🖌یادداشتی بر شماره سوم دوماهنامه "مدام"
⬅انچه متن زیر که به بررسی سه متن (مقدمه سردبیر، یک ناداستان و یک داستان) پرداخته، بدان تاکید دارد بروز "التقاط" در بدنه جریانی است که اگاهانه یا نا اگاهانه فاصله خود را با مرزهای جریان ادبیات شبه روشنفکری کم کرده و در مواردی با آن در آمیخته است. این التقاط جنبه ها و نشانه های متعددی دارد.
مراد از التقاط در هم امیختگی دو مکتب ارزشی و فکری معارض در ساحت زندگی و هنر و زایش برون دادی پارادوکسیکال از ان است.
📌یادداشتی بر شماره اول دوماهنامه مدام
«بالفرض که خلبان پزشکی -پدر فرزانه پزشکی- چنین تقاضایی از همسرش کرده باشد. علتمند سازی توفیق یک عملیات در طی دفاع مقدس به اواز خواننده سرسپرده و ضد ارزشی چون گوگوش چه تصویری از دفاع مقدس بدست خواهد داد؟ ماهیت دفاع مقدس و عناصر هویت بخش به ان چه بوده اند؟ در حقیقت امر، ایا دل بستن به ارزشهای دینی است که کار الهی و خدایی را رقم می زند یا دل دادن به ترانه ای از گوگوش؟! سبک زندگی رزمندگان ما چگونه بوده است؟ ایا با توسل به حضرات معصومین حماسه دفاع مقدس را رقم زده اند یا با تمسک به اواز خواننده زنی بدنام؟!»
سایت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
https://ble.ir/iictchannel/9974897944852400/1736145032671
📖کتاب «حیدر» به قلم آزاده اسکندری در نماز جمعه این هفته( ۲۱ دیماه) تهران معرفی شد.
این اثر که توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده، از جمله اثار تولید شده سخیف و مشتمل بر وهن نسبت به شخصیت امیرالمومنین علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
❌محتمل ترین فرض درباره چرایی استفاده از تریبون نماز جمعه پایتخت در معرفی این کتاب، بی اطلاعی متولیان امر درباره محتوای این اثر و شاخصه های ادبی ان است.
🖌به مناسبت، یادداشتی از نگارنده درباره این کتاب بازنشر می شود:
👇👇
پیدایش دوره جدید ادبیات داستانی معاصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی با ظهور گونه هایی همراه بود که اگر در تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران بی پیشینه اند. گونه هایی چون ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی دفاع مقدس. ارتقای جایگاه ادبیات داستانی، ظهور نویسندگان جدیدی، وقوع تجربیات غنی و ارزشمند، تحول فرهنگی، معرفی کارکردهای جدید برای ادبیات داستانی، غایتمندی و تعهد ادبیات داستانی و ظهور ارزش ها و بنیان نهادن مبانی دینی در حوزه ادبیات داستانی همه و همه در تغییرات عمده و پیدایش گونه های جدید تاثیر گذار بوده اند. اما در این میان سهم گونه های نوظهور در تاریخ چهل ساله گذشته یکسان نبوده است. می توان یکی از مهمترین مایه و پایه های ادبیات داستانی در دوره جدید را الهام گیری از تاریخ اسلام، خاصه قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهادت ایشان و یارانشان در عاشورای 61 هجری قمری دانست. این موضوع به صورت اشکار و پنهان از سطح "موتیف" گرفته تا حضور بینامتنی در ادبیات داستانی وجود داشته است. با این وجود نفس توجه به "واقعه" و "شخصیت" تاریخی در گونه "داستان تاریخی" از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.
در طول دهه های گذشته، همواره انگیزه ای جدی در طیفی از نویسندگان متعلق به جریان انقلاب اسلامی وجود داشته تا با گذر از حجاب زمان و حجاب ظلمت ها و تیرگی های روزمره زندگی مادی به ساحت قدس معصومین و اولیای دین نزدیک شده و درباره این ذوات مقدسه داستان بنویسند. رسیدن به این قله بلند البته چالشهای مضاعفی نسبت به هر گونه دیگری در حوزه ادبیات داستانی دارد. گرچه روایت از زندگی و زمانه معصومین، خاصه سید الشهدا و واقعه عاشورا، رویه ای ثابت و جاری در مصیبت خوانی ها و منابر اهل علم و تعزیه ها و شعرهای ایینی بوده اما روایت داستانی به واسطه قابلیت های نمایشی و دست گشاده در بیان جزئیات و کارکردهای ویژه نمی توانسته با این موضوع به راحتی کنار بیاید. مسائلی از قبیل استنادات تاریخی و تفکیک روایت های تاریخی معتبر از نامعتبر، میزان و چگونگی نزدیک شدن راوی به شخصیت معصوم، رعایت و حفاظت از قول و فعل معصوم به عنوان حجت شرعی، عدم توانایی ورود نویسندگان داستان به ذهنیات و ضمیر و درونیات معصوم و مواردی از این دست موجب می شده تا نویسندگان با رعایت احتیاط کامل به این موضوع بنگرند و به خود اجازه شکستن خطوط قرمز تاریخی، فقهی و اعتقادی را ندهند. اکنون و پس از گذشت چهار دهه از ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و با وجود تولید هزاران عنوان روایت داستانی در موضوعات مختلف، همچنان این احتیاط معقول در نوشتن از معصومین وجود دارد. در بُعد نظری نیز بحث از "چیستی داستان تاریخی" و "چگونگی و مولفه های داستان معصومین" همواره یکی از دشوار ترین و پیچیده ترین موضوعات بوده که کمتر بدان پرداخته شده است.
با این وجود "جذابیت" تاریخ معصومین و "اهمیت" و "جایگاه" ان مانع از این نشده تا برخی نویسندگان نهایت تلاش و هنرخود را در بازافرینی زندگی و زمانه معصومین بکار بندند. "سید مهدی شجاعی" در اثار متعدد خود تلاش کرد تا با نثری شاعرانه، غنی و خیال برانگیز به ساحت قدس معصومین نزدیک شود و در شعر- داستانهای خود سبک جدیدی را معرفی کرد. محمد رضا سرشار با کوله باری از پژوهش و نقد ادبی سالهای متمادی از عمر ادبی خود را صرف تولید روایتی از زندگی پیامبر اکرم در "انک ان یتیم نظر کرده" کرد. اثری که از نثری فاخر برخوردار است و با زاویه دید ترکیبی بیشترین احتیاط را در نزدیکی به ساحت قدس پیامبر بکار بسته است. ابراهیم حسن بیگی در "قدیس" با خلق شخصیت خیالی در دوران معاصر تلاش کرد از محدوده انچه در نهج البلاغه و کتابهای معتبر تاریخی درباره امیرالمومنین امده فراتر نرود و از خود چیزی بدان نیفزاید. مجید قیصری در "شماس شامی" با خلق راوی خیالی در جهان داستانی تاریخی تلاش کرد به زندگی و زیست سفیر روم در شام بپردازد تا با فاصله ای زیاد امام حسین علیه السلام و قیام ایشان را روایت کند. سلمان کدیور نیز در "پس از بیست سال" با خلق شخصیت خیالی تاریخی فاصله خود را با امیرالمومنین حفظ کرد. علی موذنی در "احضاریه" تلاش کرد با خلق موقعیت های مشابه، تقریبی میان زندگی حضرت زینب با شخصیتی امروزی برقرار کند. انچه از برایند این تلاشها بر می اید، تلاشهایی که همچنان ادامه خواهد داشت، یافتن شیوه ها و تکنیک هایی است که با استفاده از ان هم بتوان زندگی معصومین و ائمه شیعه را روایت کرد و هم از سوی دیگر کوچکترین وهن و کذبی به این شخصیت های عالی مرتبه نسبت داده نشود. با این وجود تجربه های محقق در حوزه داستان معصومین همچنان محل تحلیل و تامل بوده و خالی از خطا و نقص نیست.
انتشار کتاب "حیدر" با محوریت زندگی امیرالمومنین علیه السلام از نویسنده جوانی که اولین اثر داستانی بلندش را به دست چاپ می سپارد و البته اقبال مخاطبان از این کتاب خود حاکی
از نیاز و اشتیاق جامعه کتابخوان به دانستن از معصومین در قالبهای روایی جدید است. این "مطالبه"، فرصت مغتنمی در فضای ادبیات روایی و داستانی کشور است که اهتمام و برنامه ریزی درباره آن، می تواند اثار و ثمرات سازنده فرهنگی-اجتماعی به ارمغان اورد. با این وجود، تحلیل اقبال از چنین اثاری می تواند درک بهتری از نسبت میان مخاطبان و اثار روایی و مراتب و درجات و جوانب ان بدست دهد. نسبتی که مخاطب با داستان معصومین برقرار می کند از جهاتی در مقایسه با نسبتی که با دیگر گونه های روایی داستانی برقرار می سازد پیچیده تر و پیامدهای ان بنیادین تر خواهد بود. پرسش این است که داستان معصومین بر کدام بستر، تولید شده، خوانده می شود و مورد قضاوت قرار می گیرد. تفاوت داستان معصومین با گونه ای چون داستان دفاع مقدس ان است که در این گونه خاص با امری به نام تاریخ معصومین مواجه هستیم که حساسیت های خاص خود را دارد. نوشتن از اولیای دین که خلفای شارع مقدس اند و انتساب گفتار، عمل، اندیشه و احساس بدانها همانند هیچ شخصیت دیگر تاریخی و معاصر نیست.
اما بستری که چنین اثار داستانی در ان شکل می گیرند "تاریخ" است. بازسازی تاریخ و خلق داستانی در ظرف زمانی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تاریخی علاوه بر لزوم برخورداری از مهارت های داستان نویسان در سطح عالی و قدرت تخیل، نیازمند تسلط بر منابع تاریخی و درک روح تاریخی است. کار داستان نویس از این حیث دشوار تر از تاریخدان است. زیرا او قادر نخواهد بود به مستندات تاریخی از منابع دست اول بسنده کرده و نیازمند طراحی روایت در خلاهای تاریخی و ناگفته های ان است و این محقق نخواهد شد مگر انکه داستان نویس تاریخی، روح حاکم بر تاریخ را درک کند. علاوه بر این، تقرب به ساحت بلند علمی و عملی معصوم و ولی الهی قله بلندی است که دست هر کسی بدان نخواهد رسید. مرور اثار تولید شده در این گونه نشان می دهد اثار داستانی درباره معصومین یا در همان مرحله اول شناخت تاریخ مانده اند، یا به درک روح تاریخی نایل نشده، یا ساحت معصوم را درک نکرده ، یا مقتضیات نوشتن از معصومین (فقه داستان) را رعایت نکرده اند. تعداد به واقع انگشت شماری از اثار در حد قابل قبولی به چنین توفیقی دست یافته اند.
نکته دیگری که حائز اهمیت است بستر خوانش اثار تاریخی درباره معصومین است. خوانندگان چه نسبتی با داستان تاریخی معصومین علیهم السلام برقرار می کنند و واقعیت تاریخی در پس پرده داستان چگونه بر انها نمایان می شود. روشن است که مهمترین انگیزه برای خواندن چنین اثری جنبه تاریخی و اخبار و گزارش انها از شخصیت و وقایع تاریخی است. با وجود انکه این اثار عنوان "داستان" را با خود همراه دارند هیچ یک از مخاطبان اندک تردیدی به خود راه نمی دهد که شخصیت امامان در این اثار شخصی تاریخی است. همچنان که انتظار مخاطب ان است که با رخدادها و کنشهای مرتبط با این شخصیت نیز از منظر واقعیت های تاریخی مواجه شود. روشن است که نه ادعای داستان معصومین ان است که شخصیتی کاملا ذهنی و مجعول را روایت کرده اند و نه مخاطبان با چنین تصوری به استقبال داستان می روند. با این وجود، "تفکیک" و "تمایز" واقعیت تاریخی از روایت مخیل داستانی در چنین اثاری بسیار دشوار است. مخاطبان چنین آثاری بدون ورود به پژوهش تاریخی، نه قادر خواهند بود صحت استنادات تاریخی چنین داستانهایی را قضاوت کنند و نه بخشهای تاریخی را از ناتاریخی تمایز دهند. نتیجه چنین مواجهه ای برای عامه مخاطبان عادی و فرهیخته داستان تاریخی امتزاج و ادعام واقعیت و امر غیر واقعی و در نتیجه قرار گرفتن تمامی انها در ظرف امکان تحقق تاریخی است. این بدان معنی است که داستانهای تاریخی نه تنها برای ذهنیت اینده مخاطبان –که نوعا مواجهه عالمانه ای با متون دست اول تاریخی ندارند- تاریخ سازی می کنند. بلکه از قِبَل این تاریخ سازی دست به امام شناسی، شریعت شناسی، انسان شناسی، خدا شناسی، جهان شناسی و شناساندن احکام و اعتقادات می زنند. مواجهه با کتابی مانند حیدر از این دست مواجهه های معیوب و پر اشکال است. اما چنین نسبتی در شرایطی میان مخاطب و داستان برقرار می شود که نقد ادبی متعهد در دوره کنونی بسیار تنگدست تر و ضعیف تر از ان است که بتواند به صورت فعال و مستمر و تاثیر گذار و سازنده، اثار داستانی تاریخی معصومین را رصد کرده و اهرم مناسب برای تاثیر گذاری بر روند چاپ و نشر داشته یا ارتباط سازنده ای با مخاطبان این اثار برقرار سازد. "حیدر" با وجود ادعای به ظاهر دهان پر کن خود مبنی بر ارجاع به "صدها منبع" و ذکر صدها پانوشت در پایان کتاب به اقرار و تفحص اهل تحقیق کتابی پر اشکال از نظر مستندات تاریخی و بلکه درک تاریخی است. نویسنده نه تنها اشرافی بر تاریخ شیعه و خاصه دوره امیرالمومنین نداشته، منابع قوی و ضعیف را از یکدیگر بازشناسی نکرده یا از مصاحبت و مشورت تاریخ دان استفاده نکرده است بلکه در مقوله امام شناسی نیز ف
اقد رویکرد صحیح است.
اولین نکته ای که درباره کتاب "حیدر" جلب توجه می کند استفاده از زاویه دید "اول شخص معصوم" است. امری که نویسندگان بزرگ و با تجربه با "ترس" و "احتیاط حداکثری" با ان مواجه شده و از ان در روایت معصومین پرهیز کرده اند. به این دلیل مشخص که راوی اول شخص هر چه می کند "فعل" و "کنش" معصوم محسوب می شود. بنابر این کتاب "حیدر" در تمام سیصد و اندی صحفه خود روایت یا به تعبیری قول "امیر المومنین علیه السلام" (زبان قال) است. شان "راوی" بودن در این داستان برای امیرالمومنین، شانی کاملا مجعول، تخیلی و غیر مستند است. تا کنون در اثار مشابه داستانی درباره معصومین موضوع این بوده است که نویسنده چگونه می تواند به معصومین نزدیک شود تا از زبان خود انها را روایت کند. اما در این داستان تصمیم جسورانه نویسنده این است که نه تنها به معصوم نزدیک شده است بلکه نویسنده روایت را از زبان معصوم بیان می کند. نویسنده تازه کار این داستان زبان امیرالمومنین به بیان خیالات، احساسات، ذهنیات و حافظه امام می پردازد. اما کسی که راوی این داستان است و انچه از خود روایت می کند در معنای واقعی کلمه امام علی علیه السلام نیست. بلکه شکل "موهن" و تقلیل یافته ای از شخصیت قدسی است که ارتباط با امام اول شیعیان و باب علم نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهما ندارد. کسی نیست که می فرماید : اگر پرده ها فرو افتند چیزی بر یقینم افزوده نمی شود. یا می فرماید: از من بپرسید قبل از ان که مرا از دست دهید. امیرالمومنین در "حیدر"گویا جوانی حداکثر "مومن" و به شدت "معمولی" است او مانند دیگر جوانهای امروزی فکر می کند و سخن می گوید.
در بعد فنی و تکنیکی، داستان گزارش ساده و ترتیب یافته زمانی از وقایع است. بدون ظرایف فنی در شخصیت پردازی، فضا سازی، تحقیقات کتابخانه ای درباره زمانه و فرهنگ و جغرافیا و همه انچه به تاریخ زندگی شخصیت مربوط است. بدون ژرف نگری های لازم و تحلیلی در پیرنگ داستان و پر از مستقیم گویی ها و خود ستایی های شخصیت درباره خود. کار از این جهت اثری "عامه پسند" است که تلاش کرده با پی نوشته های مکرر تصویری محققانه از خود نشان دهد. بدون انکه درک درستی از ماهیت ادبیات داستانی، کارکرد ان و ارکان تشکیل دهنده ان داشته باشد. به نظر می رسد در خلأ جریان نقد ادبی متعهد، برخی اثار با حمایت جریان نشر و رسانه های جمعی بدون گذر از نگاه نقادانه تبلیغ می شوند و این برای اینده ادبیات داستانی کشور خطر افرین است.