و ما رسیدیم به مرز .... ساعت ۳ و خورده ای .... عراقیا واقعا اذیتمون کردن 🥲 یه بار میگفتن برید اونور و ما فقط عراقیارو رد می‌کنیم . یه بار دیگه میگفتن عراقیا برن و ایرانیا مقدم ترن 😐 اصن حالشون با خودشون خوب نبود . باید یه شیرینی میگرفتن با خودشون آشتی کنن بعضیاشون 😂😂😂😑😑😑😑 اعصاب هم که نداشتن خدا خوبشون کنه 😑😑😑 #سفرنامه_کربلا #اربابنا @𝑒𝒻_𝓏𝑒𝒹_𝓀𝑜𝓂𝑒𝓎𝓁

و این رفیقمون خیلی کامل درمورد مرز و اذیتایی که کردن توضیح داده😅😅

رفقا نت فوق العاده بد .😑😑

#محفل #سفرنامه_کربلا بعد از مرز کلی تو ماشین بودیم .... واقعا سخت بود .... بالاخره اولین مقصد مشخص شد 🙃 مزار دو طفلان مسلم ...... مزار کسایی که معنای برادری و عشق به امام را نشون دادن پسر بچه هایی که خیلی مرد تر از مردای زمونشون بودن 🦋 ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂

چرا اینقدر لفت 😢😢

اینقدر خسته و ذوق زده بودیم یادمون رفت گوشیامون برداریم واسه همین عکسی نتونسیم بگیریم 😅😅😑

#محفل #سفرنامه_کربلا بعد هم راهی هتل شدیم 🙃 نهار و استراحت و بعد ... بعد ...... بعد .......... لحظه وصال و دیدار بود 😢🥺🥺 ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂

#محفل #سفرنامه_کربلا و رسیدیم روبه روی بهشتی ترین جای دنیا .... مداح روضه میخوند.... مداحی میکرد .... دلا رو امام حسینی میکرد ...... ما هم چشمامون اشک بود با بغض فقط نگاه باب القبله میکردیم و نقش عمیق میکشیدیم...... می‌ترسیدیم خواب باشیم.... اما الحمدلله خواب نبود ..... بیداری بود😢😢😢🥺🥺♥️ ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂

#محفل #سفرنامه_کربلا یادتون یک محفل داشتیم بهتون گفتم وقتی تو دو راهی بین الحرمین قرار گرفتید باید چیکار کنید ......😉😉 ما هم برای همین اول از همه رفتیم حرم علمدار بی دست کربلا اجازه بگیریم 😢😭 ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂

اینم پیام مربوط به محفل اون شب درمورد زیارت حرم عمو عباس 🙃

#محفل #سفرنامه_کربلا رفتیم حرم ....... فقط میتونم بگم ...... بغضی که تو گلمون ریشه کرده بود چند دقیقه بعد رشد کرد و تو چشامون میوه داد و به اشک تبدیل شد ..... وفقط ما بودیم و بغض و اشک و خاطرات شلمچه و تپه سلام 😭😭😭😢 ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂

#ارسالی 📩 پیام های شما 😢 _فقط میتونم سکوت کنم و با بغض همراهی تون کنم 🥺 چشم حتما ♥️ انشاءالله حاجت روا باشد .... ✍|دلتنگ|⁦♡ 𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂