*انسان جدید، رمز خلق آینده ایران
یادداشتی به بهانه رحلت شهادتگونه هشتمین رییسجمهور ایران عزیز*
محسن دنیوی
۱. ملتها یا آیندهساز هستند و برای خود و یا حتی دیگران، آیندهای متفاوت و با اراده و آگاهی جمعی خلق میکنند و یا مانند اغلب جوامع در طول تاریخ، پیرو هستند و در سایه آیندهای که ملتهای پیشرو آن را خلق کردهاند زندگی خواهند کرد.
۲. آینده ساز بودن و یا آیندهدار بودن، امری نیست که بشود آن را به یک ملت یا یه جمع و گروه تزریق کرد.
یک ملت یا زمینهها و امکانهایی برای آیندهساز بودن را دارد و یا ندارد و عقیم است و بذری برای کاشتن و انتظار ثمر دادن برای آن ملت وجود ندارد!
مثلا یک ملتی ممکن است جغرافیای خاصی داشته باشد که همان، زمینه آیندهدار بودن آن ملت شود. یا ملتی دیگر، توانایی و استعداد خاصی را به نحو عمومی دارا باشد که از همان برای تغییر آینده بهره ببرد. ملتی دیگر روی منابع طبیعی خود ممکن است حساب باز کرده باشد. ملتی دیگر روی تاریخ و فرهنگ و تمدنی که به ارث برده است ممکن است سرمایهگذاری کند و آینده خود و دیگران را شکل دهد!
۳. یکی از این نشانههای آیندهدار بودن و شاید مهمترین عنصر و دارایی که بیش از جغرافیا و تاریخ و منابع طبیعی و استعدادهای مرسوم در میان ملتها میتواند در خلق آینده موثر باشد، امکان خلق انسان جدید است. خلق انسان جدید به این معنا که افرادی در جامعه پیدا شوند که به طور طبیعی باید مسیری را طی می کردند اما به نحو عجیب و حیرتآور، به مسیری دیگری رفته و به انسان دیگری تبدیل میشوند.
مثلا کسی در جهان انتظار ندارد که یک بچه روستایی در منطقهای بسیار فقیر به طور طبیعی به یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی موثر در وضعیت منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا تبدیل شود و فردی تعیینکننده در معادلات جهانی باشد. آن هم نه از مسیری ساختار یافته و مثلا آموزش در پادگانها و مراکز آموزشی فوق حرفهای نظامی، بلکه از مسیری کاملا متفاوت و ساده!
اینکه کریستیانو رونالدو هم از کودکی فقیر در پرتغال به مهمترین فوتبالیست جهان تبدیل میشود عجیب است، اما فرق در این است که رونالدو در یک ساختار تربیتی و آموزشی از پیش ساخته شده در قالب باشگاههای بسیار حرفهای این مراحل رشد را طی میکند و آن استعداد خاص و عجیب پدیدار میشود.
اما قاسم سلیمانی را چه کسی از یک کودک چوپان و گچکار به فرماندهی نظامی با تأثیرگذاری منطقهای و جهانی تبدیل کرد؟!
۴. این ویژگی انقلاب اسلامی یعنی امکان خلق انسانهایی متفاوت از شاخصهای جهان امروز و از مسیرهایی غیرمعمول، مهمترین دارایی ایران برای آیندهسازی است.
این روزها که ایران، رییسجمهور خود سید ابراهیم رییسی را بهار ۱۴۰۳ از دست داده است، زمان مرور دوباره این ویژگی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران است که میتواند یتیمی از شهر مشهد در اوج فقر را به سیاستمداری تبدیل کند که شبیه سیاستمداران در جهان امروز نیست.
کدام سیاستمداری اگر دچار حادثه مشابه میشد، یک چهارم جهان و در یک پهنه وسیع جغرافیایی برای فقدان او عزای عمومی اعلام میکردند؟
کدام سیاستمداری اگر از دنیا برود، میلیونها انسان برای تشییع او به خیابانها خواهند آمد و در کشورهای مختلف در غم او ابراز همدردی میکنند؟
حواسمان باشد که درباره اهل سیاست سخن میگوییم که منفورترین اقشار در جوامع هستند. اهل لابی و منفعت خواهی و جاهطلبی! همیشه به دنبال قدرت و ثروت! اغلب خودرای و حامی منافع حزب و گروه و دهها ویژگی بد دیگر که در سیاستورزی در جهان معاصر رایج است.
اما ابراهیم رییسی مانند محمدعلی رجایی، محمدحسین بهشتی و در راس همه این سیاستمداران یعنی سید روحالله موسوی خمینی نحوی دیگر از سیاستورزی را به ملت ایران و جهانیان نشان داد که این متفاوت بودن را در پیامهای ارسالی از سوی سران کشورهای دیگر هم میتوان دید.
نه فقط به دنبال همدلی در ایران بود، بلکه همه کشورهای همسایه و غیرهمسایه اما دوست، این احساس را از او به یاد دارند.
۵. باز مرور کنیم که سید ابراهیم رییسی، کودکی یتیم و فقیر از مشهد، چگونه به این نقطه رسید و در چه فرآیند و سازوکاری تبدیل به سیاستمداری متفاوت شد؟
رمزگشایی از این نقطه، رمز ساخت آینده ایران است.
آینده چیزی نیست که فردا منتظر آن باشیم. آینده در فردا ظهور و بروز مییابد، اما همین امروز به مانند بذر درختی که شما میدانید اگر کاشته شود، در آینده ثمر خواهد داد، نشانههای آن وجود دارند. آینده در امروز حاضر است اما چشم شما باید به دنبال نشانهها باشد و غرق دیدن چیزهای رایج که فراوانی دارند و چشم را پر میکنند نباشد.
(تکمله: چشم برخی از دوستان اهل جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی که غرق در مشهورات علوم انسانی هستند، امکان دیدن چنین نشانههایی را ندارد)
🇮🇷 نظرسنجی نخبگانی درباره انتخابات تیرماه ۱۴۰۳
حادثه تلخ سقوط بالگرد رییسجمهور دولت سیزدهم و شهادت آیتالله رییسی و همراهان ایشان، وضعیت خاصی را در ایران رقم زد که میتواند در آینده کشور تاثیرات مهمی داشته باشد.
این نظرسنجی برای آشنایی با ذهنیت نخبگان طراحی شده است و هیچ کارکرد و اعتبار دیگری ندارد. نام افراد شرکتکننده در این نظرسنجی مشخص نیست و شما کاملاً به صورت ناشناس در آن مشارکت میکنید
سپاس
https://survey.porsline.ir/s/nq55oOZ5
این نظرسنجی نخبگانی در ۴ خرداد ۱۴۰۳ از ساعت ۱۷ در سه محیط بله، تلگرام و ایتا در ۷ گروه با حدود ۲۵۰۰ عضو انجام شد که اغلب این گروهها بیش از پنج سال فعالیت داشتند و اعضای اونها نسبتاً ثابت بوده و گروهها عمومی نیستند و اغلب افراد با تحصیلات دانشگاهی و حوزوی در اونها حضور دارند.
تا الان که ۳٫۵ ساعت از شروع میگذره، ۲۴۳ نفر یعنی حدود ده درصد از اعضای این گروهها مشارکت کردند و پاسخ دادند و نتایج رو در نمودار بالا میبینید
*مروری بر نکات رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد ۱۴۰۳*
۱. رهبری عزیز فرمودند: اجتماع هر ساله ۱۴ خرداد برای زنده نگه داشتن یاد امام و بهرهگیری از درس امام برای «هدف مهم و مورد نیاز مردم ایران یعنی پیشرفت کشور» است.
۲. با استفاده از تعبیر شهادت رییسجمهور و همراهان ایشان، به مسئله شهید بودن یا نبودن پایان دادند!
۳. در ادامه فرمودند که نگاه دقیق و روشنبینی امام درباره آینده فقط منحصر به مسئله فلسطین نبود و در امور مختلف اتفاق افتاده بود. دهه چهل گفتند که رژیم پهلوی رفتنی است و چند سال قبل از فروپاشی شوروی هم فرمودند که صدای شکسته شدن استخوانهای رژیم کمونیستی را میشنوم!
۴. در طوفان الاقصی، فلسطینیها وارد میدان شدند و اسراییل را به کنج بردند که هیچ راه نجاتی ندارد.
۵. رهبری با تاکید به جای عبارت هفتم اکتبر میلادی از ۱۵ مهر بر اساس تقویم خورشیدی استفاده کردند.
۶. ایشان فرمودند که این عملیات مورد نیاز منطقه بود و پاسخ به یک نیاز بود. و دیگر اینکه ضربهای بدون علاج به رژیم صهیونسیتی بود. بعد توضیح دادند آن نیاز منطقه، بهمزدن نقشه تغییر معادلات سیاسی اقتصادی منطقه توسط رژیم صهیونسیتی بود که به لحظات آخر رسیده بود و درست در لحظه اجرا همه چیز بهم ریخت. حمله وحشیانه رژیم هم واکنش عصبی آنها و آمریکا به همین مسئله یعنی بهم خوردن نقشه آنها بود.
[این نکته ایشان مهم بود که مردم فلسطین به همه مردم منطقه کمک کردند و سرنوشت همه این بیش از یک میلیارد نفر را تغییر دادند. البته فرمودند که نمیدانم خودشان هم متوجه این کار بزرگ در لحظه طراحی و عملیات بودند یا نه!]
۷. محاسبه رژیم صهیونسیتی از تواناییهایی جبهه عظیم مقاومت در منطقه غلط بود!
۸. رهبری فرمودند که رییسی عزیز و همراهان ایشان را شهید خدمت میدانیم، اما نکته مهم این بود که فرمودند این تعابیر یعنی شهید جمهور و شهید خدمت از دل مردم جوشید و مردم اینگونه از آنها تعبیر کردند!
تاکید بر نقش مردم در خلق مفاهیم و اعتباربخشی به امور بسیار مهم بود.
۹. رهبری درباره شهید رییسی فرمودند که در خدمتگزاری نصاب تازهای ایجاد کرد. ایشان اشاره کردند که پیش از این شخصیتهای خدمتگزار داشتهایم اما نه در این حد و کیفیت و نه با این صداقت!
۱۰. شهید رییسی، ایران را در چشم رجال سیاسی بزرگتر کرد.
۱۱. رهبری از سبک خاص مدیریت شهید جمهور گفتند. از صمیمیت در برخورد با همکاران و کرامت برای مردم. از اعتماد به جوانان تا صراحت در برخورد با دشمن!
۱۲. عبارت «دلم برای رییسی سوخت» به همراه این نکته که افراد مرثیهسرای امروز، حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را زمان حیات رییس جمهور شهید بزنند، وضعیت برخی افراد و جریانها در سیاست ایران را روشن کرد.
رهبری فرمودند که این افراد برجستگیها را میدیدند اما کتمان میکردند و حتی عکس آن را میگفتند.
۱۳. ملت ایران از این حادثه تلخ نه ناامید شد و نه فقط صبر کرد بلکه از این مصیبت، فرصت و حماسه ساخت!
۱۴. پیام این تشییعهای بزرگ این بود که مردم با انگیزه هستند و با مسئولان کشور رابطه عاطفی دارند و بر خلاف آنچه دشمنان میگویند و برخی در داخل تَکرار میکنند، سرمایه اجتماعی در ایران از بین نرفته است.
[عبارت تَکرار میتواند حاوی پیام باشد و هم صدایی برخی از جریانهای سیاسی با دشمنان را نشان دهد]
۱۵. رهبری بعد از این عبارات استفاده کردند که یک رییسجمهوری از مردم کشور گرفته بشود و اینطور برای تشییع بیایند در هیچ جای جهان نیست!
[عبارت رییسجمهور از مردم ایران گرفته شد هم عجیب بود، چون میتوانستند بگویند که مردم رییسجمهور را از دست دادند، اما فعل گرفته شد مبهم بود]
۱۶. اجتماعات مردم ایران برای تشییع شهید جمهور، بر معادلات منطقه و توزیع قدرت و جایگاه ایران تأثیر خواهد گذاشت.
[یعنی این رفتار را صرفاً در مقیاس ملی نباید تحلیل کرد]
۱۷. این حماسه انتخابات، مکمل حماسه بدرقه شهیدان است. انتخاباتی پردستاورد که بر منافع ملی ایران در مناسبات بینالمللی تاثیر دارد و عمق راهبردی ایران را نشان میدهد.
۱۸. توصیه آخر هم به اخلاق بود و حفاظت از آبروی ملی در رقابتهای انتخاباتی!
۱۹. درباره رییس جمهور آینده هم به این ویژگی ها یعنی پرکار، فعال، آگاه و معتقد به مبانی انقلابی اشاره کردند.
*عقبگرد به روحانی یا ادامه راه رییسی؟*
دکتر ظریف، دیروز با دقت و ظرافت، به جای پرداختن به دوگانه *روحانی رییسی* که در ذهن مردم، هم تازهتر بود و هم روشنتر، به دوگانه خاتمی احمدی نژاد پرداخت تا خاطره نسبتاً خوش از ثبات اقتصادی در بخشی از دولت خاتمی را که تنش بین ما و آمریکا وارد فازهای سنگین و اساسی خودش نشده بود در برابر دوران پایانی و تلخ دولت احمدی نژاد قرار دهد.
اما ظریف مثل همیشه زیرکانه و غیراخلاقی، نگفت که پایان دولت خاتمی، چگونه سایه جنگ بر سر کشور افتاده بود و خاتمی ترسیده بود و نامه تحقیرآمیزی به بوش، رییس جمهور آن زمان آمریکا نوشت در حالی که بوش، ایران را محور شرارت اسم گذاشته بود!
از طرف دیگر ظریف نگفت که در دوره اول دولت احمدی نژاد کشور چنان رشد و تحرک و تغییری را در زندگی و معیشت مردم و حجم کار و پیشرفت پروژهها تجربه کرد که هنوز برای همه دولتها دستنیافتنی است.
به نظر میرسد نامزدهای محترم انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری، نماینده دوگانه خاتمی احمدی نژاد نیستند و باید ظریف را به دوگانه درست برگرداند و مردم را در برابر این پرسش قرار داد که کدام را میخواهند انتخاب کنند؟
بازگشت به عقب و تجربه مجدد دهه نود روحانی و یا ادامه مسیری که رییسی از سال ۱۴۰۰ و با ورود به قرن جدید شروع کرده بود؟
پس واقعیترین و تعیین کنندهتربن دوگانه این انتخابات شاید این باشد:
*عقبگرد به روحانی یا ادامه راه رییسی؟*
پینوشت: دکتر قالیباف بارها در سخنان خود بر امتداد مسیر آغاز شده در مجلس و دولت تاکید دارند و دکتر جلیلی هم در فیلم تبلیغاتی خودشان و در سخنرانیهای متعدد، این موضوع یعنی ادامه راهی که توسط شهید رییسی شروع شده بود را تاکید کردند)
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده*
⭕️ یادداشتی به بهانه انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم
بخش اول
محسن دنیوی
[نویسنده این یادداشت مخالف اجماع نیست. اگر اجماعی با جزییات و با اختیار و تصمیم آزاد طرفین و روشن بودن نقشها در دولت آینده و با همراهسازی حامیان صورت بگیرد، قطعا مطلوب و اجماع سازنده است. در غیر این صورت، اجماعی مخرب است و این یادداشت درباره نوع مخرب اجماع در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم است]
چند روز بیشتر به انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ باقی نمانده است. انتخاباتی ناگهانی به سبک سال ۱۳۶۰ که در اثر شهادت آیتالله رییسی پیش روی ملت ایران قرار گرفت و شرایط عجیبی برای کشور ایجاد کرد.
یکی از محورهایی که این روزها درباره آن بسیار گفتگو میشود، احتمال اجماع نامزدهاست.
اجماع چهار نامزد یعنی آقایان قالیباف و جلیلی و زاکانی و قاضیزاده!
اجماع دو نامزد یعنی آقایان پورمحمدی و پزشکیان!
و البته جدیترین و مهمترین گزینه اجماع که واقعا همه حرفها درباره آن است و بقیه موارد از اهمیت کمتری در مقایسه با این اجماع برخوردار است یعنی اجماع جلیلی و قالیباف!
اما چرا باید اجماع صورت بگیرد؟
اجماع چه فایدهای دارد و بر اساس کدام ضرورت باید این اتفاق رخ دهد؟
اینها سوالاتی است که کمتر به آن پرداخته شده و در ذهن حامیان اجماع اینگونه است که اجماع اساسا مطلوب و ضروری است!
روشن نیست این ضرورت از کجا آمده است و چرا دوری از اجماع نامطلوب و گناه نابخشودنی است؟!
پایگاه رای آقای قالیباف مختص به خود اوست که در طول بیست سال گذشته و در نسبت با کارنامه و توان اجرایی و روحیه تحولخواهی ایشان در مسئولیتهایی که داشتهاند شکل گرفته است.
این پایگاه رای در اثر اخبار پیرامون ایشان و مسائلی که درباره فساد اطرافیان و اقوام ایشان در فضای عمومی و مجازی منتشر میشود مقاومت پیدا کرده و اینگونه نیست که هر روز به واسطه خبرهای منتشر شده تصمیم و تصویر خود را درباره آقای قالیباف تغییر دهد.
پایگاه رای آقای جلیلی هم در طول ده سال فعالیت انتخاباتی ایشان به مرور شکل گرفته و نظرسنجیها نشان میدهد که نسبت به سال ۹۲، رشد داشته است.
حامیان جلیلی همین تمایز هویتی و جدیت او در برنامهها و ایدههای تحولی او را می پسندند و همین عزم و جدیت و تمایزی که جلیلی با دیگران برای خود ایجاد کرده است برای حامیان او جذاب و تعیین کننده است. همان جدیت و هویت متمایزی که جلیلی با آن مذاکره میکرد و در شورای عالی امنیت ملی حضور پیدا میکرد.
این افراد هم در اثر مطالبی که علیه دکتر جلیلی منتشر میشود به راحتی تغییر موضع نمیدهند و انتشار مطالبی در فضای عمومی و مجازی مثل بسته بودن ایشان و حلقه اطرافشان و یا فقدان سابقه اجرایی به خاطر توان پایین در اجرا سبب نمیشود که حامیان وفادار ایشان از جلیلی دور شوند.
چون در مورد هر دو نامزد محترم، ویژگی های ایجابی آنها نسبت به ویژگیهای سلبی(که تازه صحت و اعتبار آن موارد مطرح شده هم در مورد هر دو نفر روشن نیست) برتری دارد و تا زمانی که این برتری برقرار است، پایگاه سیاسی اجتماعی این دو در جامعه ایران حفظ خواهد شد.
امکان سازماندهی و استمرار پایگاه رای حدود ۶ تا ۸ میلیون رای چیز کمی نیست و نباید با سادگی آن را نادیده گرفت و توان آقایان جلیلی و قالیباف در این زمینه قابل توجه و ارزشمند است.
با این توضیح حتی میشود فهمید و توضیح داد که چرا دکتر جلیلی در دولت شهید رییسی مسئولیت مشخص قبول نکرد و برعکس آقایان زاکانی و قاضی زاده و رضایی پست نگرفت.
علت آن اختلاف نظر یا خود بزرگبینی جلیلی نبود بلکه احساس مسئولیت واقعی نسبت به همین پایگاه رای و بدنه اجتماعی بود که ایشان را نماینده خود در جمهوری اسلامی ایران میدانند.
با همین توضیح هم میتوان درک کرد که چرا دکتر قالیباف در سال ۹۶ با تردید انصراف داد. چون میدانست که پایگاه رای ایشان متعلق به خود ایشان است و بخشی از آن به رای سفید یا حتی رای به روحانی تبدیل میشود و تاثیر چندان محسوسی در رای آیتالله رییسی در انتخابات سال ۱۳۹۶ نخواهد داشت.
با این توضیحات، باید از اجماع مخرب گفت. اجماعی که اگر در نتیجه انتخابات ۸ تیرماه تاثیر داشته باشد، امکان تفصیلیافتگی و رشد اجتماعی را از جریان انقلابی کشور خواهد گرفت و آنها را به بیهویتی خواهد کشاند.
نگاه بخش قابلتوجهی از حامیان دکتر قالیباف با نگاه بخش قابل توجهی از حامیان دکتر جلیلی متفاوت و متمایز است و این دو به نحو واقعی به یگانگی در نگاه و ایده و رفتار نمیرسند. این نحوه درهم تنیدگیهای شب انتخاباتی به اسم اجماع فقط باعث لطمه به هویت حامیان جلیلی و قالیباف خواهد شد که نماینده و فرد مطلوب خود در سیاست ایران را در نمادی مثل قالیباف یا جلیلی میبینند و مییابند!
ادامه دارد...