eitaa logo
📚داستانک🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
151 ویدیو
35 فایل
داستان های #کوتاه و #آموزنده نکات ناب #اخلاقی متن های #زیبا کپی مطالب با ذکر منبع جایز است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم. وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ 💥هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند. و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم. همه‌ی این‌ها از یک دعای مادر است 📚 آیت الله میلانی ✅ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @dastankm
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 درکانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند. پیرمردبه اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد: خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم. 💭 قاضی گفت: تو خودت می‌دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری، به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم. درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود. 💭 سپس ایستاد و به حاضرین درجلسه گفت: همه شمامحکوم هستید و باید هرکدام ده دلار جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیر مجبور می‌شود تکه ای نان دزدی کند! درآن جلسه دادگاه ۴٨٠دلار جمع شدوقاضی آن را به پیرمرد بخشید. 🔰 : اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی، بدان که ثروتمندان آن شهر حق ان ها را نمیدهند! 🌹🌹 @dastankm
✨﷽✨ ✅برخورد اخلاقي سيدالشهدا(س) ✍شخصى از اهل شام به مدينه آمد، مردى را ديد در كنارى نشسته، توجهش به او جلب شد، پرسيد اين مرد كيست؟ گفتند: حسين بن على بن ابى طالب عليهما السلام، سوابق تبليغاتى عجيبى كه در روحش رسوخ كرده بود، موجب شد كه ديگِ خشمش به جوش آيد و تا مى تواند سبّ و دشنام نثار آن حضرت بنمايد، آنچه خواست گفت و در اين زمينه عقده دل گشود، امام عليه السلام بدون آن كه خشم بگيرد، و اظهار ناراحتى كند، نگاهى پر از مهر و عطوفت به او كرد، و پس از آن كه چند آيه از قرآن- مبنى بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود: ما براى هر نوع خدمت و كمك به تو آماده ايم، آنگاه از او پرسيد، آيا از اهل شامى؟ جواب داد: آرى، فرمود: من با اين خلق و خوى سابقه دارم و سرچشمه آن را مى دانم. پس از آن فرمود: تو در شهر ما غريبى، اگر احتياجى دارى حاضريم به تو كمك دهيم، حاضريم در خانه خود از تو پذيرائى كنيم، حاضريم تو را بپوشانيم، حاضريم به تو پول بدهيم. مرد شامى كه منتظر بود با عكس العمل شديدى برخورد كند، و هرگز گمان نمى كرد با يك هم چو گذشت و اغماضى روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت: 💥آرزو داشتم در آن وقت زمين شكافته مى شد و من به زمين فرو مى رفتم و چنين نشناخته و نسنجيده گستاخى نمى كردم، تا آن ساعت براى من بر همه روى زمين كسى از حسين و پدرش مبغوض تر نبود، و از اين ساعت، كسى نزد من از او و پدرش محبوب تر نيست. 📚برگرفته از کتاب داستان ها و حکایات عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌹🌹 @dastankm
✨﷽✨ ✅داستان واقعی حاج حسین خیّر ✍امام زمان فرمودند ما این زیارتت را قبول نداریم! بار و بندیلش را بست و زد به دل جاده برای زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام،با پای پیاده،مثل همین زائران اربعین خودمان، اسمش حاج حسن بود، حاج حسن خیّر، به عتبات رسید و یک دل سیر زیارت کرد،کاظمین، سامرا، کربلا،در مسیر بازگشت نه اینکه پیاده می آمد مسیر را، از خستگی خوابش برد... خواب امام زمان ارواحنافداه را دید،برای دستبوسی رفت خدمت حضرت لبخند ، آقا سوال کردند: «کجا بودی و به کجا می روی؟» جواب داد کربلا بودم و به شهر خودم باز می گردم، امام زمان ارواحنافداه فرمودند : «این چه کربلایی است که مقبول نیافتاده؟! » رنگ از رخسارش پرید، پرسید چرا زیارتم قبول نشده جانم بقربانتان؟ آقا فرمودند : «به حرم رفتی و برای ظهور ما دعا نکردی!، مگر نه اینکه من منتقم خون جدِ مظلومم حسین بن علی علیه السلام هستم؟» از خواب پرید و به کربلا برگشت... 💥حاج حسن زیارت ش قبول نشد، دعای فرج را نخوانده بود و دست خالی از زیر قبة الحسین باز گشته بود، می بینی اگر اینروزها زائر اربعينی را یا اینکه اصلا گرفته است اگر چشم حضرت زهرا سلام الله علیها تورا و خودت زائر اربعين هستی، حتماً و تا می توانی بازار دعایِ فرج مولا جانت را گرم کن،به همه ی مسافران جاده ی کربلا بگو مهمترین احتیاج و دعای ما ظهور امام زمانمان است... ذکرِ تعجیل فرج رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود 📚پایگاه اطلاع رسانی خانه مهدویت ایران   【 السلام علیڪ یا اباعبدالله】 🌹 @dastankm
✨﷽✨ ✅داستانک: ✍روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است، مسیح به آن محل موعود رفت زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده و زبانش مترنم به این ذکر است:  « الحمدالله على نعمائه والشکر على آلائه » خدا را بر نعمتهاى ظاهریاش سپاس و بر نعمتهاى باطنیاش شکر. آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پیش رفته و به او سلام کرد، زن گفت: علیک السلام یا روح الله! فرمود اى زن تو که هرگز مرا ندیدهاى از کجا شناختى من عیسى هستم، زن گفت: آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى، فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده! زن گفت: خدا را ثنا میگویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد میکنم که هرچه را میتوان با آن معصیت کرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر میکردم، اگر دست داشتم به حرام میآلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع میرفتم چه عاقبتى داشتم؟ این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است. 📚منبع:خزینه الجواهر ،صفحه۳۱۸ ‌‌🌹🌹 @dastankm
⭕️ دفع بلاے قطعـــۍ ⭕️ ✍🏻حضرت عيسى(ع) با اصحاب خود نشستہ بودند ڪہ هـیزم‌شڪنے از ڪنار آنهـا گذشت.حضرت عیسی(ع) بہ اطرافیان فرمودند: این هـیزم شڪن بہ زودے خواهـد مُرد ✍🏻پس از مدتی، هـیزم‌شڪن با كولهـ‌بارى از هـيزم برگشت. اصحاب بہ حضرت عیسے گفتند: شما خبر داديد كہ اين مَرد بہ زودے مى‌ميرد ولے او را زندہ مى‌بينيم. ✍🏻حضرت عيسى(ع) بہ آن هـیزم‌شڪن فرمودند: هـيزمت را زمین بگذار وقتے هـيزم را باز كردند، ناگهـان مارى سیاہ كہ سنگى در دهـان گرفتہ بود را دیدند. ✍🏻حضرت عيسى از هـیزم‌شڪن پرسيدند: امروز چہ عملے انجام دادے ڪہ این بلا از تو دفع شد؟ هـیزم‌شڪن پاسخ داد: دو عدد نان داشتم. فقيرى دیدم؛ يكى از نان‌هـا را بہ فقیر دادم. 📚عدہ الداعے و نجاح الساعی، صفحهـ84 🌹🌹 @dastankm
✨﷽✨ ✅ حکمت خداوند⇩ ✍حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است . اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند ! 💥خداوند در قرآن مي فرمايد : (اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند) پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود 📚ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض شوري : ۲۷ ‎‌‌‌‎ ‌‌ 🌹🌹 @dastankm
✨﷽✨ 👌 داستان کوتاه پنداموز ✅تو گناه را ترک کن، خدا تربیتت می کند ✍رجبعلی خیاط می گوید: «در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!» آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود 📚کیمیای محبت، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چاپ سوم، ص۷۹ ‌‌🌹🌹 @dastankm
⭕️داستانِ ڪوتاهـ⭕️ 📖ڪورہ خدا .آهـنگرے با وجود رنجهـاے متعدد و بیمارے اش عمیقا بہ خدا عشق مے ورزید. روزرے یڪے از دوستانش ڪہ اعتقادے بہ خدا نداشت،از او پرسید تو چگونہ مے توانے خدایے را ڪہ رنج و بیمارے نصیبت مے ڪند، را دوست داشتہ باشی؟ آهـنگر سر بہ زیر اورد و گفت وقتے ڪہ میخواهـم وسیلہ آهـنے بسازم،یڪ تڪہ آهـن را در ڪورہ قرار مے دهـم. سپس آنرا روے سندان مے گذارم و مے ڪوبم تا بہ شڪل دلخواہ درآید. اگر بہ صورت دلخواهـم درآمد،مے دانم ڪہ وسیلہ مفیدے خواهـد بود،اگر نہ آنرا ڪنار میگذارم. هـمین موصوع باعث شدہ است ڪہ هـمیشہ بہ درگاہ خدا دعا ڪنم ڪہ خدایا ، مرا در ڪورہ هـاے رنج قرار دہ ، اما ڪنار نگذار ... 🌹🌹 @dastankm
✅تلنگر ✍از حکیمی پرسیدند: چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟ با خنده جواب داد: آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته را گاز بگیری . میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است . پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می خواهی . پرتابت که کنند ، آنجا می روی که آنان می خواهند . پس پرواز را بیاموز...!!! پرنده ای که "پرواز" بلد نیست، به "قفس" میگوید.... "تقدیر" 🌹🌹 @dastankm
مردی خدمت حضرت رسول رسید و از زیادی دین وبدهی به مردم شکایت کرد.حضرت به او فرمود بگو 《 اللَّهُمَّ يَا فَارِجَ الْهَمِّ وَ مُنَفِّسَ‏ الْغَمِ‏ وَمُذْهِبَ‏ الْأَحْزَانِ‏ وَ مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا أَنْتَ رَحْمَانِي وَ رَحْمَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَارْحَمْنِي رَحْمَةً تُغْنِينِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ وَ تَقْضِي بِهَا عَنِّی الدَّيْن》 📚مستدرک الوسائل 🔰🔰🔰🔰 🌹🌹 @dastankm
بازرگانے ورشڪست شد و طلب ڪارانش او را بہ دادگاہ ڪشاندند ، بازرگان با یڪ وڪیل مشورت ڪرد و وڪیل بہ او گفت : در دادگاہ هـر ڪس از تو چیزے پرسید بگو : (بلهـ) بازرگان هـم پولے بہ وڪیل داد و قرار شد بقیہ پول را بعد از دادگاہ بہ وڪیل بدهـد روز بعد در دادگاہ در جواب قاضے و طلبڪارانش مدام گفت : (بلہ ، بلهـ) تا اینڪہ قاضے گفت : این بیچارہ از بدهـڪارے عقلش را از دست دادہ و بهـتر است شما ببخشیدش طلب ڪارهـا هـم دلشان بہ حال اون سوخت و او را بخشیدند فرداے آن روز وڪیل بہ خانہ ے بازرگان رفت و بقیہ پولش را طلب ڪرد و مرد بدهـڪار در جواب گفت: (بلهـ) وڪیل گفت: "باهـمہ بلہ با ما هـم بلہ " 🌹🌹 @dastankm