eitaa logo
داستان مدرسه
553 دنبال‌کننده
374 عکس
217 ویدیو
107 فایل
جملات ادبی خاطرات مدرسه داستانهای مرتبط با مدرسه خلاصه عضو شو😉
مشاهده در ایتا
دانلود
آهنین خود آب پز می شدند. تاتار پیر راضی نمی شد که دهل بزرگ به صدا درآید و حمله را اعلام دارد یک هفته گذشت و مهندسین عملیات محاصره را ادامه دادند. سربازان از نزدیکی های ظهر تا عصر به پناهگاه ها میرفتند ولی ناگهان یک روز در وسط ظهر تیمور ضربت خود را وارد آورد. در آن ساعت ۱ از پاییز ۱۳۹۹ تا پاییز ۱۴۰۱ میلادی تمام نقشههای تیمور برای مقابله با سلطان بایزید به کار می رفت در این موقع که تیمور مشغول محاصره ی بغداد بود بایزید با فراغ بال از اروپا به آسیا می.آید. اگر امپراتور ترک همتی بیشتر به کار میبرد و پیش از سقوط بغداد در میدان حاضر میگشت تبریز را بدون تاتار و خالی از اغیار میدید هنگ مراقب تیمور ممکن بود عملیات بایزید را به تیمور اطلاع میدادند و تیمور میتوانست در ظرف چند هفته به قوای اعزامی سمرقند ملحق گردد. مؤلف ظهر که مدافعین شهر در پناهگاهها به سر میبردند و فقط چند دیده بان روی برج ها از کشیک میدادند ناگهان دلیران برگزیده ی تاتار با نردبام ها از کمین گاه بیرون جستند. همین عمل ناگهانی موجب موفقیت او شد نورالدین که در جنگهای پیش تمور را از حمله ی توکتامیش نجات داده بود در آن موقع به قلعه حصار رسید و پرچم دم اسب را که با هلال طلا مزین بود بر فراز قلعه برافراشت. آنگاه کوس به صدا درآمد و تمام هنگها به طرف شهر رو آوردند نورالدین وارد خیابان بغداد گشت و پشت سر او تاتارهای سلحشور فرود آمدند. در آن ظهر گرم که ه و برشته بود تاتارها یکی از محله های بغداد را تصرف کرده مردم همه چیزآنجا را به طرف رودخانه راندند و آن قسمت شهر که در کرانه ی رود بود مورد حمله قرار گرفت، به طوری که شرح و توصیف آن مناظر و حشت آور قابل ذکر نیست و چه بهتر که به سکوت برگزار گردد مردان تیمور که از کثرت تلفات و رنج گرما خشمگین و متأثر بودند دیوانه وار مردم بغداد را قتل عام نمودند مورخ آنان میگوید بغدادی که دارالسلام لقب داشت در آن روز دارالعذاب و جهنم شد فرج فرماندهی دفاع بغداد که در قایق به طرفی میگریخت با تیر تاتارها کشته شد و جسدش را از قایق به کرانه ی رود .کشیدند صدو بیست مناره از سرهای بریده برپا گشت و شاید نود هزار نفر در آن روز به قتل رسیدند تیمور فرمان داد همه ی دیوارها را با خاک یکسان سازند و به استثنای مسجدها و پاره ای عمارات مذهبی بقیهی بناها را بکوبند به این قسم نام بغداد از صفحه ی تاریخ محو شد گرچه بعداً خرابه های بغداد را تصرف کردند ولی از آن تاریخ به بعد بغداد در امور جهانی بی اهمیت ماند خبر سقوط بغداد به تمام شهرهای تابع تیمور و همچنین به سلطان بایزید توسط فتح نامه ها ابلاغ گشت همین که طوفان و حمله به بغداد پایان یافت سلطان احمد فرمانروای سابق آن شهر به پایتخت خود باز آمد تیمور که این را شنید عده ای را مأمور دستگیری این فرمانروای گریزپا ساخت مورخین میگویند سلطان احمد نیمه برهنه از روی رودخانه گریخت و زیر بال بایزید پناه برد. تیمور با شاهرخ و چند سردار با عجله به طرف تبریز شتافت و سپاهیان و مأمورین محاصره را دستور داد به تأنی دنبال وی به تبریز بیایند بغداد در ماه ژوئن سقوط کرد و تیمور در ژوئیه ۱۴۰۱ میلادی مجدداً در پایگاه خویش (تبریز) پدید گشت. در آن موقع نوه او محمد از شاهراه خراسان پیش آمده به نیشابور رسیده بود و عده ای از قوای مقیم سمرقند را همراه می.آورد شاهرخ در نزدیکی پایگاه به سر می برد. و به این ترتیب لشکرکشی اول پایان پذیرفت تیمور از یک ستون دشمن به ستون دیگر میرفت. در مدت چهارده ماه در دو میدان بزرگ و چند میدان کوچک جنگید و غریب دوازده در را به حمله گرفت از نظر کوبیدن دشمن این عملیات بسیار مورد توجه بود چرا که قبل از به میدان آمدن بایزید تمام متحدین وی در هم شکسته شد. آن موقع برای مقابله با ترکان از نظر فصل مناسب نبود و سپاهیان تاتار با خوشوقتی عزیمت به میدان را برای سال بعد گذاردند در ضمن صدای طبل سپاه امیر محمد در نزدیکی تبریز به گوش رسید و سرداران تیمور به استقبال وی بیرون شتافتند. دیدن سپاهیان تازه نفس خوش اسلحه سمرقند لشکر تیمور را به شگفت آورد و پرچم های این سپاه سمرقند یک رنگ بود زرد و سبز و سرخ و غیره تمام اسبها علاوه بر زین سینه بند حتی زره و جای کمان داشتند که همه یکرنگ بودند سرداران جنگ دیده ی تیمور که هند و کرانه دریای سیاه و فلسطین را با تیمور طی کرده و با وی به تبریز آمده بودند در باطن به این تجملات حسد می بردند و در ظاهربا استهزاء به آن مینگریستند تیمور به فکر افتاد کانالی را که یونانیان برای رود ارس گشوده بودند و اکنون بسته شده بود دوباره بگشاید و همچنین در صدد برآمد راه بازرگانی آفریقا و اروپا را دایر بسازد. تیمور به توسط یوحنا اسقف سلطانیه نامهی محبت آمیزی به شارل ششم پادشاه فرانسه نوشته و اسقف را به اروپا فرستاد ۱
۱ در تواریخ مربوط مکرر اظهار شده که تیمور از شارل خواسته بود دنیا را میان خودشان تقسیم کنند اما از دو نامه ای که تیمور برای شارل فرستاده چنین چیزی مفهوم نمیشود از قرار معلوم اسقف سلطانیه (یوحنا) به  همان اوقات نمایندگانی از جنوا نزد تاتار فاتح آمده برای مبارزه با تجار و نیس از حر وی کمک خواستند و محرمانه از طرف امپراتور مسیحی قسطنطنیه که تحت نظر بایزید بود استدعای همراهی کردند تیمور فهمانیده بود که شارل بزرگترین پادشاه اروپا میباشد همان طور که تیمور مقتدرترین پادشاه آسیا بازرگانی دایر گردد. تیمور ضمناً در نامه ی خویش افزوده بود که یوحنای اسقف جز در امور مذهبی در هر مورد بایزید دشمن شارل میرفت و امید تیمور این بود که میان مردم تاتار و فرانسه روابط دیگر حق مذاکره .دارد .مؤلف پایان فصل بیست و هفتم   📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
💫از پیله وابستگی‌هایت جدا شو ✨تعدادی حشره کوچک در یک برکه، زیر آب زندگی می‌کردند. آن‌ها تمام مدت می‌ترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند. 🍃روزی یکی از آن‌ها بر اساس ندای درونی، از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد. 🍂همه فریاد می‌زدند که مرگ و نیستی تنها چیزی است که عاید او می‌شود، چون هر حشره‌ای که بیرون رفته بود، بازنگشته بود. وقتی به سطح آب رسید، نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر نداشت، روی برگ آن گیاه خوابید. 👈وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود. حس پاداش بالا آمدنش بود. سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود. 🌸تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه‌ها کسی نمی‌میرد ولی نمی‌توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری بدل شده بود. 🔆شاید بیرون‌رفتن از حصار دنیای فعلی ترسناک باشد، اما مطمئن باشید خارج از این پله، جهانی‌ست ورای تصور. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
به بزرگترین مجموعه دانش‌آموزی در بپیوندید. 🌺دریافت ، و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇 کلاس اولی ها 👇👇👇 @tadriis_yar1 کلاس دومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar2 کلاس سومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar3 کلاس چهارمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar4 کلاس پنجمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar5 کلاس ششمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar6 کلاس هفتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar7 کلاس هشتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar8 کلاس نهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar9 کلاس دهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar10 کلاس یازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar11 کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar12 کانال کلی برای معلمان @tadriis_yar کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات @ltmsme کانال ایده و نقاشی و داستان @naghashi_ghese
پکیج دوم تبلیغات با سلام و عرض ادب بنا به درخواست دوستان و همکاران و اولیا گروه درسی پایه های مختلف درسی تشکیل می‌شود. لینک را به همکاران گرامی بدهید . پایه اول دبستان https://eitaa.com/joinchat/2838561015C9b93b1c1bd پایه دوم دبستان https://eitaa.com/joinchat/2346058024C62b0905ada پایه سوم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2348548343Ccc7ed234f2 پایه چهارم دبستان https://eitaa.com/joinchat/3129409822C99b9231cd9 پایه پنجم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/4038852895C73efe08774 پایه ششم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2426208538C231a05d739 پایه هفتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/3152085278Cb69fdb9dd1 پایه هشتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2360607016Cd3b70332c6 پایه نهم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2469003546C8ef86ce53b برای رفاه حال همکاران عزیز گروه ضمن خدمت فرهنگیان نیز ایجاد گردید لطفا لینک را برای سایر همکاران نیز ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/4057465145C48dce29c89 گروه درسی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/2882535809C38eafe0144 گروه تبادل و تجربه رشته ریاضی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/1326056022Cbf9dab867d بنا به اصرار دوستان گروه پایه دهم مختص رشته تجربی https://eitaa.com/joinchat/4017357328C231f520f64 گروه پایه دهم مختص رشته انسانی https://eitaa.com/joinchat/3406234129Cbd8ec73677 گروه درسی پایه یازدهم https://eitaa.com/joinchat/2898329985Cdde9923434 گروه درسی پایه دوازدهم. https://eitaa.com/joinchat/2899509633Ca8a135c550 گروه هنر و ایده نقاشی و کاردستی https://eitaa.com/joinchat/1079640406C7505d58e34
پکیج سوم تبلیغات مجموعه کانالهای بانوان و کودکان مطالب مفید علمی و فرهنگی پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی @madrese_yar ✅ مجله کودکانه فیلم،قصه،کلیپ ومطالب جالب در مورد فرشته های کوچولو آنچه شما دوست دارید 🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks کلیپ های زیبای آشپزی ایرانی و خارجی ایده ها و ترفندهای خانه داری @ashpaziibaham یه کانال پر از ایده ها و مطالب جالب با ما خلاق شو @khalaghbashh هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
😊 ✍میدونی هیچ‌کس‌ عالی شروع نکرده؟💯 هیچ قهرمان المپیکی، اولین مسابقه‌ش عالی نبوده! هیچ نویسنده‌ مشهوری، اولین کتابش چاپ نشده! هیچ خواننده‌ پرطرفداری، اولین کنسرتش تو سالن‌های بزرگ نبوده! هیچ نقاش معروفی اولین تابلوهاش دیده‌نشده! هیچ کمدین معروفی اولین اجراهاش مجذوب کننده نبوده! موفقیت یعنی همین! یعنی هیچ‌کس عالی شروع نکرده ولی تا زمانی که قصه‌ش تموم نشده ادامه داده 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
38.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
داستان مدرسه
۱ در تواریخ مربوط مکرر اظهار شده که تیمور از شارل خواسته بود دنیا را میان خودشان تقسیم کنند اما از د
داستان تیمور لنگ فصل بیست و هشتم آخرین جنگ صلیبی اینک برای درک حقیقت قضایا باید یک لحظه متوجه اروپا شد در مدت دو نسل امپراتوران قسطنطنیه که جز نام امپراتوری چیز دیگری نداشتند تحت نظر ترکان میزیستند و ترکان از آسیای صغیر به اروپا هجوم آورده ممالک بالکان را از زیر پا گذرانیده و تا کرانه دریای سیاه پیش رفتند. فاتحان جدید یعنی ترکان عثمانی در معرکه ی کوسوا سربیهای دلیر را درهم شکستند و به مجارستان دست یافتند ،ترکان سربازان لجوج منظمی بودند و با حرارت تمام مانند سگ از امپراتور خویش حمایت میکردند گرچه سواره نظام آنان بخصوص «سپاهیان چندان تعریف نداشتند ولی پیاده نظام ترک بنام جان نثار دلیران و جنگجویان فوق العاده به شمار می آمدند ترکان با سکنهی ممالک مدیترانه شرقی و بندگان مسیحی آنان یعنی یونانیان و اسلاوها توالد و تناسل کرده نژاد جدیدی پدید آورده بودند بایزید مانند سایر ترکان محسنات و معایبی داشت وی دلیر و آشوب طلب و در عین حال توانا و سفاک بود و نخستین کاری که پس از جلوس بر تخت سلطنت از وی سر زد خفه کردن برادرش بود. او از فتوحات خویش اظهار افتخار میکرد و گزافه گویی می نمود که پس از شکست اتریش به فرانسه می رود و در معبد سن پتر اسبان خود را علیق میدهد. بایزید به معنای واقعی فرمانروای قسطنطنیه بود اگرچه اسماً آن سمت را نداشت. متصرفات بایزید تا پشت دیوار قسطنطنیه پیش میآمد قضات بایزید در چند دادگاه قسطنطنیه عضویت داشتند و از دو مناره ی قسطنطنیه اذانگویان ترکان مسلمان را به ادای فریضه دعوت میکردند مانوئل امپراتور قسطنطنیه برای در دست داشتن آن شهر به بایزید باج میداد. جنوا و ونیس طوری باوی رفتار میکردند که او را فرمانروای آینده ی خود میدانستند ترکان قسطنطنیه را با آن باغها و کاخهای شهر موعود خویش یعنی استامبول می دیدند پرچم اسلام از مکه تا پشت دروازه ی قسطنطنیه رسیده بود. فقط دیوارهای ضخیم و سلحشوران اروپا از سقوط آن شهر جلوگیری میکردند معذلک بایزید در صدد تصرف شهر بود و در واقع نقشه ی محاصره ی آن را میکشید تا ناگاه فریاد جنگ صلیبی در اروپا برخاست این جنگ صلیبی بر ضد ترکان تهیه می.شد سیگیس موند مجار که پیش از دیگران در معرض خطر ترکان بود سردسته ی این لشکرکشی به شمار می آمد. فیلیپ بورگوندی هم به خاطر خود آتش را دامن میزد تا مدتی در سراسر اروپا سکوت و آرامش برقرار بود وقایع مهم آن زمان اینگونه بود جنگهای بزرگ مذهبی و اختلافات ،دینی جنگهای صد ساله کشمکش اجتماعات ،امپراتوری آرزوهای طبقه ی رنجبر برای تصرف اراضی و اموال پس از شکنجه و عذابهای جسمانی که یکی پس از دیگری در طاق نسیان رفته و اشراف و بزرگان سر تا پا مطیع کلیسا بودند پادشاه فرانسه که به جنون ادواری گرفتار بود موقتاً به پادشاه مجار کمک کرد پادشاه مجار گرچه سالم بود ولی احساسات شدیدی به کار می برد. از انگلستان و هلند داوطلبان آمدند. فهرست این جنگجویان دلیبی اخیر عبارت بود از صورت مشروع قبایل مختلف اروپ بی پدران ناحیه ی ساوای و فردریک هوبنزلن سردار دلیران پروس فرمانروای کل رود وس قهرمانان سن ژان و بارونهایی که امپراتور آلمان را انتخاب میکردند و بخشداران ده ها و شهرها و فرماندهان قلعه ها و سلحشوران همه جمع آمدند. میان آنان تیره های طوایف بار - آراتواس بورگندی و سن پال دیده می.شدند مارشال و دریاسالار و ـردارهای فرانسه هم جزء آنان بودند و همه ی اینها تحت نظر کونت نورس اداره می شدند ۱ قریب بیست و دو هزار جنگجو که سربازها و اربابها هم میان آنان بودند و جمعاً صدهزار نفر میشدند به طرف مغرب رو آوردند تا سیگیس موند را کمک کنند ظاهراً این عده به قدر کافی شراب و زنان ماهر و نیز همراه داشتند. اینان به قدری از خود مغرور بودند که میگفتند اگر آسمان به زمین بیفتد ما با نیزه های خود از سقوط آسمان جلوگیری میکنیم قهرمانان جنگ شوالیه ها یعنی مردان فرانسوی انگلیسی - آلمانی درباره ی ترکان اطلاعات واهی بی اساسی داشتند تا درجه ای که اسم سلطان ترک را نمی داستند. آنها معتقد بودند که سلطان ترک عالم اسلام مصر و ایران و مدی و غیره را بر ضد آنان برانگیخته و به میدان میفرستد آنها فکر میکردند که سلطان ترک پشت دروازه ی استامبول سرگردان ایستاده و شاید پیش از رسیدن آنها بد آنجا، سلطان بگریزد. بیم آنان فقط از فرار سلطان بود و فکر میکردند که پس از فرار سلطان یک سر به اورشلیم خواهند رفت سی کیس موند مجار که قدری از آنان عاقلتر بود به آنها اطمینان داده گفت: مطمئن باشید ترکها تا جنگ نکنند نمیگریزند و حقیقتاً هم همین طور بود که جنگ واقع می شد. به آنها این سپاهیان تا دانوب به آسانی آمدند و در آنجا لشکریان ونیس هم به ملحق شدند تا آن جا کار مرتب گذشت جلوداران ترک تسلیم شدند و صلیبیان عده ای از اهالی را قتل عام کردند در صورتی که آنان سربی و مسیحی بودند.
سپس در ده خوش آب و هوایی اردو زدند و همانجا خبردار شدند که بایزید با سپاهیان عظیمی به سرعت به طرف آنها می.آید در ابتداء آنان خونسرد و بی اعتناء بودند اما سیگیس موند حقیقت را به آنها فهماند. خواه ناخواه صف آرایی شروع شد سیگیس موند که از نیروی ترکان باخبر 1-                    این شخص پسر فیلیپ بورگوندی و نواده ی پادشاه فرانسه بود و فقط به واسطه ی شاهزاده بودن فرمانده قوا شد وگرنه هیچ نوع استعداد و تجربه ی نظامی و فرماندهی نداشت .مؤلف   بود به آنها پیشنهاد کرد که شوالیه های فرانسه و انگلیس و آلمان در عقب باشند و پیاده نظام نیرومند مجار و والاش و کروت در جلو بایستد و ضربات شدید سربازان مسلم را تحمل کنند این پیشنهاد اشراف را به خشم آورد و همین که پیشقراولان بایزید پدیدار گشتند اشراف صلیبی به سختی با هم کشمکش .داشتند ظاهراً فرانسویان و آلمانها تصور می کردند سیگیس موند آنها را تنبل میداند و میخواهد نام پیروزی منحصر به خود او بشود. بالاخره فیلیپ آرتواس سردار بزرگ فرانسه فریاد کشید پادشاه مجار میخواهد افتخار پیروزی منحصر به او باشد. هرکس با پیشنهاد او موافق باشد من نیستم. ما پیش آهنگ جنگ هستیم و جنگ از آن ماست آنگاه وی فرمان داد پرچمش را برافروزند و مجدداً فریاد زد: به پیش بنام خدا و جرجیس مقدس سایر بزرگان دسته جمعی دنبال او آمدند و سواران زره پوش خود را آوردند و پیش از آن تمام اسیران و صربستانیها را دسته جمعی .کشتند. بیرق های کوچک بالای نیزه ها چرخ میخوردند سپرها راست در دست سواران بودند و اسبان تنومند چهار نعل میتاختند و با این تشریفات صلیبیان وارد میدان شدند شاهزادگان سوار سربازان مقدمه ی سپاه ترکان را متفرق ساختند و به طرف جلو سرازیر گشتند و تیراندازانی را که جلوی خود دیدند پراکنده کردند و مهیای حمله به هنگ سپاهیان پیش چشم خود شدند. این دسته از سواران ترک را هم در هم شکستند و مجدداً جلو رفتند. همین پیشروی تند حمله خطرناکی بود و باعث شکست شد. سه خطی را که صلیبیان در هم شکستند فقط مقدمه ی سپاه بایزید بود و همین که سپاهیان فرسوده و خسته صلیبان پیشتر آمدند با سرگل سپاه ترک یعنی شصت هزار جان نثار عمامه سفید و سواره نظام ،تاز نفس که به طور نیم دایره ایستاده بودند مواجه گشتند ترکان بدون این که تلفاتی بدهند اسبان دشمن را با تیر و کمان از پای درآوردند، سواران مسیحی ناچار پیاده گشتند و به واسطه ی سنگینی اسا عهده ی دفاع به نحو مطلوب برنیامدند دیگران که این را دیدند پیش از آنکه اسبشان کشته شود سواره گریختند اما ترکان که از اطراف راه را بر آنها بسته بودند آنها را وادار به تسلیم کردند و سواران مسیحی اسلحه ی خویش را تسیلم داشتند سی گیس موند با سپاهیان دست نخورده ی خود پا بر جا مانده بود و چون وضع را چنین دید قدری جلو رفت تا مگر از فرار سواران جلوگیری کند اما نتوانست کاری از پیش ببرد. در هر حال معلوم نیست که سیگیس موند از ترس بازگشت و یا اینکه فرار با عجله ،سواران سیگیس موند را از کمک دادن به آنها نومید ساخت و در هر حال سیگیس موند از تعقیب و همراهی منصرف شد و مدتها بعد این طرز رفتار سیگیس موند در اروپا مورد بحث قرار گرفت این محقق است که طریقه ی جنگیدن سواران صلیبی تمام امیدها را قطع کرد. حمله اسیران خشمگین خون آلود به همراهی ترکان صبر و جرأت پیاده نظام را بر باد داد سپاهیان والاجی برای نجات خود عقب کشیدند مجارهای سیگیس موند و اشراف باواری مقاومت دلیرانه ای به خرج دادند اما خود سیگیس موند به طرف رودخانه دوید تا در کرجی های ونیسی پنهان گردد و البته بایزید کسی نبود که به اسیران ترحم کند بخصوص که صلیبیان اسیران مسلمان را قتل عام کرده و تلفاتی به ترکان وارد ساخته بودند. فرواسارت مورخ صلیبیان چنین مینویسد همهی اسیران را با پیراهن و شلوار پیش بایزید آوردند بایزید نگاهی به آنان کرد و فرمان داد همه را بکشند اسیران را نزد جلادان که با شمشیر برهنه آماده بودند آوردند و آنها همه را با کمال بی رحمی کشتند و تکه تکه کردند به این طریق ده هزار نفر کشته شدند عده ای از بزرگان ترک پیشنهاد کردند که بیست و چهار نفر از اشراف مسیحی از آن جمله کونت لورس بیچاره و بوسیکوی فرانسوی را برای دریافت غرامت نگاهدارند پس ترکان دویست هزار تکه طلا برای آزاد ساختن نوه ی پادشاه فرانسه و همراهان او مطالبه کردند. البته این مبلغ برای ترکان پول مهمی نبود ولی تأدیه ی این مبلغ صرافان آن روز اروپا را حیران ساخت  سرانجام این مبلغ پرداخت شد و اسیرانی که زنده مانده بودند آزاد شدند فرواسارت میگوید بایزید موقع وداع اسیران را خواسته :گفت بروید سپاه دیگری تهیه کنید و به جنگ من بیایید
من میتوانم با شما بجنگم و زمین مسیحیان را بگیرم کونت نورس این سخنان مهم را درک کرد. رفیقانش نیز معنای این حرف را فهمیدند و تا زنده بودند روی این حرفها فکر میکردند ولی فقط بوسیکوات سپهبد ،فرانسه برای مصاف دادن با ترکان برگشت و در هر حال آخرین جنگ صلیبی با این شکست پایان یافت دربارهای اروپا عزادار گشتند و قسطنطنیه که آن طور کمک را نزدیک میدید نومید شد و به سقوط خود را حتمی دانست. در ضمن جنگ نیکوپولیس در سال ۱۳۶۹ بایزید قسطنطنیه را محاصره کرد و یونان را ضمیمه امپراتوری خود ساخت در همان اثناء بازگشت بوسیکو با پانصد سردار مسیحیان قسطنطنیه را قدری امیدوار کرد باید به خاطر داشت که مستملکات آسیایی ترکان از متصرفات اروپایی آنها به وسیله ی آب (بسفور) از هم جدا میشد در آن موقع ناوگان ونیس و جنوا می توانست ضربه محکمی به ترکان وارد سازد و شاید میتوانست قسطنطنیه را از محاصره نجات دهد. فقط میبایستی بو غازها را تصرف کنند و این کار را نکردند ونیس و جنوا برای بازرگانی آسیا با هم جنگ داشتند و به یکدیگر صدمه میزدند. بایزید که دیپلمات زبردستی بود بازرگانی آسیا را برای هر دو دام ساخته بود و با هر دو دسته، مذاکره میکرد و آنها هم برای تقدیم پیشکش به خدمت سلطان بر یکدیگر سبقت می جستند و در نتیجه استغاثه ی پاپ برای نجات قسطنطنیه به هدر رفت بزرگان و سران اروپا هم سرگرم جنگهای داخلی بودند. در اینجا ما با یکی از مناظر بسیار عجیب تاریخ مواجه میشویم شهر قیصرها که روزی عروس دنیا بود اکنون به وسیله ی چند سردار ماجراجو و عده ای سپاهی مزدور، جیره خوار اشراف یونانی محافظت و دفاع می.شد همراهان بوسیکو که هیچ نوع جیره و مواجب نداشتند ناچار از شهر بیرون می آمدند و قایق چیهای ترک را برای گذران روز اسیر میگرفتند و از آنان آذوقه می طلبیدند مانوئل امپراتور قسطنطنیه، دور اروپا میگشت تا مگر پول و اسلحه برای دفاع جمع کند یکی از ملازمان این امپراتور به قدری ژولیده و بدلباس بود که مردی از اشراف ایتالی بروی رحم آورد و لوازم سفر و لباس و جامه ی مناسب به وی بخشید امپراتور مانوئل یعنی نواده قیصرهای ،روم از این دربار به آن دربار میرفت همه جا او را با تشریفات و احترامات میپذیرفتند اما هیچ نوع کمکی به او نمیکردند چون روح سلحشوری صلیبیان پس از آن جنگ اخیر کشته شده بود و پادشاهان اروپا به امور تجارت و سیاست روز اشتغال داشتند کلیسا اعلامیه می داد و امپراتور این در و آن در میزد ولی فایده ای حاصل نمیگشت. در این اثناء بوسیکو از قسطنطنیه خارج شد و مانوئل از کمک اروپا کاملاً نومید گشت و مردم شهر قسطنطنیه از گرسنگی از روی دیوارها بالا آمدند تا مگر از دست ترکان خوراکی بگیرند و سرانجام برادرزاده امپراتور که در قسطنطنیه بود از ترکان مهلت خواست و شرایطی پیشنهاد داد و ترکان هم برای مرثیه ی دوم شهر قسطنطنیه را موقتاً واگذاردند. ناگهان تاتارها از مشرق نمودار شدند و سیواس را گرفته پیش آمدند بایزید هم از محاصره دست کشیده رو به آسیا رفت بایزید همه ی سربازان ترک را از اروپا به آسیا خواست و آنها را از آب عبور داد. فرمانروای قسطنطنیه هم به این شرط موافق شد که اگر بایزید تیمور را شکست داد شهر قسطنطنیه از آن بایزید باشد. پایان فصل بیست و هشتم   📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
این هدیه بازکردنی است دوست گرامی، عزیز به بلو دعوت شده اید. روی لینک زیر کلیک کرده و اپلیکیشن بلو را نصب کنید. کد «NNVKVQ» را در قسمت کد معرف وارد و فرآیند بازکردن حساب را تکمیل کنید. https://blubank.com/#footer بلو؛ بانک، ولی دوست داشتنی
🌼جوان به ظاهر عاشق 🍃مولوی می گوید: ✨کسی عاشق خالکوبی شده بود، آدرس گرفت که کجا خال می کوبند، گفتند: 🍂فلان حمام، کارگری دارد که خال می کوبد. نزد خالکوب آمد و گفت: برای ما خال بکوب! گفت: چه شکلی می خواهی باشد؟ گفت: روی بازوی من نقش شیر را خال بزن. گفت: باشد. 🌱سوزن را درون جوهر گذاشت و دست را آماده کرد. سوزن اول را که زد، جوان گفت: چه کار می کنی؟ خیلی درد دارد. این کجای نقش بدن شیر است؟ گفت: این دم شیر است. جوان گفت: شیر بی دم برای ما بکش! گفت: باشد. 🌷تا نوک سوزن را دوباره زد، گفت: آی، این دیگر کجای شیر است؟ گفت: شکم شیر است. جوان گفت: شیر بی شکم برای من بکش. خلاصه هر عضوی را می خواست بکشد، دادش بلند شد. آخر گفت: بلند شو و برو. این شیری که تو می خواهی، اصلاً در دنیا وجود ندارد؛ شیری که نه یال دارد، نه کوپال، نه دم و نه شکم. 👈این ایمانی که با دروغ، دوز و کلک، ربا، ارتباط با نامحرمان، با ظلم به اطرافیان، دزدی کردن از مردم و بیت المال می سازد، این ایمان همان شیری است که نه دم دارد، نه شکم و نه یال و کوپال. 🔆پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله چقدر زیبا و به جا به این گونه از افراد می فرماید: مؤمن بی دین . ‎‎‌‌‎‎ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
به بزرگترین مجموعه دانش‌آموزی در بپیوندید. 🌺دریافت ، و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇 کلاس اولی ها 👇👇👇 @tadriis_yar1 کلاس دومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar2 کلاس سومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar3 کلاس چهارمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar4 کلاس پنجمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar5 کلاس ششمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar6 کلاس هفتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar7 کلاس هشتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar8 کلاس نهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar9 کلاس دهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar10 کلاس یازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar11 کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar12 کانال کلی برای معلمان @tadriis_yar کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات @ltmsme کانال ایده و نقاشی و داستان @naghashi_ghese
پکیج دوم تبلیغات با سلام و عرض ادب بنا به درخواست دوستان و همکاران و اولیا گروه درسی پایه های مختلف درسی تشکیل می‌شود. لینک را به همکاران گرامی بدهید . پایه اول دبستان https://eitaa.com/joinchat/2838561015C9b93b1c1bd پایه دوم دبستان https://eitaa.com/joinchat/2346058024C62b0905ada پایه سوم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2348548343Ccc7ed234f2 پایه چهارم دبستان https://eitaa.com/joinchat/3129409822C99b9231cd9 پایه پنجم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/4038852895C73efe08774 پایه ششم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2426208538C231a05d739 پایه هفتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/3152085278Cb69fdb9dd1 پایه هشتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2360607016Cd3b70332c6 پایه نهم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2469003546C8ef86ce53b برای رفاه حال همکاران عزیز گروه ضمن خدمت فرهنگیان نیز ایجاد گردید لطفا لینک را برای سایر همکاران نیز ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/4057465145C48dce29c89 گروه درسی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/2882535809C38eafe0144 گروه تبادل و تجربه رشته ریاضی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/1326056022Cbf9dab867d بنا به اصرار دوستان گروه پایه دهم مختص رشته تجربی https://eitaa.com/joinchat/4017357328C231f520f64 گروه پایه دهم مختص رشته انسانی https://eitaa.com/joinchat/3406234129Cbd8ec73677 گروه درسی پایه یازدهم https://eitaa.com/joinchat/2898329985Cdde9923434 گروه درسی پایه دوازدهم. https://eitaa.com/joinchat/2899509633Ca8a135c550 گروه هنر و ایده نقاشی و کاردستی https://eitaa.com/joinchat/1079640406C7505d58e34
پکیج سوم تبلیغات مجموعه کانالهای بانوان و کودکان مطالب مفید علمی و فرهنگی پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی @madrese_yar ✅ مجله کودکانه فیلم،قصه،کلیپ ومطالب جالب در مورد فرشته های کوچولو آنچه شما دوست دارید 🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks کلیپ های زیبای آشپزی ایرانی و خارجی ایده ها و ترفندهای خانه داری @ashpaziibaham یه کانال پر از ایده ها و مطالب جالب با ما خلاق شو @khalaghbashh هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
‍ 🐰📚کتابدار کوچولو📚🐰 یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود خرگوش کوچولویی بود به نام نقلی که خیلی به کتاب خواندن علاقه داشت. او هر روز چند تا کتاب می خواند و از کتابها چیزهای زیادی یاد می گرفت. دوستانش روز تولدش به او کتاب هدیه می دادند. پدر و مادرش هروقت به بازار می رفتند و می دیدند کتاب خوب و مناسب ِ تازه ای چاپ شده و به بازار آمده، آن را برایش می خریدند... نقلی همه ی کتاب ها را با دقت می خواند و آن ها را در یک قفسه در اتاقش می گذاشت. یک روز دید تعداد کتاب هایش آن قدر زیاد شده که دیگر توی قفسه جا نمی شوند. او به فکر افتاد تا قفسه ی دیگری در اتاقش بگذارد اما برای قفسه ی جدید، جای کافی نداشت. دراین فکر بود که با کتابهایش چه کار کند که آهوخانم به دیدنش آمد. آهو خانم معلم مدرسه ی جنگل بود. او به نقلی گفت: « دختر قشنگم، من خیلی خوشحالم که می بینم تو به کتاب خواندن علاقه داری؛ دلم می خواهد بقیه ی بچه ها هم مثل تو باشند. ولی ما توی جنگل کتابخانه ی عمومی نداریم. من می خواهم یک کتابخانه ی عمومی درست کنم و در آن کتاب های خوبی بگذارم تا همه ی بچه ها بیایند و کتاب امانت بگیرند و بخوانند.» آهو خانم به قفسه ی کتابهای نقلی اشاره کرد و ادامه داد: « می بینم که تو کتابهای زیادی داری. راستی وقتی کتابی را می خوانی، با آن چه می کنی؟» نقلی جواب داد: « هیچی، می گذارم توی قفسه ی کتابها تا خراب و کثیف نشود» آهو خانم گفت: « از این کتابها به دوستانت نمی دهی تا بخوانند؟» نقلی گفت: «نه تا حالا کسی از من کتاب نخواسته است». آهو خانم گفت: « نقلی جان، من در مدرسه یک کتابخانه درست می کنم و از تمام حیوانات جنگل می خواهم تا کتاب هایی را که دیگر لازم ندارند به این کتابخانه هدیه کنند. بعد این کتاب ها را به کسانی می دهیم که آنها را نخوانده اند. به این ترتیب همه می توانند با خواندن کتاب های جدید، چیزهای تازه یاد بگیرند.» نقلی فکری کرد و با خوشحالی گفت: «چه فکرخوبی! من با کمال میل به شما کمک می کنم.» آهوخانم و نقلی به مدرسه رفتند. به همه ی حیوانات اطلاع دادند که برای کتابخانه به کتاب نیاز دارند. طولی نکشید که حیوانات جنگل کتابهای اضافی را آوردند و به کتابخانه هدیه کردند. قفسه پر ازکتاب شد. نقلی هم تعدادی از کتابهای قدیمیش را در کتابخانه ی مدرسه گذاشت. از آن روز به بعد بیشتر حیوانات به مدرسه می آمدند و کتابهای کتابخانه را می گرفتند و می خواندند تا چیزهای تازه یاد بگیرند. نقلی هم شده بود کتابدار کتابخانه. او به حیوانات جنگل کتاب امانت می داد و آنها را راهنمایی می کرد تا کتابهایی را که لازم دارند بگیرند و بخوانند. نقلی کتابدار کوچولوی مهربان جنگل بود و همه دوستش داشتند. نویسنده: مهری طهماسبی دهکردی 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
34.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
🔰چقدر بی‌کلاسی زیبا بود! 🔹یادش بخیر قدیما که "بی‌کلاس" بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت و هر چقدر با کلاس‌تر میشیم از همدیگه دورتر میشیم. 🔸قدیما که "بی‌کلاس" بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود، همیشه خونه‌ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمونا و وقتی کلون در خونه در هر زمانی به صدا در میومد، خوشحال میشدیم؛ چون مهمون میومد و به سادگی مهمونی برگزار میشد. 🔺آخه چون "بی کلاس" بودیم آشپزخونه ها اوپن نبود و گازهای فردار و ماکروفر و… نبود و از فست فود خبری نبود، ولی همیشه بوی خوش غذا آدمو مست میکرد و هر چند تا مهمون هم که میومد، همون غذای موجود رو دور هم میخوردیم و خیلی هم خوش میگذشت. 🔹تازه چون "بی‌کلاس" بودیم میز ناهارخوری و مبل هم نداشتیم و روی زمین و چهارزانو کنار هم مینشستیم و میگفتیم و میخندیدیم و با دل خوش زندگی می کردیم. 🔸حالا که فکر میکنم میبینم چقدر "بی‌کلاسی" زیبا بود! آخه از وقتی که با کلاس شدیم و آشپزخونه ها اوپن شدن و میز ناهار خوری و مبل داریم و تازه واسه رفت و آمد همگی ماشین داریم و هم تو خونه تلفن داریم و هم آخرین مدل تلفن همراهو داریم و خلاصه کلی کلاسهای دیگه؛ مثل بخار پز و انواع زود پز و… داریم ولی دیگه آمد و شد نداریم! چون خیلی با کلاس شدیم! تازه هر از چند گاهی هم که دور هم جمع میشیم، کلاً درگیر کلاسیم و از صفا و صمیمیت و دل و از همه مهمتر سادگی خبری نیست!! لعنت بر این کلاس که ما آدما رو اینقدر از هم دور کرده و اینقدر اسیر کلاسیم که خیلی وقتا خودمونم فراموش کردیم. 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
32.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
✨﷽✨ ✅ دوست داری مثل «آب» باشی یا «روغن»؟ ✍روزی عارفی نزد شاگردان خود، پیاله‌ای روغن کنجد با پیاله‌ای آب گذاشت. سپس پرسید: کدام‌یک به نظر شما با ارزش‌ترند؟ همه گفتند: آب، چون مایۀ حیات است. عارف روغن و آب را روی هم ریخت، آب پایین‌ رفت و روغن بالاتر ایستاد. دوباره پرسید: پس چرا روغن افضل است و بالاتر ایستاد؟! روغن رنج بسیار کشیده، رنج داس و فشار آسیاب را تحمل کرده تا متولد شده است؛ اما آب هرگز چنین سختی‌ای به‌ خود ندیده است. برای همین وقتی آب را در نزدیکی آتش قرار دهید تحمل حرارت و سختی ندارد، بخار شده و به هوا می‌رود. اما اگر روغن را در مجاورت آتش قرار دهید هرگز از آتش فرار نمی‌کند، بلکه می‌سوزد و همه‌جا را با نور خود روشن می‌کند. بدانید ارزش هر چیز به اندازۀ مقاومت او در برابر مشکلات و صبر اوست. در راه خدا چون روغن باید صبور باشید. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
42.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
✨✨ 🔆سخن راست از دیوانه 🌾چون سلطان محمود غزنوی دارالشفاء غزنین را ساخت، دکّان و آسیاب و مزارع را وقف آن کرد. روزی برای تفرّج آنجا رفت و در جای بسیار خوبی که شامل درختان و آب‌ها بود، دو رکعت نماز خواند. 🌾دیوانه‌ای به زنجیر در گوشه‌ای حبس بود، صدا بلند کرد: «ای سلطان! این چه نماز بود که خواندی؟» 🌾گفت به جهت شُکر بود که این عمارت (دیوانه‌خانه) را ساختم. دیوانه گفت: «عجب کاری است، طلا از عاقلان می‌گیری و صرف دیوانگان می‌کنی! دیوانه توئی و ما را در زنجیر می‌کنند! 🌾تو را به این فضولی چه کار؟» سلطان گفت: «آرزویی داری؟» گفت: «آری قدری دنبه‌ی خام می‌خواهم که بخورم!» سلطان گفت تا مقداری تُرب آوردند و به او دادند. 🌾دیوانه می‌خورد و سرش را تکان می‌داد. سلطان گفت: «برای چه سرت را می‌جنبانی؟» گفت: از وقتی‌که تو پادشاه شده‌ای، از دنبه‌ها چربی هم رفته است. سلطان گفت: «سخن راست از دیوانه باید شنید.» 📚(لطائف الطوائف، ص 418) 💥💥پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم به دیوانه‌ای که افتاده بود برخورد کردند؛ فرمودند: «گفته شده او مجنون است، باز پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: بلکه او مریض و دردمند است.» 📚(بحارالانوار، ج 1، ص 131) •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
تمام زندگی‌ام پشت یک نیسان آبی جا می‌شود می ماند خاطره هایم که سمسارها به مفت هم نمی‌خرند باور کنید، هیچ چیز بدتر از خاطره به دوشی نیست •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
یادت باشہ تا خودت نخواے هيچ ڪس نميتونہ زندگيتو خراب ڪنہ یادت باشہ ڪہ آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا ڪنے یادت باشہ خُدا هميشہ مواظبتہ يادت باشہ هميشہ تہ قلبت يہ جايے براے بخشيدن آدما بگذارے ... منتظر هيچ دستے در هيچ جاے اين دنيا نباش ... اشڪهايت را با دستهاے خودت پاڪ ڪن ؛ همہ رهگذرند!!! زبان استخوانے ندارد اما آنقدر قوے هست ڪہ بتواند قلبے را بشڪند مراقب حرفهايمان باشيم. گاهے در حذف شدن ڪسے از زندگيتان حڪمتے نهفته است، اينقدر اصرار بہ برگشتنش نڪنيد !!! آدما مثل عڪس هستن، زيادے ڪہ بزرگشون ڪنے ڪيفيتشون مياد پايين !!! زندگے ڪوتاه نيست ، مشڪل اينجاست ڪہ ما زندگے را دير شروع ميڪنيم !!! دردهايت را دورت نچين ڪہ ديوارشوند ، زير پايت بچين ڪہ پلہ شوند ... " هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداے ديروز و امروزت ، فردا هم هست ..." •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh