eitaa logo
📚داستانک🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
151 ویدیو
35 فایل
داستان های #کوتاه و #آموزنده نکات ناب #اخلاقی متن های #زیبا کپی مطالب با ذکر منبع جایز است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
هيچ دليلى وجود نداره كه بخاطرِ چيزى كه قادر به تغيير دادنش نيستى نااميد باشى زندگى كن، قوى تر باش و بدونِ هيچ پيش شرط خاصى از زندگى لذت ببر. http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
📚 درثاقب المناقب، محمدبن حمدان از ابراهیم بن بطلون و او از مادرش روایت کرده است که:《پرده دارمتوکل بودم، او پنجاه غلام به من سپرده شد وبه من دستوردادند که آنهارا مسلمان وبه آنهانیکی کنم، وقتی یک سال تمام شددرحالی که نزداو ایستاده بودم ابوالحسن علی بن محمد النقی"ع" براو وارد شدند ودرجایگاهشان نشستند. به من دستوردادند غلامان را ازخانه هایشان خارج کنم ومن نیز چنین کردم. چون ابوالحسن رادیدند، تمامی آنهابه سجده افتادند. متوکل نتوانست درآنجابماند، بلندشدوپشت پرده پنهان گشت وامام برخاستند. وقتی متوکل فهمید بیرون آمدوگفت: وای برتو بطلون! این چه کاری بود که غلامان کردند؟ گفتم: بخداسوگندنمیدانم. گفت: ازآنهابپرس. ازآنان درمورد کاری که کردندسوال کردم. گفتنداین مردی است که هرسال نزدما می آمدودین رابرماعرضه می کرد و ده روز نزدما می ماند. اوجانشین پیامبر برمسلمانان است.《متوکل دستورداد تاهمه ی آنها را تا آخرین نفر بکشند.》 وقت عشاءبه نزد ابی الحسن "ع" رفتم. غلامی درآنجابود؛ به من نگاه کردندوفرمودند: داخل شو، وارد شدم وایشان نشسته بودند. فرمودند: ای بطلون، باقوم چه کارکردند؟ گفتم: ای فرزندرسول خدا همه را تاآخرین نفرکشتند! فرمودند: تمامی آنهاراکشتند؟! گفتم: آری، بخدا سوگند. فرمودند: میخواهی همه آنهارا ببینی؟ گفتم : بله، ای فرزند رسول خدا. بادست به پرده اشاره کردند. واردشدم ودیدم همه نشسته اند و میوه میخورند.》 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
📚 🏥 داستان زیبای «این قانون بیمارستان» پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون‌آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»🚘 پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»💳 پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می‌کنم و براتون میارم.»🙏 پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.» اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»💸 صبح روز بعد همان دکتر سر مزارِ دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می‌اندیشید. واقعا پول این‌قدر با ارزشه http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
. 🔹 مجموعه جلسات حاج اسماعیل دولابی (ره) برگرفته از کتاب طوبای محبت جلد اول - جلسه هشتم . 🔸 شاهدان خلق : ✔️ اگر یک مرتبه سلامی به هم کردید، یک صفت خوبی از هم دیدید... ✔️ وقتی او را عفو کردی یا خیری را مطرح کردی یا برایش شهادت دادی... . 🔸 بعضی جاها خدا خودش شهادت می‌دهد. اینها همه روایت دارد. خدا برای توحید خودش هم شهادت می‌دهد؛ (شَهِدَ اللهُ اَنَهُ لا اِلهَ اِلا هُو)؛ سوره آل عمران، آیه 18. کسی که شاهد خدا نمی‌شود. خودش برای خودش شهادت می‌دهد. چه شهادت قشنگی است شهادت به توحید. مؤمن هم همین‌طور است؛ شهادت می‌دهد. این منزل‌ها همه منزل‌های مؤمنین است. مرتب می‌رسند و رشد می‌کنند. http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
کوتاه در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. "اسماعيل ‌خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد. فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيل‌خان سكه‌های طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد! اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد! تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" میشناسند! http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
دو نیمه دارد، نیمی از آن در است، و نیمی از آن در نهفته است.🍁 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
~♡~ [ ] هستے رفیق؟! میخوایم‌ یھ ڪوچولو حرف‌ بزنیم‌ باهمـ..🙂✋🏼 گاهے میرۍ یہ‌ جا مهمونے دیدۍ غذاڪم‌ میاد! صاحبخونہ‌ بین‌ اون‌ همہ‌ جمعیت میاد بہت‌ میگه: اگہ‌ میشہ‌ تو غذا ڪم‌ تر بخور بذار بہ‌ دیگران‌ برسہ‌ آخہ‌ تو واسہ‌مایے😉🍃 ولے اونا غریبہ‌ان...! {وقتےواسہ باشے!} آقا میگن‌ ڪھ میشہ‌ ڪمتر بخورے!؟ میشہ‌ بیشتر سختے‌ بڪشے!؟ بذار دیگران‌ استفادہ‌ ڪنند.. آخہ‌ تو واسہ‌ مایے☺️✌🏼 بچہ‌ها بیاین‌ ڪارے ڪنیم امام زمان(عج) برنامہ‌ هاشو روے ما پیادہ‌ ڪنہ..✌🏼 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
🪴ماشین جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد.... داشتم خونسردیم را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد: 🪴راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید... مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد... بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.... 🪴ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟ راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ 🪴اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون: "کارم را از دست داده‌ام" "در حال مبارزه با سرطان هستم" "در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام" "عزیزی را از دست داده‌ام" "احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم" "در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" “بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم” “مریضی در خانه دارم” و صدها نوشته دیگر شبیه اینها.....💔 همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم.... 🪴بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد ... http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
📚 دروغ نوعی خودکشی‌ست همه چیز در ابتدای راه خوب به نظر می‌رسد، شما برای اولین بار که دروغ می‌گویید، همه باور می‌کنند و شاید کارتان با همین دروغ راه بیفتد؛ اما دروغ پشت دروغ، باعث می‌شود کمی حواس پرت شوید، دیگر یادتان نمی‌آید کجا چه گفتید و چه قول‌هایی دادید، و اینجاست که مشت‌تان برای بقیه، آهسته آهسته وا می‌شود... شاید به رویتان نیاورن. اما دیوار اعتماد بین شما و آن‌ها ترک برداشته است ... درواقع شما با دروغ گفتن، خود را در نگاه عزیزان و اطرافیان‌تان، به دار تردید می‌کشید. حالا دیگر آن‌ها نسبت به دوستت دارم‌ها، مهربانی‌ها، نگرانی‌ها، همدردی‌ها، حرف‌ها، تعهد‌ها، قول‌ها و رفتار‌های شما تـــــردید دارند!... و نتیجه؛ هیچکس روی شما حساب نمی‌کند. این خودکشی http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
🔆 🔴 به حمد و ثنای مردم اعتنا نکنید 🔸آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست زیرا: 🔹اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است. 🔹اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است. 🔹اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند. 🔹اگر جمع‌گرا باشد، می‌گویند بخیل است. 🔹اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است. 🔹اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست. 🔹اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکار است و اگر نکند می‌گویند کافر است و بی‌دین لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد. 🔸و جز از خداوند نباید از کسی ترسید. 🔸پس آنچه باشید که خدا دوست دارد http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
💝 *چگونه حرف‌زدن را از قرآن بیاموزیم؟* *┘◄ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"* *از دیدگاہ قرآن ڪریم؛* ❣ *1.آگاهانہ باشد.* *"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"* ❣ *2.نرم باشد.* *"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.* ❣ *3.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.* *"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"* ❣ *4.منصفانہ باشد.* *"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"* ❣ *5.حرفمان مستند باشد.* *"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.* ❣ *6.سادہ حرف بزنیم.* *"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن* *هنر نیست. "روان حرف بزنیم"* ❣ *7.ڪلام رسا باشد.* *" قَوْلاً بَلِیغًا"* ❣ *8.زیبا باشد.* *"قولوللناس حسنا"* ❣ *9.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.* *"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"* ❣ *10.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.* *"و قولوا لهم قولا معروفا"* ❣ *11.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.* *"قولاً كريماً"* ❣ *12.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.* *"هدوا الی الطّیب من القول"* 💠 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
هر که تقوای الهی را پیشه خود کند، مورد محبت مردم قرار می‌گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند. http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚