#نمازخوان_شدن
سیدرسول صدای اذان رامیشنود بلند تکرار میکند وذوق میکند چون صدای اذان با ذوق وهیجان وشروع بازی در خانه همراه است. ⚽️
جالب است سید رسول *چادر را بر سرمادر میبیند چشمانش برق میزند که الان نوبت اسب سواری است وچشم بازی با مامان وکلی بازی هیجانی* ⛹♀
آخ جون الاکلنگ بازی
ایکاش لحظه سجده مامان زودتر برسد تا روی کمرش پرواز کنم وبالا بروم.
جانم بازهم سجاده وکشف کلی کشمش ونخود از زیر آن 🍇
هوررررا *بازم چادر سفید برسرمامان وبوی عطر وخنده های ریز ریز مامان وریختن خوردنی از تو دستاش یواشکی از زیر چادر* 🍎🍌🍉
جانمی جان بازهم نماز وقنوت و اجی مجی یه تکه لواشک ترش تو دستای مامان
چه خبرررره تونماز 🍫🍬🍡
ایکاش مامانم تمام روز فقط نماز بخونه.
.
.
.
.
کمی بعد
سید رسول مرد شده و با تمام وجود به استقبال دیدار با خدایش میرود و بر سر سجاده اش می نشیند درحالی که کوچولویش درحال صعود از کمرش هست یهووو از زیر جانمازش یه تکه لواشک سبز میشه وچقدر تبمسش شبیه تبسم مادر هست درحالی که کودکش را بوسه باران میکند 😊
خداوندا جز حسن وخیر چیزی از سبک زندگیمان برنسلمان عاریه وارث برجای مگذار.
@davat_namaz
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگی که دختر دبیرستانی را تغییر داد.
#نماهنگ
@davat_namaz
3.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*تاثیر نماز اول وقت شهید بابایی بر نوجوان 13 ساله*
#کارگروه_نماز_دبستان
@davat_namaz
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نمازخوان_شدن
#مدرسه
برای علاقه مند کردن بچه ها به نماز در دبستان چه کارهایی می توان کرد؟
@davat_namaz
#نمازخوان_شدن
اوایل تکلیف بود و منم اصلا اهل نماز و این حرفا نبودم، یعنی بودما. *میدونستم واجبه اما بیشترش حواسم به تلویزیون و بازی* با یکی از بچه های محل بود.
اینقدر دیر و دم قضا شدن نمازها رو میخوندم و خیلی هم تند و فاجعه بار. سفارشی 4 رکعت در یک دقیقه! مامان گاهی میگفتن مرییییم نمازت. منم میگفتم هنوز که قضا نشده. میگفتن مگه باید قضا بشه؟
*یک روز بابام صدایم کردن.
گفتن این چه مدل نماز خوندنه؟ اصلا مگه قبوله نمازهای اینقدر تند؟ ببین آدم یا درست یه کار رو انجام میده یا انجام نمیده. برو بنشین فکرهاتو بکن. یا درست نماز بخون یا اصلا نخون.*
رفتم تو اتاق گفتم آخ جون دیگه نماز بی نماز. فقط بازی و کارتون و بازی. عجب بابای خوبی. ازین بهتر نمیشد. بابای به این فهمیده ای کی داره؟
برم بگم که تصمیمم را گرفتم. بعدا که بزرگ شدم انشاالله نماز هم میخونم. درست و قشنگ!
🌱 یکهو انگار که یه ملایکه ازون طرفا رد میشد. اینا رو شنید. نمیدونم زد پس کله ام یا نزد.
*گفتش بچه بی عقل. چی داری میگی؟*
حالا اگه پس فردا بزرگ شدی. فهمیدی جدی جدی نماز ها خیلی واجب و مهم بودن و باید از اول تکلیف همه شونو میخوندی... از اول تکلیف مهم بوده که حجابت کامل و درست باشه... و بقیه واجب و حروم های خدا خیلی جدی و مهم بوده اونوقت مثلا چطوری میخوای اینهمه نماز رو قضا اش رو بخونی؟ تازه مگه نماز قضا خوندن با نمازهای درست و سر موقع یکیه؟ خوب مگه مجبورت کردن اینقده دیر و تند بخونی؟
🌱 خلاصه اینطوری شد که گفتم باشه من فعلا به داد خودم برسم و اشتباه خیلی بزرگی اینجا نکنم. بعدا که بزرگتر شدم ببینم کارم درست بوده یا نه....
🌱 خدایا شکرت. این روزا که میرم تو بعضی مساجد نماز قضا میخونن و من هیچی نماز قضا ندارم،
این روزا که فهمیدم همه کارهای خوب رو در صورتی قبول میکنن که نمازها قبول و قشنگ باشن،
خدایا شکرت که تو بچگی زیاده از حد بچگی نکردم.
@davat_namaz
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*شعری زیبا برای بیدار کردن کودکان برای نماز صبح* :
قشنگترین شعرو سرود توی دنیا
اشهد ان علیا ولی الله 🌸
بیدار شو از خواب نازنین که صبح شده باز
اشهد ان علیا ولی الله 🌺
خروس می خونه دوباره کوچولوی ناز
اشهد ان علیا ولی الله 🌷
ببین مؤذن دوباره اذان می گه باز
اشهد ان علیا ولی الله 🌹
گوش کن می گن شیعه ها توی کل دنیا
اشهد ان علیا ولی الله 🌼
قشنگترین شعرو سرود توی دنیا
اشهد ان علیا ولی الله 💐
#معرفی_کتاب
بیمه عمر، بیمه درمان، بیمه حوادث، بیمه تکمیلی و ده ها بیمه دیگر...
ولی این ها نگرانی هایم درباره فرزندانم را برطرف نمی کند!
من نگران بیماری های مدرن هستم
نگران دوستان ناباب و دوستی های فساد انگیز هستم
نگران بی دینی و بی نمازی او هستم
ای کاش برای فکر و آینده فرزندان و خطرات پیش روی آن ها نیز بیمه ای بود!
ای کاش برای پایبندی آن ها به دین و نماز نیز چاره اندیشی می شد!
ای کاش!به آن اندازه
ای کاش!به آن اندازه که برای دنیای امروزی، تدبیر و چاره اندیشی می شد، برای دنیای دیگر نیز..
مادری می گفت: وقتی بعضی از جوان های بی بند و بار را می بینم، نگران آینده فرزندانم می شوم!
مادر دیگری می گفت: فرزندانم سخت به سمت نماز می آیند!
پدری می گفت : فرزندانم برای نماز صبح بیدار نمی شوند!
پدر دیگری می گفت: فرزندم تا مدتی نماز می خواند؛ ولی دیگر نمی خواند!
جواب این نگرانی ها ، دغدغه ها، سوالات و ده ها نمونه دیگر را در کتاب فرودگاه فرشتگان 2 می خوانید.
@davat_namaz
#موانع_نماز
بخشی از کتاب:
مادرش می گفت: "حمید در کودکی و نوجوانی نماز می خواند؛ اما بزرگ تر که شد و به سن جوانی رسید، نماز را ترک کرد."
رو به حمید کردم و با تعجب گفتم: "چطور شد که تو وقتی بچه بودی و هنوز عقلت به خیلی چیزها قد نمی داد، نمازهایت را می خواندی و ظاهرا متدین بودی؛ ولی حالا که بزرگ شده ای و عقل و فهمت بیشتر شده و حقایق دینی را بهتر می فهمی و قاعدتا باید پایبندی ات به دین بیشتر باشد، نماز و عبادت را ترک کرده ای و به امور دینی بی اعتنا شده ای؟"
❌ حمید سری به تاکید تکان داد و با خنده ای همراه با تمسخر و تاسف گفت: "داستان دین داری و نماز و عبادت من داستانی عجیب و تاسف بار است." 😔
گفتم: "خب، داستانت را بگو تا ما هم بدانیم."
گفت: "خاطره نماز برای من، خاطره ای تلخ و دردناک است! *هر وقت که اسم نماز را می شنوم، عصای پدرم و سوز سرما و آب یخ حوض منزلماندر ذهنم تداعی می شودد و دلم را می لرزاند.* " حمید آهی کشید و ادامه داد: " *وقتی بچه بودم، پدرم کله سحر، عصا به دست می آمد بالای سرم و با تندی و خشونت برای نماز صدایم می زد: "آهای حمید، یالله بلند شو نماز بخوان." و اگر من لحظه ای دیر می جنبیدم، با عصایش محکم کتکم می زد* و بعد من را با ضرب عصا به طرف حوض وسط حیاط منزلمان می برد. در فصل زمستان، آب حوض یخ می زد و گاهی قطر یخ ها به 2-3 سانت هم می رسید. آن وقت می گفت: یالّا یخ ها را بشکن و وضو بگیر!" من هم از ترس بابا و عصای بالای سرم، یخ ها را می شکستم و با آن آب یخ زده و در آن هوای سرد، وضو می گرفتم و به نماز می ایستادم؛ اما نه به قصد قربت، بلکه به نیت رهایی از ترس از بابا و عصا. خب طبیعی است که چنین نماز و عبادتی که بر پایه زور و عصا قرار داشته باشد، دوام ندارد و همین که زور برطرف شد، کنار گذاشته می شود. تا وقتی که پدرم زورش به من می رسید، نماز می خواندم اما حالا که بزرگ شده ام و دیگر زورش نمی رسد، من هم دیگر نماز نمی خوانم و آن دینِ زورکی و عصایی را رها کرده ام."
@davat_namaz