نقل هر مجلس شده‌ست این عشق ما و حُسن تو... - مولانا

دانى كه آرزوى تو تنهاست در دلم...؟ - هوشنگ ابتهاج

. زلف چون حاشیه بر گرد سرش می‌پیچید در کتابی که بود شرح پریشانی من - صائب تبریزی

در‌من،منی‌پنهان‌است‌با‌خیالی‌درگیر ‌.

جا مانده‌ام! در صدایت در نگاهت و هر آنچه که تویی...! یادم‌ نیست سال‌ها قبل چه صدایم زده‌اند‌! راستی کی‌ام؟ من، یا تکه‌ای از تو؟ مهران‌رمضانیان -

اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست! وفا آن است که اسمت را درون سینه ام دارم؛❤️‍🩹

نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی(:

میخوای من رو تحت تاثیر قرار بدی همیشه همون آدمی باش که بار اول دیدمت.    دیالوگ

'🌱🌧 به جناب عشق گفتم: تو بیا دوای ما باش که به پاسخم بگفتا: تو بمان و مبتلا باش #مولانا🌱

راه اگر سخت اگر تلخ ولی می‌دانم آخرش لذت نابی ست اگر صبر کنم #لاادری

هر وقت خوردی زمین و دردت گرفت می‌تونی گریه کنی فقط باید بعدش به راه رفتنت ادامه بدی . . 🎥 جیران

از عشقِ تو جز شعر نشد هیچ نصیبم بی آنکه بخواهم شده یک شهر رقیبم . . .

اونجاکه منوره سادات نمایی میگه : میزنم عینک به چشمم درس میخوانم ولی، پنج ساعت روی یک خط مانده ام در فکر تو

بند و زندان، چاهِ کنعان، در مسیر عشق تو نوشِ جانِ دلِ بیچاره‌ی دیوانه‌ی ماست

ی روز به این نتیجه میرسین که چه اشتباهی کردین وقتی کسایی که دوستون داشتنو،دوست نداشتین و نادیدشون گرفتین!

چگونه از تو بگذرم؟ وقتی همین "دوسـت داشتنت" مرا زنده نگه داشته ... سیدعلی‌صالحی -

از همان روزی كه گفتی اهل چای و قهوه ام كافه گردی می كنم شايدتو را پيدا كنم☕️ #فلاحی‌راد

اونجاکه فریدون مشیری میگه: تو بہ بوی غزل و قافیه، آمیختہ‌ای بخدا حال مرا، خوب بهم ریختہ‌ای آنچہ خوبان همہ دارند تو یکجا داری بی‌سبب‌ نیست، کہ‌ در کنج‌ دلم‌ جا داری      

من قبل از اینکه برم هزار بار از رفتن تو ترسیدم:)

قوی ترین سکانس بدون دیالوگ تاریخ:) #شهرزاد

عشق عین جنگ میمونه ، شروع کردنش آسونه ، تموم کردنش سخته ، فراموش کردنش محاله؛) 🎥شهرزاد

یه دیالوگ خیلی حقی رو شنیدم داشت به پسرش وقتی خیلی ناراحت بود میگفت: "بعضی اتفاقا دلت رو میشکنن اما چشمات رو باز میکنن، اینارو بُرد حساب کن!" همینقدر حق.

«‏مشکل انسان این است که دوام می‌آورد و دوباره به سوی آدم‌ها و رنج‌هایی باز می‌گردد که از آن‌ها گریخته بود.»

عشق یعنی در میان غصه‌های زندگی یک نفر باشد که آرامت کند ✨ !

نشسته‌ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین، سپیده سر نمی‌زند... هوشنگ ابتهاج.

دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره‌ی درمان تو نیست

اونجاکه حسین دهلوی میگه: چشم ما فریاد می‌زد عشقِ را، امّا دریغ بر زبان هرگز نیاوردیم؛..مغروریم ما ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کی می‌رسد خیال طبیبان به درد من؟ دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد - هلالی جغتایی

+جسدي هُنا و روحي حيثُ تتنفس هي. جسمم اینجاست و روحم... جایی‌ست که او نفس می‌کشد.🪴:)

بی تو یک لحظه رمق در دل و در جانم نیست بی‌قرارم نکنی! طاقتِ هجرانم نیست ... #شهریار