✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️روزی جوانی نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی میرسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🔆حضرت موسی (ع) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی میکردم. روزی بز ضعیفی بالای صخرهای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکهای نقره نیست که از فروش تو در جیب من میرود.
میدانی موسی از سکهای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بینیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمیبینی و نمیشناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
☀️ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمیرسد، بلکه با عبادت میخواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
💠وهر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مىگماريم كه همواره همراهش باشد.
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
🔔 #تـــݪنگـــــرامـــروز
پنج چیز که اگه از دست بره
هیچوقت نمیشه اونارو برگردوند!
➊ سنگ وقـتــے ڪه پرتـــ بشه
➋ موقعیت وقتی ازدست بره
➌ حــــرف وقــتـــے زده بشـــه
➍ زمــــــان وقـــتـــے بگـــــذره
➎ دل وقـــــتۍ بشــــــــڪنه!
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سال قبل
فکر کن!
برای چه چیزهایی بیقرار بودی
و حالا نسبت به آن بی تفاوت
ميداني چه ميخواهم بگويم؟
ميخواهم بگويم:
زياد از غصه ى امروز دلت نگيرد
شايد يك سال ديگر؛
يادآورى اش برايت خنده دار باشد
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#داستان
📚از اسب فرو آید و بر خر بنشیند
در مورد کسی که از موقعیت خوب خود نزول کند و آنچه داشته را از دست بدهد استفاده میشود.
در روزگار قدیم خر و اسب وسیلهی رفت و آمد بود. آنها که اسب داشتند آدمهایی بودند که زندگی بهتری داشتند.
بااین حال پیش میآمد که یک نفر زندگیش به هم بخورد و به هر دلیل آن چه را که داشت از دست میداد یا میفروخت.
آن وقت باید به جای اسب سوار شدن، سوار خر میشد.
البته مثل
اسب را داد خر گرفت
از خوشحالی پر گرفت
نیز کاربرد دارد ولی برای مواردی که کسی از روی ناآگاهی یا سادگی در معاملهای ضرر کند و خودش نداند و راضی هم باشد، به عنوان طعنه و طنز به کار میرود
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#پند
🍁 لغزش عالم مانند شكسته شدن كشتى است كه سرنشينان خود را غرق مىكند و خودش هم غرق مىشود
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
✨﷽✨#داستان
🔴اگر خداوند همه جا هست پس چرا هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند می کنیم؟
✍این سؤال براى مردم مطرح است که در عین اینکه خداوند، مکان و محلى ندارد چرا هنگام دعا کردن دست به سوى آسمان بلند میکنیم؟بلند کردن دست سوی آسمان، به این جهت نیست که خداوند مکان خاصی دارد، کما اینکه رو به قبله ایستادن به هنگام نماز ، هم به معنای این نیست که خداوند جهت معینی دارد، بلکه این رفتارها، هر یک حکمت خاص خود را دارد...
امام علی (علیه السلام) میفرماید:«هر وقت از نماز فارغ شدید دستهاى خود را به سوى آسمان بلند نمایید براى دعا کردن»شخصی از آنحضرت پرسید: اى مولاى من! آیا خداوند در هر مکان و جهتى نیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:«بله» پرسید: پس چرا باید دستهاى خود را به طرف آسمان بلند کنیم؟
امام(علیه السلام) فرمود: «مگر آیه “وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ” را قرائت نکردهاى! روزى باید از محلش طلب شود و محل آن آسمان است که خداوند بیان فرموده؛ چون باران از آسمان نازل میشودو به سبب آن از زمین قوت خلایق روئیده و بیرون میآید...
🌺امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«هیچ بندهاى دست به درگاه خداى عزیز جبار نگشاید جز اینکه خداى عزّوجلّ شرم کند که آنرا تهى بازگرداند تا اینکه به مصلحت خود چیزی از فضل رحمتش در آن بنهد... پس مستحب است هرگاه یکى از شماها دعا کرد تا دستش را به سر و روى خود نکشیده، آن را پس نکشد
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
#حکیمانه
📚خدا کریم است
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
هدایت شده از گسترده معراج✔
📣📣📣📣📣📣
🖇 #چهارشنبه_های_وبیناری #رایگان
🔅 موضوع این هفته :
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر_با_هشت_کفویت
خانما و دخترهای نازنین این آموزش کاربردی رو از دست ندهید ...😍☝️
📌بررسی یک ازدواج موفق
لطفا ساعت ۱۷ در پیج اینستاگرام آنلاین باشید.
🎙فایل صوتی در کانال ایتا بارگذاری خواهد شد.👌
به کانال توانمندسازی بانوان بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
هدایت شده از
📣📣📣📣📣📣
🖇 #چهارشنبه_های_وبیناری #رایگان
🎓 #صالحه_کشاورز_معتمدی
🔅 موضوع این هفته :
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر_با_هشت_کفویت
دخترهای نازنین این آموزش کاربردی رو از دست ندهید ...😍☝️
📌بررسی یک ازدواج موفق
به کانال توانمندسازی بانوان بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
#پندانـــــــهـــ
هیچ وقت بخاطر اینکه
همرنگ جماعت بشی،
نقاب به صورتت نزن!!!
شجاع باش!
خاص باش!
خودت باش!
افراد با اصالت دارای هویت رشد یافته اند و در روابطشان نیازی به نقاب زدن ندارند.
آنها خود واقعی شان را زندگی می کنند و از اینکه خودشان باشند، واهمه ندارند.
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
✨﷽✨#داستان
✅بزرگی میگفت:
اگر کسی برای درخواست کمک برای
حل مشکلی پیش تو آمد؛
هرگز نگو:
فلانی هم که هر وقت کاری داشته
باشه فقط ما را میشناسه!
👈 بلکه بگو:
الحمدلله که خدا به من
توفیق برطرف کردن نیازهای مردم
را عنایت کرده است.
✍آقای ما امام حسین علیهالسلام در این باره میفرمایند: "برآوردن حاجت و برطرف كردن مشكلات مردم به دست شما از نعمتهای خداوند است نسبت به شما، بنابراین با منت گذاری و اذیت آنان، جلوی این نعمت ها را نگیرید."
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
🌸🍃🌸🍃#حکیمانه
امام صادق (علیه السلام) با بعضی از اصحاب برای تسلیت به خانه یکی از خویشاوندان میرفتند. در بین راه بند کفش امام صادق (علیه السلام) پاره شد به طوری که کفش به پا، بند نمیشد.
امام کفش را به دست گرفتند و با پای برهنه به راه افتاند.
ابن ابی یعفور - که از بزرگان و صحابه آن حضرت بود - فوراً کفش خویش را از پا درآورد، بند کفش را باز و دست خود را به طرف امام (علیه السلام) دراز کرد تا آن بند را به امام (علیه السلام) بدهد که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه راه برود.
امام با حالت خشمناک روی خویش را از عبدالله برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمودند: «اگر یک سختی برای کسی پیش آید، خود آن شخص، از همه به تحمل آن سختی اولیتر است. معنا ندارد که حادثهای برای یک نفر پیش بیاید و دیگری متحمل رنج بشود.»
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚