا کسی که در مسایل دینی 👈به سخنان و روایات ما رجوع نکرد و یا روایت ما را نفهمید   پس اینها بدبخت میشود و دیگر قدرت طلب علم را ندارند و در طلب علم زحمت نمیکشند پس دیگر از ما اهل بیت علیهم السلام که 👈معادن مطهر علم و روایت هستیم علم نمی گیرند و اگر هم روایتی نقل کنند فهمی از آن ندارد و مثل کسی هستند که اصلا روایتی نقل نمی کند و با سخن و منش و طریقه ما آشنا نیست. 📚كتاب الغيبة - محمد بن إبراهيم النعماني ج ١ ص ٢٧ 📌امام صادق علیه السلام فرمودند: از دو صفت پرهيز كن كه هركس هلاك شد به خاطر اين دو صفت بود: 1️⃣ بپرهيز از اينكه طبق رأي و تجریه خودت نظر بدهی. 2️⃣ و آنچه نميداني به عنوان دین بپذیر، و یا آنرا به عنوان دین به دیگران تعلیم نکن 📚الكافي -كليني ج ١ ص ٤٢ 📌رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:   كسي كه بسيار سخن گويد خطايش زياد مي‌شود  كسي كه خطايش زياد شود سخن بی معنی او بیشتر میشود  كسيکه سخن بی معنی او بیشتر میشود سخنان خارج از واقع و یا کذب او بیشتر میشود  كسيکه سخن خارج از واقع و یا کذبش بیشتر میشود گناهش بیشتر میشود كسيکه گناهش بیشتر میشود به آتش نزدیک شده 📚شرح أصول الكافي - مازندراني ج ٨ ص ٣٣٩ 📌امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که بدون بصیرت - یعنی رجوع به ما - عملی را انجام دهد مانند کسی است که به دنبال سراب بیابان را میرود، و هرچه تندتر هم برود دورتر هم میشود. 📚كافي كليني ج ١ ص ٤٣