eitaa logo
دبخند
734.2هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
33.8هزار ویدیو
71 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Q17W.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺امام صادق (ع) فرمود: هنگامى كه رسول خدا (ص) از غار ثور بيرون آمد و رو به يثرب گذاشت، قريش، براى كسى كه او را بگيرد، صد شتر جايزه تعيين كرد. به همین دلیل راهنماي رسول خدا(ص) که کاملاً آشنايي با راهها داشت، آنها را از بي راهه به سمت يثرب روانه کرده و آنها اوائل ربيع الاول به مدينه رسيدند. مسير هجرت جداي از مسير طبيعي بوده و تنها در چند نقطه تلاقي با آن پيدا مي‌ کرد. دليل اين اقدام احتياطي بود که بايد صورت مي ‌گرفت تا مبادا مشرکان به رسول خدا(ص) دسترسي پيدا کنند. 🍃🌺در طي راه دو حادثه مهم رخ داد. 🔹نخست آن که مشرکي با نام سُراقة بن مالک متوجه حرکت رسول خدا(ص) و همراهانش گرديد. وي سوار بر اسب، خواست تا حضرت را دستگير کرده به قريش تحويل دهد و يکصد شتر جايزه را بگيرد. بنا به روايات فراوان، وي دچار گرفتاريهاي چندي شد، از جمله سه بار پاهاي اسب وي در زمين فرو رفت. وي احساس کرد عاملي وي را از رسيدن به رسول خدا(ص) باز مي‌دارد. در اين حال، رسول خدا(ص) را صدا زد و با اطمينان به اينکه نيرويي غيبي پشتوانه اوست و با احساس پيروزي او در آينده نزديک، از وي خواست تا امان نامه‌ اي براي وي بنويسد. 🔹در ادامه راه، آن حضرت با همراهان در منطقه قُدَيد به زني به نام ام‌معبد رسيد که در خيمه‌اي زندگي مي‌کرد. آن حضرت از وي خواست تا اگر گوشت يا خرمايي دارد به آنان بفروشد، اما او گفت که چيزي در اختيار ندارد. آن حضرت از وي خواست اجازه دهد تا از گوسفندي که در آنجا بود شير بدوشد! او گفت: اين گوسفند به دليل ناتواني از گله باز مانده است. رسول خدا(ص) گفت تا آن را نزد وي آوردند و با دستي که بر او کشيد شيري فراوان داده و از برکت دست آن حضرت، تا سالها بعد آن گوسفند مقدار زيادي شير مي‌داد. پس از رفتن رسول خدا(ص) شوهر آن زن آمد و او براي همسرش وصفي از شمايل حضرت بيان کرد. اين وصف يکي از بهترين وصفهايي است که از چهره رسول خدا(ص) با دقتي شايسته نقل شده است. 😊 @de_bekhand ☺️
817.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدرت نوشابه😳😂 😊 @de_bekhand ☺️
وقتی دندون پزشکم میگه دهنتو باز کن دندون عقل سمت راستت رو چک کنم... 😊 @de_bekhand ☺️
صبحونه با نیمرو😋 😊 @de_bekhand ☺️
دوستان واقعی مانند صبح می مانند☀️ نمی شود تمام روز آنها را داشت 🍁 ولی می توانی مطمئن باشی 🍂 وقتی فردا صبح بیدار شدی ☺️ سال بعد و تا ابد با تو هستند😉 صبحتون پراز شادی 😍 🌺 😊 @de_bekhand ☺️
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔 رفتیم یه زنگ زورخونه وسط پارک آویزون کردیم! 🔺واکنش مردم رو ببینید! 😁 😊 @de_bekhand ☺️
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨✨ یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند،هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. من هم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی هزار تومان به هر کدام از شما می دهم که بیائید اینجا و همین کارها را بکنید.» بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی توانم روزی صد تومان بیشتر به شما بدهم. از نظر شما اشکالی ندارد؟ بچه ها گفتند: «صد تومان؟ اگر فکر می کنی ما به خاطر روزی فقط صد تومان حاضریم این همه بطری نوشابه و چیزهای دیگر را شوت کنیم، کورخواندی. ما نیستیم.» و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد! 🌸🍃🌼🌸🍃 😊 @de_bekhand ☺️
💢 جوری دعا کن که انگار همه چیز به خدا وابسته است و جوری کار کن که انگار همه چیز به تو وابسته است. 😊 @de_bekhand ☺️
خلاصه اینکه گول این عکس ها رو نخورید 😅 اینا اگه لاتن واسه ما شکلاتن 😊 @de_bekhand ☺️
667.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😄 📣علامتی که هم اکنون می‌شنوید ... اره تکراریه ولی اخر خندس😂😍 😊 @de_bekhand ☺️
یک لقمه اورانیوم غنی شده😋 😊 @de_bekhand ☺️
تو روزهای سرد, رفتن زیر پتو عین افتادن تو باتلاقه. تا ڪسی نیاد درت بیاره در بیا نیستی 😊 @de_bekhand ☺️