eitaa logo
دهکده تربیت🌱
461 دنبال‌کننده
133 عکس
180 ویدیو
1 فایل
نو+جوان=نو جهان سمیه‌سیدتقی زاده🤓 من اینجام👈 @seyedtaghizadeh ✅مامان۵تاجوجو👨‍🎓🧕🏻🧒👩‍🦱👶 ✅مربی جودو و دفاع شخصی ✅موسس بزرگترین مجموعه تربیتی دختران کشور تجربه۱۵سال فعالیت تربیتی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯 ♦️اینها فرازهایی از دعاهای صحیفه سجادیه است.... استاد‍ِ عزیزی می فرمود.... اگر میخواهید دچار مشکلات و مسائل روحی نشید... یا الان مشکلاتی دارید و...... روزی فقط یه دونه یه دووووونه از دعاهای صحیفه رو‌ بخونید فقط فارسی شو‌هم بخونید.... معجزه شو حقیقتا در زندگیتون می بینید🌹 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت عقیلة.س.: عمرسعد!از خواری دنیا نزد خدا همین بس که تو صدای منو میشنوی....😭😭 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
مکث کردن را تمرین کن.. 🔸وقتی شک داری 🔹وقتی عصبانی هستی 🔸وقتی استرس داری 👈مکث کن و آگاهانه تصمیم بگیر. انسانی که مکث کردن را بیاموزد انسانی قدرتمند است😍 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس از واقعه عاشورای شهادت امام حسین علیه‌السلام و یارانشان، پیکرهای مطهر شهدای دشت کربلا روی زمین بود. عمر بن سعد به همراه لشکریانش کشته‌های خود را دفن کرد. پس از سه روز در حالی که کسی جرأت نداشت به کربلا و قتلگاه برود، بانوانی از غاضریه به کربلا آمدند و پیکر مطهر شهدای کربلا را شناسایی و تدفین کردند. در این روز بخش قابل توجهی از حرم‌ها برای حضور دسته بنی اسد که همه از بانوان هستند، آماده می‌شود و بانوان با لباس‌های خاکی و در دست داشتن فانون، بیل، کلنگ، مشک آب و سبدهای حصیری به سوی حرم‌های امام حسین و حضرت عباس علیهماالسلام می‌روند و عزاداری می‌کنند. جای ما خالی نیت کنید و همراه شوید🌹 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
✅اگر خواسته ات برآورده شد دنبال یک خیر باش🌹 اگر هنوز برآورده نشده دنبال هزاران خیر🌹 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨ https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
شاااااااااااااااآه‌چراغ https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
✅یک عمر در انتظار کسی هستی که درکت کند و تورا همانگونه که هستی بپذیرد.... و عاقبت درمی یابی که او از همان آغاز خودت💝 بوده ای.... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
این صحنه در تاریخ می ماند... مرد سمت راستی که دیشب با دست خالی به آن تروریست مسلح شاهچراغ حمله کرد و زمینش زد و او را خلع سلاح کرد 👈او یک مستخدم و نیروی خدماتی ساده بود با قرارداد موقت موقت! اگر نبود دیشب فاجعه،خاور میانه را منفجر میکرد با ۲۴۰ تیر جنگی کلی زن و کودک و مرد را قتل عام میکرد آن مرد اما نگذاشت با دست خالی آن آدمکش را زمین زد.... ✅جامعه ی ایرانی زنده است حیات دارد... ✅مردانگی هنوز هست... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیدر البیاتی مداح مشهور عراقی که سال گذشته مداحی دلنشین (سفره الی الله ) را خوانده بود امسال نیز پیشاپیش خیرمقدم گویی جالبی به چند زبان گفته است https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
سلام از امروز چندتایی از دست نوشته هام راجع به اربعین و سفر با بچه ها رو براتون میگذارم. یادآوری روزهایی که بهترین روز زندگی مان شدند...که وصف العشق نصف العشق♥️ نه البته وصف العشق همه ی عشق♥️ به غیر اینکه چی ببریم چی نبریم که الحمدلله همه جا پیدا میشه و حالت وسواس گونه ی پیدا میکنه که توشه مون چی باشه ؟؟؟ 👈مهمتر اینه توشه ی دلمون چیه؟ با خودمون چی داریم میبریم؟ کدوم دل رو داریم میبریم؟ برای چی میریم؟ چی میخوای؟ رفتیم و برگشتیم....چه دستاوردی برای ما و بچه هامون داشته؟ https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
السلام علیک یا جبل الصبر یا زینب کبری.س. قبل بیدارشدن بچه ها وسایل چیدم تو کالسکه ها،دوتا کالسکه دوقلو، بچه ها خیلی زود بیدارشدن چون مقید بودم شبها زود بخوابن، ماتو نجف مهمان یکی از محبین امیرالمومنین.ع. بودیم شب آخر بچه هامون خیلی باهم بازی کردن*عرب با*عجم بدون هیچ فاصله ای....آقایم هم که مثل همیشه مهربانانه مارو تا نزدیک ضریح برد برای زیارت،به گمانم آقاامیر المومنین.ع.هم جور دیگه ای فرزندان فاطمه.س.رادوست دارد🥰.به گمانم نه. مطمئنم... قرارما ۱۵ صفر مسجدسهله بود ساعت ده صبح. ماشین گیر نمی امد کلی پیاده رفتیم. هنوز پیاده روی کربلا شروع نشده بود بچه هاخسته شده بودند و هرکدوم به یه نحوی غر میزد...گشنه ام😟...خوابم میاد.😫..خسته شدیم..دسشویی دار🥴 *از روزی که تصمیم گرفتیم با این پنج تن بیایم پیاده روی اربعین با خودم عهد کردم بی تابی و بی صبری در هر شرایطی. هراتفاقی بیفته....هرررر اتفاقی اون لحظه بهترین اتفاقی هست که میتونه برای ما بیفته😊بالاخره رسیدیم محل قرار، مسجدسهله،خونه ی امام زمان.عج. انگارنه انگار این‌بچه ها بودند که اینهمه غر میزدند...و منم هی میگفتم الان میرسیم خونه ی امام زمان.ع.کلی بازی میکنید. بچه ها کلی کیف کردن و بازی کردن توحیاط. مسجد سهله و سر سره بازی رو سنگهای خونه ی امام زمان.عج. به اسما گفتم مادوباره میایم اینجا ان شالله..عصر ظهور میایم جارویی کنیم‌‌.مهمانها رو چای بدیم... بدرقه مان کردند به سمت کربلا از https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا جبل الصبر یا زینب کبری.س. .روز دوم چرا دروغ بگویم...ما هنوز همگی تو روز دوم جاموندیم.دلمان آنجاست.تمام حواسم به این بود بهترین خاطره برای بچه ها شکل بگیره،از همه جهت،اینها هم که خودشون اوستاهستن.اهالی روستا برای اینکه یه ذره از داغ گرمای ظهر عراق کم کنن،با آب پرفشار زوار و خیس میکردند.و بچه ها کلی کیف کردن.غروب جایی نشستیم برای استراحت دیدم صدای جیغ از تو حیاط میاد و عبدالهادی دوساله شلنگ گرفته دستش داره همه رو خیس میکنه🙃از روز دوم بگم....مسیر وارد جاده شط شد...بوی آب و تشنگی،رائحه ی فاطمه.س.توی نخلستان ها پیچیده بود....وارد بهشت شدیم...سکوت بود...نمیشه توصیف کرد چطور بود.🥺بچه ها خسته شده بودند،رسیدیم به یه خونه ی روستایی با یه گله گاو و گوساله و گوسفند.. انگار دنیا رو به این جوجوها دادن.یک ساعتی استراحت کردیم و با زور بردیمشون.عبدالحسین اصرار میکرد یه دونه از این بره ها هم با خودمون ببریم تو کالسکه که جا هست... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
السلام علیک یا جبل الصبر یا ام المصائب .روزسوم با خودم عهد کرده بودم،سمیه!هر اتفاقی افتاد بهترین اتفاق ممکنه....بی صبری ممنوع⛔️ تفاوت سفر اربعین با بقیه سفرها دراینه....هرچی رو آرزو کنی،بهش میرسی.😊 طریق العلما موکب کم ه کلا و روستا به روستا پیش میریم.توراه جایی که هییییچی نبود چرخ کالسکه ها شکست ما موندیم و پنج تا کوله و سه تا بچه ی کوچیک....موندیم چه کنیم.بی تابی و بی صبری ممنوع..میگفتم اینم بهترین اتفاق بوده حتما..بچه ها هر کدوم‌ازیه طرف فرار میکردن..یه بنده خدا که تو جیبش انبردست و سیم داشت،ناگهان نازل شد و ماراه افتادیم. نمیدونم چرا....کلا از همه چی راضی بودم. تازه دوستان خوبی هیاتی ام همراهمان شدن و بچه هام شدن ۱۰ تا😄 داشتم میگفتم‌ازهمه چی راضی بودم حتی موندن‌تو خونه ای که پر از مارمولک بود و صاحبخانه که مشخص بود وضع مالی آنچنان خوبی ندارن انقدر احترام کرد خجالت میکشیدیم چهارتا بچه داشت،کلی تعحب کرد فهمید یه ایرانی پنج تا بچه داره.بعد شام بچه های من افتادن به جون هم.مثلا بازی همراه با کتککاری.بچه های عرب با تعجب اینا رو نگاه میکردن.🤭🤓مادرشون منو...که با آرامش میگفتم شلوغ نکنید آروم همو بزنید😃 کاش الانم بشه.به اون‌مقامات رسید. *سفر با بچه خیلی سخته...بخصوص با بچه های مصیبت زده... اونم‌سفر نه آوارگی...عمه جانم ببخش مرا که کم گریه کرده ام... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
السلام علیک یا جبل الصبر،یا زینب.س. آدمی نبودم که پاپس بکشم،ازبچگی اینجوری بزرگ شدم‌،مادری بسیاااار صبور که مارو هیچوقت لوس و ننر بارنیاورد.همیشه میگفت دلم میخواهد جوری بزرگ بشید بتونید گلیمتونو از آب بکشید بیرون،روی پاهای خودتون بایستید،مشکلات تونو گردن بقیه نندازید،خودتون فقط وابسته ی خداباشید و تکیه گاه همه....اولین کربلایی که قسمتم شد تازه جنگ آمریکا و عراق تمام شده بود.من و همسرم واسما هفت ماهه که هنوز پابه دنیا نگذاشته بود،علیرغم تمام مخالفتهاراهی شدیم.هرکی ام‌تو کاروان متوجه میشد شروع میکرد سرزنش.با اتوبوس اینهمه راه....تازه مرز هم دست منافقین بود..واون سفر شد شروع سفرهای کربلای ما با بچه‌ها..اولین اربعین مرز زمینی ایران بسته بود‌‌،سال ۸۹،با دوتا از بچه ها رفتیم سوریه،دست بوسی عمه جانم و بعد زیارت اربعین....و اینچنین بود به لطف اربابم فرزندانم توراه شما قد کشیدند..همه آرزوشون سفر اربعینه...عبدالرضام نه سال زائر اربعینه و امسال....آقا.... ما این روزا راه آشنای طریق و عمود و خیمه ایم...😭 نذر کرده بودم و دعای همیشگیم توراه این بود بهترین خاطره برای بچه ها رقم بخوره و....به کرم و لطف آقا همین شد.برگشتیم هرروز صبح کالسکه های عروسکها رو میاوردن و کوله هاشونو مینداختن و میگفتن بریم کربلا...و من اون لحظه نمیدونستم خداروچه جوری شکر کنم،وقتی دیدم عبدالحسین شش ساله م وقتی فهمید امسال محرومیم و نمیریم اشکهاش ریخت😭🥺 ام https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
آموختی ام مهر و ... خودت سوختی ام....
السلام علیک یا جبل الصبر.س. خوب‌ که فکر میکنم،ازمن شروع نشد،از تو شروع شد..داشتم با اشک‌چشمهام سنگی سفید را شستشو میدادم،گریه میکردم و سنگ خیس میشد نگاه کردم بالای سنگ،دیدم نوشته السلام علیک یا حامل لواالطف،السلام علیک یا قطع الکفین...با ازخواب پریدم....*تومپندار که مجنون سر خود مجنون گشت*از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد*سقا دستان خودرا باز کرده،نشان علمدار درخادمه های _العباسیه _المقدسه میدرخشد و پرچمی که راهنمای کل عالمین است...یاحامل لواالحسین..اینجا العباس است.عباس.ع.که امیرالمومنین.ع‌‌در وصفش فرمود عالم سلمان میشود با نگاه باب الحوائج. ما،کاروان هشتادنفره خادمین بهشت ثامن.ع.سال ۹۱ پای این پرچم باهم وعده کردیم....تا ظهور ان شالله سادات کاروان باهم قرار گذاشتیم،رسیدیم به این موکب،وظیفه پذیرایی،شست و شو چادرها،ماساژ‌پاها با ما باشه،ماندگااار شد اشکها و گریه هادر همه ی مسیر بخصوص این موکب،سالها بعد که محروم بودم از پیاده روی،هرکدوم از بچه ها از اونجا رد میشدند میگفتند به یادتون هستیم....امسال فقط یه غصه داشتم...حالا که بعد چندسال روزی م شده وما از طریق العلما میرویم...دلتنگی ام از دیدن این پرچم و چه کنم؟؟ماتصمیم گرفته بودیم بخاطر ازدحام و بچه ها یه روز زودتر وارد کربلابشیم.صبح زدیم به جاده بچه ها حسابی خسته شده بودند خصوصا عبدالهادی دوساله م که از همه بیشتر راه رفته بود و به ندرت تو کالسکه می نشست،سوار مینی بوس شدیم مارو ببره تا پل طویرج،راه و بسته بودند و راننده مجبور شد وارد مسیر اصلی شود..و لحظاتی بعد پرچم و از دور دیدم...آموختی ام مهر و خودت سوختی ام...❤این پرچم نشانه است، است تا ظهور ان شالله https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
بنویسید مرا.... بی سر و سامان حسین.ع.... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
ان شالله همگی حاجت روا شوید.
سلام😍 از بهشت روی زمین کربلا سلام به مسافران راه بهشت سلام به مادران و عزیزانی که نتونستند بیان.... ما نائب الزیاره تون هستیم ان شالله بزودی قسمتتون بشه♥️ آه من فراق..... آه از این عطش.... که بزرگ میکند... و یادمون باشه مامان ها سهم غذای بچه ای که نیست و چندبرابر برمیدارن😍 آقا حواسش هست به شما ✅مسافران راه بهشت یادتونه گفتم فکر کنید به توشه ی دلتون چی ها رو باید بریزید دور و چی ها رو بیارید.. چه وسواسی داشتیم تو چیدن وسایل چک لیست و ... جایی دارید قدم میگذارید که هزاران هزار فضیلت براتون نوشته میشه شیطان 😈 در همین حوالی دورو برمان پرسه میزند... قسم خورده به عزت خدا که هرچه بکارند میبرم.... مراقب باشیم💝 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها و‌دنیای بچگی.... رنگ و نژاد و قومیت حتی زبان مشترک هم نمیشناسد فطرت پاک است که فورا باهم مانوس میشوند. چنان صمیمی که گویی از روز ازل کنار هم بزرگ شدند. بچه هایی از ایران و بچه های نجف همسایه های مولایم علی.ع.... اربعین فصل مشترک شیعیان جهان https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
تقدیم به تمام دوستانم دل شکسته همسر و اطرافیان و راهی کربلا کردند و خودشون نتونستند بیان... سالها پیش حدود ۱۳سال پیش که اربعین اومدیم کربلا تعداد ایرانی ها بسیار کم بود موکب ها محدود اکثرا چادر اربعین دیماه بود و هوا یخ استخون سوز😬 با گرمای چای عراقی و محبت خالصانه خادمان دلمان گرم میشد... یک شبی پای صحبت شیرزنی نشستیم که فارسی عربی باهم صحبت میکرد شیرین.... میگفت سالیان سال هست نسل در نسل خادم زوار الحسین.ع.هستند اکثر موکبهای طریق تا شب اربعین هستند و شبانه جمع میکنند و بعد از یک دهه خادمی زوار الحسین.ع.راهی کربلا میشوند میگفت ما جزو موکب هایی هستیم که روز اربعین هم هستیم برای کسانی که دیرتر میرسند آبی چایی مکانی برای استراحت باشد.... یک سالی خیلی دلمان گرفت... با خادمان شب اربعین مفصل سینه زدیم و گریه کردیم.... شب همه یک خواب مشترک دیدیم.... ما نتونسته بودیم بریم کربلا... اما آقا با ابوفاضل.ع. و یاران و اعوان و انصار و ..... تشریف آوردند موکب ما... آقا فرمودند حالا که شما نتونستید بیاید ما اومدیم.... و خدا خدای دل شکسته هاست.... عزیز من جارویی بردار و بتکان... آبی بریز.... که آقا میاد....💝 https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
اشکم روان شده به هوای عراق تو.... پابند نوکرن شده ام در فراق تو... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed