لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرفانو یادتونه؟
مامانتو😂😂
😊 @de_bekhand ☺️
اگه دوستى شما با كسى بيشتر از هفت سال دوام بياره، شما ديگه فقط با هم دوست نيستين، شما خانواده هستین!
قدر دوستای قدیمیتون رو بدونید😊❤️
😊 @de_bekhand ☺️
📝 خاطراتی از جنس کرونا
پدرم کرونا گرفته بود، بعد ۱۰ روز که پدرم در بیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد و دکتر مرخصش کرد
توی مسیر تا رسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت و توی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدا نکنه
پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت
پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست، شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود
از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن، کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق ها تمیز می کردن، ملحفه ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن.
ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود، آخونده رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، آخونده قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهنش، سیر که شد براش تختش رو درست کرد و خیلی اروم گرفت خوابید.
فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد
گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید،
امید به اینکه تا وقتی چنین جوان هایی داریم میتونیم هر کاری کنیم
تو این چند روز آخوندها هر روز گروه گروه میومدن کارهای بیمارها رو، نظافت بیمارستان و صحبت با بیمارها رو انجام میدادن.
به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن رو انجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم
خدا عزتشون بده
احسان
۲۰ اسفند ۹۸
😊 @de_bekhand ☺️
بهترین جمله ای که تو کل دوران مدرسم شنیدم
بچه ها امروز معلمتون نمیاد برید خونه✋
آدم حس میکرد بعد از ده سال از زندان در اومده😂
😊 @de_bekhand ☺️
🐍🎗🌷🌷چیست؟
معمای بی مزه و تکراری ما دهه شصتیا که جوابش مارشال دوگل بود😂😂
😊 @de_bekhand ☺️
یکسری هم مامانم صبح تا شب میگفت آشپزخونه مون خیلی کوچیکه😡
.
.
.
.
.
.
.
.
بابام یک انگشتر طلا گرفت😬👈💍
دیگه آشپزخونه مون کوچیک نبود.🙃
😊 @de_bekhand ☺️
یه جا هم رفتم برای استخدام یه برگه دادن پر کنم 😌
یه جاش نوشته بود سطح زبان؟ 🤔
جلوش نوشتم مرطوب است😐
مدیر عامل برگه رو خوند درجا سکته کرد😐😂
😊 @de_bekhand ☺️
ﺳﻪ ﺗﺎ خنگ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻥ ، ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪ خنگند ، ﺣﺮﮐﺖ
ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ !
ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ
ﺷﺪﻥ ،
ﺳﻮﻣﯽ محکم ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ
ﮔﻔﺖ : ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻨﻘﺪر
ﺗﻨﺪ ﻧﺮﻭ .ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ😂
😊 @de_bekhand ☺️
ی روز یه آدم پیر🎅
محکم میخوره بع آهن⚓️
یهویی میشه پیراهن👕😁
بگی شنیدم با آهن میزنمت😂😡
تا اکتشافات بعدی بای✋
😊 @de_bekhand ☺️
دختره رفته رای بده😍
تو قسمت اسم نامزد نوشته : ندارم
انتخابات کنسل شد😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😜😜😜😜😜😜
😊 @de_bekhand ☺️