eitaa logo
دلنوش☕
48 دنبال‌کننده
77 عکس
58 ویدیو
0 فایل
نوش روحتون^_^
مشاهده در ایتا
دانلود
_ تو رای منی .. العجل ای عشق.. بفرما تشکیل بده یک تنه کابینه‌ی خود را .(:
دلم تنهاست اما بعدِ تو همدم نمی‌خواهد برایم سرنوشت انگار غیر از غم نمی‌خواهد
زِهمہ‌دل‌ڪَندَم‌ڪہ‌تو‌باشےدلدارم🔓♥️!>>
توی قرآن خوانده‌ام، یعقوب یادم داده است؛ دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است :)
گفتی که «به وصلم برسی زود، مخور غم» آری ، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم ...
جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند کور بادا دیده‌‌ی حق ناشناس دوستی
بسی ناگفتنی‌ها دارم اما نمی‌گویم به کس چون مَحرمی نیست
شب‌های هجر را گذرانديم و زنده‌ايم ما را به سخت جانی خود اين گمان نبود
صدایی گرم، دستی سرد، چشمانی بلاتکلیف گلویی تشنه، جامی می، مسلمانی بلاتکلیف
جناب مولانا کارما رو اینطوری توضیح میده، اونجا که میگه: «این جهان کوه‌ست و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا.»
در من غزلی اینک دنبالِ تو می گردد! ای آنکه تو را دیدن انگیزه‌یِ گویایی‌ست
وكما يكون قلبُك تكون الدُنيا في عينيك. «قلبت هر شکلی باشد، دنیا آن‌گونه به چشمت می‌آید.»
چنان خو کرده با دردش دل اندوهگین من که روزی صَد رَه از راحت گُریزد سوی درد آید - محتشم کاشانی
«کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت.» - حافظ
«تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی.» - سعدی
می‌دونی تنها چیزی که این سال‌‌ها منو تو این خونه نگه داشت چی بود؟ اینکه شک نداشتم عاشقمی. الان به همه اون سال‌ها شک دارم. 🎥خاتون
هر تفنگی صدای خودشو داره ! 📽 خوب، بد، زشت   
من ازت خاطره دارم .. خاطره چیز کمی نیست :)
چنان خو کرده با دردش دل اندوهگین من که روزی صَد رَه از راحت گُریزد سوی درد آید - محتشم کاشانی
نباید نشونه‌ها رو دستِ‌کم بگیرم، شایـد ایـن شـرایطیـه که همـیشـه منتظرش بودم . . - دیالوگ
این دیالوگ خیلی ذهنمو درگیر کرد: بچه بودم عقلم نمی‌رسید فکر میکردم آدم بده اونه که داد میزنه
گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی بی‌تاب توأم، محو توأم، خانه خرابم
آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من گفتا که چه می‌خواهی، گفتم که همین خواهم :)
کاش می‌شد کنج دنجی را شبی پیدا کنم آدمیزاد است دیگر.. دوست دارد دق کند
:)!
شما بهش میگین نشخوار فکری یا Overthink ولی عبدالوهاب الرفاعی خیلی جالب میگه: حروب كثيرة في رأسی وأنا قتيلها الوحيد! +در سرم جنگ‌های بسیاری‌ست و تنها کشته‌اش منم!
اونجا که فاضل نظری میگه: گفتم به هیچ‌کَس دِل خود را نمی‌دَهم اما دِلم برای همان هیچ‌کَس گِرفت