🧮 ریاضی در زندگی (۲)
لذت کشف راهحلها
شاید بعضی از ماجراهای خیلی ساده و تصادفی که باعث کشفای بزرگی شده شنیده باشین. امروز ماجرایی از یه پادشاه و تاجش را براتون تعریف میکنم که یه جرقه توی ذهن یه دانشمند زد.
⚡️✨💥
هیرون پادشاهی در کشور یونان بود که دویست و خردهای قبل از میلاد مسیح زندگی میکرد. یعنی ماجرا مربوط به بیشتر از دوهزار و دویستسال پیشه. هیرون به جواهرسازی مقداری طلا داده بود تا براش تاج بسازه، اما وقتی تاجش آماده شده بود شک کرد که زرگر همهی طلا را در تاج به کار برده یا مقداری نقره قاطیش کرده؟! پادشاه علمش رو نداشت که خودش به روشی درست یا غلط بودن حدسش رو مشخص کنه، پس از ارشمیدسِ ریاضیدان خواست کمکش کنه.
👑🤴👑
ارشمیدش فکرش سخت مشغول این ماجرا بود و داشت دنبال روشی میگشت که بدون آب کردن تاج وزن طلای اون رو بفهمه.
یه روز با همین فکر توی خزینهی حمام رفته بود. (خزینه حوضچهای بوده که در قدیم توی آن حمام میکردند.) همین که وارد آب شد به کشف بزرگی رسید و با فریاد یافتم یافتم نفهمید چطور خودش رو به خونه برسونه تا فرضیهاش* رو امتحان کنه.
🧖♂️😶🌫️🛀
او متوجه شد آب به میزان وزنش در خزینه جابجا میشه. باید این رو در مورد چیزهای مختلف دیگه هم امتحان میکرد.
تا قبل از اون تصور میشد که وقتی چیزهای هم اندازه رو داخل ظرف آب بندازیم مقدار یکسانی آب رو جابجا میکنن، اما ارشمیدس فهمید یه شمش** طلا مقدار آب کمتری رو جابجا میکنه تا یه شمش نقره.
🚰👨🔬👑
حالا میتونست با داشتن تاج پادشاه، و مقدار هم وزنش طلا بفهمه هر کدوم چه مقدار آب رو جابجا میکنن و با این روش هم حقهباز بودن زرگر رو ثابت کرد، هم یک مفهوم مهم به اسم چگالی رو ثابت کرد که هنوز ما داریم ازش استفاده میکنیم.
👩🔬🥽💡
ارشمیدس دانشمند بزرگی بود و چیزهای زیادی رو با فکر کردن و امتحان کردنهای زیاد تونست ثابت کنه که توی محاسبات ریاضی خیلی زیاد کاربرد داره. چیزهایی مثل کشف عدد پی برای حساب کردن مساحت دایره، حساب کردن حجم مخروط و کره و استوانه و پیدا کردن قوانین در مورد سطح شیبدار و اهرم و خیلی چیزای دیگه.
📐🧮⚪️
ارشمیدس در زمینهی مکانیک هم دانش زیادی داشت و تونسته بود با استفاده از قوانین مکانیک جرثیقلهایی و منجنیقهای شگفتانگیزی بسازه که توی جنگ و دفاع از شهرش خیلی بهدردبخور بودن.
⚔️🏗💣
این نابغهی بزرگ ریاضی اونقدر شیفتهی علم و کشفیات جدید بود که حتی وقتی سرباز دشمن رسیده بود بالای سرش، اعتنایی نکرد و داشت مسالهای رو حل میکرد و در نهایت جونش رو به خاطر علم از دست داد.
🔢🔟2️⃣
دانشمندا هم توی همین دنیایی زندگی میکنن که ما هستیم، اما نگاهشون به همه چیز اونقدر دقیق و پر از سواله که باعث پیدا کردن نتیجههای شگفتانگیز میشه. پس بچهها هیچوقت از سوال کردن در مورد علت پدیدهها دست برندارین. این کار کمک میکنه شما شبیه دانشمندا فکر کنین و شاید یه روزی یکی از اونا شدین.
حدس و گمان دربارهی یک موضوع علمی
یک قطعهی خالص از یک فلز که شکل و وزن مشخصی دارد.
#علم_در_زندگی
#ریاضی_در_زندگی
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁باغ بی برگی 🍁
قسمت13
الهه رحیم پور
سوگند را به خانه ی مامان رساندم و خودم به خانه برگشتم ... به میثاق گفته بودم تا خودم تماس نگرفتم تماسی نگیرد ...
کلید را انداختم و وارد خانه شدم ... کیفمرا بی حوصله روی مبل پرتاب کردم و کشان کشان خودم را به آشپزخانه رساندم تا ناهار را گرم کنم ... قابلمه غذایی که از دیشب برای ناهار کنار گذاشته بودم را از یخچال دراودم و روی گاز گذاشتم و زیرگاز را روشن کردم ...پشت میزناهارخوری نشستم و با موبایلم شماره میثاق را گرفتم ...چند بوق که خورد گوشی را جواب داد:
-سلاام عزیزم خوبی ؟ برگشتی؟
- سلام قربونت بد نیستم ... آره تازه برگشتم.
- خب چیشدد؟؟سوگند موافق بود؟
- راستش نه ... فک نکنم ... سوگند خیلی جدی وایساد و گفت به خودش یا مامانش اگه زنگزدن بگین نه.!
- عه؟ چرااا؟ من فک میکردم سوگندم بدش نمیاد از عماد ....
-بعید میدونم این نه ای که گفت از رو ناز کردن باشه خیلی قاطع بود.
-عجبب ... باشه حالا خسته ای برو استراحت کن ... کاری نداری؟؟
-نه قربونت خداحافظ
...........................................................
روسری ام را جلوی آینه درست کردم و دستی به دامنم کشیدم .....
خاله مهین ، منو میثاق رو همراه مامان و سوگند برای شام دعوت کرده بود ، وقتی رسیدیم بعد از سلام و احوالپرسی ،به اتاق اومدم تا پالتوو لباس بیرونی ام رو با شومیز و دامنِ مشکی_ بنفشِ حریری که تازه هم خریده بودم عوض کنم . موقع رفتن از اتاق موبایلم را از کیفم بیرون آوردم و به سمت در اتاق رفتم ...، در را که باز کردم یک دفعه با هادی برخورد کردم که سینی چای را در دست گرفته بود تا به پذیرایی ببرد ،هادی با هول و و لا سریعا سعی کرد تا تعادلش را حفظ کند تا چایی ها روی لباس و دستش نریزد ... حسابی خجالت زده شدم و فورا از فرصت استفاده کردم و گفتم :
اییی وایی ... ببخشید... چایی که نریخت رو دستت؟
هادی سری تکان داد و با صدایی آرام ، پاسخ داد:
- نه خواهش میکنم ..چیزی نشد ...بفرمایید.
از خجالتِ کاری که کردم ،جلو رفتم تا سینی چای را از دستش بگیرم که سینی را عقب کشید و گفت:
-بفرمایید شما ... ممنون ...خودم میارم ..
-ای بابا بازم ببخشید من اصلا ندیدم شما رو!!
-بله ..شما باز هم ندیدید منو ...
قسمتِ دوم جمله اش را با لحنی که با همیشه اش فرق داشت و لبخندی عجیب بیان کرد ،...لحظه ای مکث کردم و به صورتش نگاه کردم ... مثل همیشه سرش را پایین انداخته بود ، شانه ای بالا انداختم و " ببخشیدی"گفتم... هادی هم خودش را کنارکشید تا من به سمت پذیرایی بروم ... از راهرو که رد شدم ،میثاق روی مبلِ روبه رویی نشسته بود ،با دست اشاره ای کرد که بروم کنارش بنشینم ...
عمو حمید مشغول تماشای اخبار بود و سوگند حسابی توی خودش بود ... چند روزی از دیدارمان گذشته بود اما عماد با من تماسی نگرفته بود ... از میثاق هم که پرس و جو کردم گفت متوجه اتفاق خاصی نشده ..اما سوگند حالِ خوشی نداشت ...
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معلمِ مدرسه نور✨
#فرزند_ایران 🇮🇷
جملات ادبی🧑🌾
خاطرات مدرسه 👣
داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠
در کانال داستان مدرسه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه خوشگلیتون رو دوست ندارید⁉️😳
#فرزند_ایران 🇮🇷
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
🟡 #ورق_بزنید | فیلمهای غمگین روح نوجوان رو تیره میکنه!
🔸تماشای مداوم فیلمها و سریالهای غمگین روی نوجوانان میتونه هم تو روحیهشون تاثیر منفی داشته باشه و هم در رشد شخصیتی اونها.
⏰کانال پرورشی ایران
حاوی مطالب آموزشی و فرهنگی 🧑💻
@Schoolteacher401
↔️↔️↔️↔️↔️↔️↔️↔️
@madrese_yar
باسلاااااام ،سلاااااام✋
عید مبعث مبارک😍
باسلامی ها هیچوقت بدون عیدی نمیمونن😉
✅ ۲۰ هزارتومان تخفیف برای سبد خرید ۲۸۰ هزار تومان
کد تخفیف :
«
mabas20» (برای کپی کردن کد تخفیف روی آن👆 کلیک کنید) مهلت: تا پایان چهارشنبه ۱۰ بهمن 🗓 ✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
۵۰ درصد هزینه ارسالت با من🛵😍
✅ ۵۰ درصد هزینه ارسال تا سقف ۲۵ هزارتومان با خرید ۲۹۹ هزار تومان
کد ارسال رایگان :
«
mabas51» (برای کپی کردن کد تخفیف روی آن👆 کلیک کنید) مهلت: تا پایان چهارشنبه ۱۰ بهمن ماه🗓 ✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar