✅ رهبر انقلاب: نخبهپروری، ارتباط با مفاهیم اسلامی و مبارزه در راه آنها خصوصیت مردم کرمان است/ اینها زمینه بروز شخصیت بزرگی مثل حاج قاسم سلیمانی است
◀️ حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز در دیدار مردم خوزستان و کرمان:
👈 بنده در طول سالها انس با کرمان و کرمانیها، نقاط درخشانی را در این استان و در مردم این استان بالعیان مشاهده کردم.
👈 اگر بخواهیم در چند جمله از مهمترین این ویژگیها اسم بیاوریم باید عرض کنم، اولاً هویّت عمیق فرهنگی کرمان است، ثانیاً نخبهپروری کرمان؛ این استان از خصوصیاتش پرورش نخبگان است. نجابت اخلاقی و ایمان صادقانهی مردم کرمان است. پیشگامی مردم کرمان در پیوستن به نهضت اسلامی و انقلابی است.
👈 زمینهی بروز شخصیت بزرگی مثل حاج قاسم سلیمانی اینها است. نخبهپروری و اتصال و ارتباط با مفاهیم اسلامی برجسته و مبارزهی در راه آنها خصوصیت بزرگی است که بنده آن را به چشم در مردم کرمان مشاهده کردم.۱۴۰۲/۱۰/۲
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
✅ رهبر انقلاب:حادثه غزّه پدیدهای فوقالعاده در تاریخ اخیر دنیای اسلام است / نشانههای پیروزی مردم غزه امروز دیده میشود
◀️ حضرت آیتالله خامنهای در دیدار مردم خوزستان و کرمان: دو ماه و نیم از شروع حادثهی غزّه دارد میگذرد. این حادثه یک پدیدهی بینظیری است در تاریخ اخیر دنیای اسلام. در تاریخ اخیر در این یک قرن اخیر شاید شبیه این حادثه ما دیگر نداریم، حادثهی فوقالعادهای است.
👈از دو سمت این حادثه بینظیر است. از سمت رژیم صهیونیستی این حادثه بینظیر است چرا؟ برای اینکه هرگز این جور سفّاکی، این جور جنایتگری، این جور خونخواری در این دورهی تاریخی که اشاره کردم دیده نشده. این جور کودککشی، این جور بمب سنگرشکن روی سر بیماران بیمارستانها انداختن، این جور بیرحمی، این جور خباثت بینظیر است دیده نشده. این از طرف رژیم صهیونیستی.
👈از طرف مقابل، طرف مردم فلسطین و مبارزان فلسطینی. این جور ایستادگی، این جور صبر، این جور مقاومت، این جور دشمن را دیوانه کردن دیده نشده. مردم مردم غزّه، مبارزان غزّه مثل صخره مثل کوه ایستادند، چیز مهمی است. آب نمیرسد، غذا نمیرسد، دارو نمیرسد، سوخت نمیرسد، آب نمیرسد ایستادند تسلیم نمیشوند خیلی مهم است.
👈همین تسلیم نشدن آنها را پیروز میکند کمااینکه نشانههای پیروزی امروز دیده میشود. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ» خدا با صبرکنندگان است.
👈رژیم صهیونیست با آن همه تجهیزات با آن همه امکانات در مقابل مبارزان فلسطینی که تقریباً میشود تجهیزاتشان قابل مقایسهی با تجهیزات رژیم صهیونیستی نیست ناتوان مانده.۱۴۰۲/۱۰/۲
باما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
🔴 به مناسبت سالروز عملیات کربلای ۴؛
✅ حمایت اطلاعاتی آمریکا از صدام
◀ عدنان خیرالله؛ وزیر دفاع وقت عراق، یک هفته پس از عملیات کربلای ۴ اظهار کرد: علت شکست ایرانیها در عملیاتشان این است که ما آماده بودیم و نقشههای لازم را طرح و از درسهای فاو استفاده کردیم. وی سپس به آمریکاییها گفت: ما به خاطر این اطلاعات از شما تشکر میکنیم.
ادامه مطلب:
http://www.defamoghaddas.ir/2668
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔴 به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید سید جمشید صفویان؛
✅ آرزویی که در کربلای ۴ محقق شد
◀ شهید سید جمشید صفویان پیشازاین عملیات به فرمانده اش گفته بود: دوست دارم مثل حمزه سیدالشهدا (ع) به شهادت برسم، طوری که پیکرم قطعهقطعه شود و چیزی از آن باقی نماند. طولی نکشید که آرزوی عاشقانهاش به واقعیت پیوست و عملیات کربلای ۴ محملی برای عروج آسمانیاش شد.
ادامه مطلب:
http://www.defamoghaddas.ir/2669
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
👈 نام عملیات: #کربلا4
✅ رمز عملیات: محمد_رسول_الله(ص)
📍 منطقه عملیات: غرب اروند رود و ابوالخصیب
🗓 زمان عملیات: 1365/10/3 تا 1365/10/5
📌 هدف: تصرف ابوالخصیب و محاصره نیروهای مستقر در شبه جزیره فاو و تهدید بصره از جنوب، تهدید جاده صفوان ـ بصره و شهر بصره.
🗺 نوع عملیات: گسترده
❇️ فرماندهی عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
👈 سازمان عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🚹 استعداد نیروهای درگیر خودی: 250 گردان پیاده شامل: لشکرهای3، 5، 7، 8، 10، 14، 17، 19، 27، 25، 41، 32، 155 وتیپ های 12، 21، 57، 44، 33،18، به همراه 26 گردان توپخانه.
💣 استعداد نیروهای درگیر دشمن: 93 گردان پیاده، 9 زرهی، 8 گردان مکانیزه، 4 گردان گارد ریاست جمهوری، 9 گردان کماندویی، 2 تیپ نیروی مخصوص و نیروهای جیش الشعبی.
📊 نتایج عملیات: انهدام نیرو و تجهیزات دشمن
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
🔴 تورقی بر روزشمار سالهای مقاومت؛
✅ آزادی و برابری اسرا در ایران از هر دین و آئین
◀ کاردینال روژه اچه گاری در گفتوگو با خبرنگاران، از مسئولان اردوگاه تشکر کرد و درباره نحوه زندگی و وضعیت اسیران گفت: من در این بازدید مشاهده کردم که شما تلاش میکنید؛ اسرای عراقی به ویژه اسرای مسیحی برادرانه با هم زندگی کنند.
ادامه مطلب:
http://www.defamoghaddas.ir/2670
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
28.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙صدای ماندگار؛
✅ اگر به خدا اعتقاد داشته باشیم، محال است ما را تنها بگذارد
🔔 سخنرانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای اولین بار منتشر شد.
📌 عملیات: کربلای 4
🗓 تاریخ سند: 1365/09/21
📍محل سخنرانی: نهر علی شیر
ادامه مطلب:
http://www.defamoghaddas.ir/2671
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔴 به بهانه سالروز عملیات کربلای ۴؛
✅ شهیدی که راه رسیدن به خود را به برادر آموخت
◀ همینکه پایین پرید، در مسیر تند و سریع آب قرار گرفت. باآنکه لباس غواصی هم نپوشیده بودم، سریع در آب پریدم. ولی نتوانستم نوک فینش را ببینم! آقای قربانی هم در آب پرید و هرچه رفتیم، دیگر فشارکی را ندیدم.
ادامه مطلب:
http://www.defamoghaddas.ir/2672
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
📚 معرفی کتاب
#فرار_از_خود
#روایت_غلامرضا_علیزاده_غواص_گردان_یونس_از_جنگ_تحمیلی
#گردان_یونس
#عملیات_کربلای4
#اسارت
#مرزوبوم
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🛒 خرید آسان از سایت:
http://shop.hdrdc.ir/product/609
🛒 خرید از فروشگاه:
خ انقلاب خ فخر رازی مجتمع ناشران فخر رازی
۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
📖 داستان
#همیشه_دلتنگ
🔍 این داستان برگرفته از کتاب «#فرار_از_خود» می باشد.
👈 در این داستان که در چند بخش تهیه شده است، به حضور راوی کتاب غلامرضا علیزاده در عملیات کربلای 4 اشاره دارد و به حوادث و اتفاقات واقعی پرداخته میشود.
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
#همیشه_دلتنگ / #قسمت_1
دیشب معلوم شد که وابستگی و علاقۀ من به جبهه و دوستان هم گردانیهایم آنقدر شدت یافته بود که حتی حاضر نبودم دوران نقاهت و استراحت بعد از مجروحیتم را در شهر طی کنم. مرخصیام ده، پانزده روز طول کشیده بود. قبل از آمدن آقای مظاهری به من گفت: حالا نرو! بگذار خوب شوی، بعد برو!
- من که زیاد چیزیم نشده!
- هرچقدر هم که مجروحیت داشته باشی، اگر کامل خوب نشوی، در جبهه میدوی یا اینطرف، آنطرف میپری و خدایناکرده برای خودت مشکل درست میکنی.
- حالا به امید خدا میرویم. انشاالله که چیزی نمیشود.
البته به او نگفتم که دیگر به بیمارستان مراجعه نکردهام و ترکش زیر قلبم را درنیاوردهام. هنوز هم که هنوز است؛ آن ترکش کذایی همانجا خوش کرده و باهم همدمیم.
وقتی به مقر رسیدیم هنوز بچههای گردان کامل نیامده بودند و فرماندهان میخواستند؛ گردان را ساماندهی کنند و یک گردان کامل تشکیل بدهند. یکی از فرمانده گروهانها گفت: بروید و بچههای قدیمی را جمع کنید تا به این گردان بیایند. من دو، سه نفر از بچههای گردان امام حسین(ع) را میشناختم. به آنها گفتم، هیچکدام حاضر به آمدن نشدند. چون در گردان خودشان باهم انس گرفته بودند. بچهها چند نفر را از گردان امیرالمؤمنین(ع) و موسی ابن جعفر(ع) آوردند. ازجمله عباس امینی رفیق ما هم آمد و با تعدادی نیروهای جدید دیگر دوباره بعد از عملیات کربلای سه، گردان یونس شکل گرفت و دوباره آموزشها و تمرینها شروع شد. شبانهروز تمرین میکردیم و در آب میرفتیم. در خشکی هم تمرین تاکتیک میکردیم. کلاسهای عقیدتی و نظامی برایمان میگذاشتند و مرتب و فشرده تمرین و کار میکردیم. تا اینکه یواشیواش هوا در حال سرد شدن بود.
دربارۀ عملیات هنوز چیزی به ما نگفته بودند! فقط حرفش بود که قرار است عملیاتی بشود و یواشیواش اسلحه تجهیزات و لباس غواصیها آمد و فرمانده گروهانمان گفت: قرار است اتفاقاتی بیفتد و عملیاتی در پیش است. باید به میدان تیر بروید و قلق گیری کنید.
و برای کار با اسلحه در آب و خشکی، رزم شبانه گذاشتند و مجموعۀ اینها معلوم میکرد که خبرهایی هست. تا اینکه یکشب گفتند: آماده بشوید تا ماشینها بیایند و سوار بشوید و برای عملیات به منطقه بروید.
ولی نقشه را کامل توجیه نشدیم. اتوبوسها آمدند و سوار شدیم و رفتیم. نرسیده به "پل نو" خرمشهر پیادهمان کردند و ازاینجا باید با تویوتا میرفتیم. مصطفی اسماعیلی که خیلی با ما جور بود، یکی از فرمانده گروهانهای ما به شمار میآمد. به من گفت: علیزاده! بیا و بهعنوان یکی از مسئول دستههای من انجاموظیفه کن!
- نه! آقای مرتضی شاهچراغی نمیگذارد که من بیایم.
به آقای شاهچراغی هم گفتم. گفت: نه! اصلاً حرفش را هم نزن.
آقای اسماعیلی گفت: پس بایست آخر دست باهم برویم.
ایستادم. دیگر هوا داشت روشن میشد. توی مقر لشکر که اینطرف آب بود، چند تا سوله مربوط به گردان ما وجود داشت. بچهها همه رفته بودند و فقط من بودم و جاننثاری و یک نفر دیگر و دو نفر از بیسیمچیهای آقای اسماعیلی که مجموعاً هفت، هشت نفر میشدیم. تویوتا که حرکت کرد، مصطفی نرفت جلو بنشیند و آمد عقب پیش من نشست. یکهو مصطفی بلند شد و نگاهی انداخت و گفت: بچهها فکر کنم راننده دارد اشتباه میرود.
- خب اگر اشتباه میرود، بگو بایست تا راه را گم نکنیم.
به سقف اتاقک راننده زد تا ایستاد و گفت: کجا داری میری و چکار داری میکنی؟ تا حالا چند سری رفتی و آمدی؟
- چند بار رفتهام! ولی یکلحظه انگار اینجا را گم کردهام.
برگشتیم. خود من هم بیست روز قبل با قدرت قربانی و فرمانده گردانمان به اینجا آمده بودیم و از دکل دیدهبانی نگاهی به آنطرف انداختیم. فکر کنم روبهروی ما جزیره بَلجانیه عراق بود و آنطرف عراقیها انگار احساس راحتی بیشتری میکردند و به عقب دژ میرفتند و میآمدند.
وقتی با آقای اسماعیلی از ماشین پیاده شدیم، صدای زنجیرهای تانکهای عراقی را میشنیدیم. اسماعیلی گفت: چند وقت پیش که ما آمدیم اینجا هیچ صدایی نمیآمد. اما الآن انگار صدای شنیهای تانکها میآید.
جاننثاری گفت: خدا امشب یا فردا شب به دادمان برسد.
در آنجا قبل از آنکه نماز قضا شود، نماز را خواندیم و راه افتادیم تا به مقر گردان رسیدیم و در سولهها مستقر شدیم و اسلحه و تجهیزاتمان را گذاشتیم و آقای مهرعلیان صبحانه آورد و خوردیم. بعد آقای شاهچراغی صدایم زد و گفت: بچههای هر دستهای باید بروند و در این نهر تمرین کنند.
ما هم بچهها را بردیم و دوساعتی در نهر با لباس غواصی تمرین کردیم و آمدیم. عصر بهیکباره هواپیماهای جنگندۀ عراقی آمدند و اطراف مقر ما را بمباران کردند.
آن روز اینطوری طی و شب شد. شب هم طبق معمول بچهها شام خوردند و دعا و سورۀ واقعه را خواندند و خوابیدند. من با عباس بیرون آمدیم و دیدیم هواپیماهای عراقی منور ریختند. بهطوریکه منطقه روشن شد. عباس گفت: وای!
- وای یعنی چه؟