eitaa logo
دبخند
775.8هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
30.2هزار ویدیو
71 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
یه مایع دستشویی خریدیم انقدر خوشبوئه هردفعه دستامو می‌شورم یه ذره میزنم به لباسم، دیروز بارون اومد، زیر بارون بودم یه دفعه دیدم دارم کف میکنم 😂😂 😊 @de_bekhand ☺️
هوای دو نفره نه ابر می خواهد، نه باران، نه یک بعد از ظهر پائیزی... کافیست حواسمان بهم باشد! 😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه تخم مرغ چه وزنی رو میتونه تحمل کنه؟ 😊 @de_bekhand ☺️
ترسناکترین داستان کوتاه تاریخ تو حموم باشی و حوله بخوای و بهت بدن بعد که بیرون اومدی یادت بیاد همه مسافرتن و هیشکی خونه نیست... 😨 😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرت جادویی نرم افزارها در خلق آنچه صاحبان رسانه ها می خواهند! 😊 @de_bekhand ☺️
🍃 در زندگے مثل بازے فوتبال عمل ڪنیم ●عشق را پاس ○ڪینہ را شوت ●بے اخلاقے را خطا ○حس منفے را آفساید ●و محبت را گل کنیم❤️ 😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که سرم رفت تو کیک بذار درست و حسابی بره😂😑 😊 @de_bekhand ☺️
🍃زندگے بارش عشق❣ است بر اندیشه ما تابش دوست برای همه وقت... بودنش در همه حال🌸 🍃زندگے خاطره ی دوستےامروز است مانده در طاقچه ی فرداها! 😊 @de_bekhand ☺️
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند؛ یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد. شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد. صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم . قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را . قاضی گفت: به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند. قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند. ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند. قاضی گفت دزد همین است و به تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد. از آن به بعد وقتی می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند: "پنبه دزد دست به ریشش میکشد!" 😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه هیجانتون اومده پایین این ویدئو رو ببینید😱 😊 @de_bekhand ☺️
احترام بهترین زبان دنیاست، زبانی که از هر رنگ، نژاد و مذهب که باشیم درکش میکنیم و متقابلا با همون زبان پاسخ میدیم 😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینا خوشی زده زیر دلشون نمیدونن دیگه چیکار کنن😳 😊 @de_bekhand ☺️