-خواستم یک شعرِ دیگر وصفِ چَشمانَش کنم
نعره از ابیات آمد ؛ او تورو نمی خواهد ، بفهم ؛
| من برای "تو"
یک فنجان قهوه ی داغ
یک خلوت دنج
چند خط شعر تازه
و چند ساعت نگاه پر از حرف
آماده کرده ام!
تمام خستگی ها و بی حوصلگی هایت
را برایم بیاور که من راه
رفع کردن شان را به خوبی میدانم ! |
وَ شما چه میدانید از سختیِ دوران زندگی من؟
من که هرشب به خودم میگویم:
«اینبار هم تحمل کن.»
پاتریک خطاب به باب اسفنجی: کی میخوای یاد بگیری داداش؟ بعضی از موقعها "نه" همون "آره" خودمونه...