تولد عبدالحسین😍 دیروز بود... فرصت نکردم اینجا پیام بگذارم

چهار آذر ۹۲ امنای حضرت زهرا.س.داشتیم تو حسینیه ام البنین.س. مسجد قدس تهران قدیمی تر ها یادشونه نهار و مهمون یه رفیق و همساده شمالی بود که از قضا مسوول امنا هم بود مرغ ترش خوردیم و چندساعت بعد احساسی گفت عبدالحسین دیگه طاقت ماندن ندارد و بی صبرانه و مشتاقانه میخواد به دنیا بیاد با یه دوست عزیز دیگه ام سریع ماشین گرفتیم رفتیم بیمارستان نجمیه آقا هم‌سوریه بودن❤️ رسیدیم انقدر بیمارستان خلوت بود همه متعجب بودن انگار قُرق کرده بودن که یه عبدالحسین داره به نوکرهای امام حسین.ع.اضافه میشه... وارد اتاق عمل شدیم تنها نوزاد عبدالحسین بود😄 دکتر شیفت اومد بالاسرم گفت فرزند چندمه گفتم‌ سوم گفت دکترت بهت گفته احتمال داره زیر عمل بمیری گفتم الان قبل عمل داری روحیه بهم میدی گفت چه خبرته دوتا داشتی دختر و پسر جنست جور بود میخواستی چیکار؟ گفتم عبدالحسین نداشتم که..... گفت شوهرت کجاس چرا خودت برگه رضایت امضا کردی با بی اعتنایی گفتم ماموریته زیر لب غر میزد و.... حاضر جوابی کردم ولی دلم ریخت..💔 هرکجا هست خدا نگهدار ش باشه با این مدرکش و سطح فهمش ناگهان فرشته ای فرشته سیما وارد اتاق عمل شد متخصص بیهوشی طبق معمول سوالای روتین همیشگی همزمان که سوال میپرسید با مهربانی نگاه میکرد و دستامو گرفته بود تو دستش مثلا دکتر برای کاری رفت بیرون فرشته گفت محلش نده و جوابشو نده قطره اشکی از بغل چشمم چکید زمین گفت همسرت کجاس؟ گفتم‌ سوریه گفت منو حصرت زینب‌.س.رسوند بالا سرت شیفتم الان نبود و ....خلاصه با صدا صدای خر خری به خودم اومدم دکتر همه رو صدا میکرد که ببینید این بچه چقدر سفید چقدر نورانی.... و صدای گریه ی عبدالحسین تو اتاق پیچید آورد ببینمش گفت ببین بچه ت از همین لحظه ی اول اشک داره.... و نوزادا عموما تا چهل مجرای اشکشون بسته است.... و خدا عبدالحسین به ما داد... ان شالله همیشه تو این دنیا نوکر و عبد ابی عبدالله.ع. باشه❤️ #مادرانه #عبدالحسین #دهکده_تربیت @dehkadetarbyat

تقدیم به خادمین گل وگمنام امام رضایی دختران بهشت ِامام رضا(ع) قصه از این قراره که از باشگاه یه راست ساعت یک رفتیم حسینیه رو آماده کنیم ورسیدیم دیدیم طبقه ی همیشگی حسینیه برنامه نداریم وباید طبقه بالا رو آماده کنیم ،چون طبقه پایین مراسم بود🤯 خلاصه اینکه کارهارو تقسیم کردیم و همه به سرعت شروع کردیم موقع تنظیم نور که رسید سرپیچ لامپ بالاسرمون بازی درآورد و هر لامپی بستیم روشن نشد و فضای هیات خیلی تاریک بود🥺 مسئول هیات هم همه مارو بلند کردن یه جا که نور بهتر بود نشوندن و هیات ادامه پیدا کرد و رواقی که خادم ها کلی زحمت کشیده بودن براش موند یه کنج دیگه وما یه کنج دیگه..... ولی ما خادم ها مطمئن بودیم و هستیم مادرشون حضرت زهرا(س) خادمی هامون رو دیدن وان شاالله خریدند😍 #قرار_ما_بهشت #اینجا_دختران_میدان_دارند @dokhtaranebehesht

از شقایق های وحشی بپرس که محرم اسرار ما هستند آنها خواهند گفت که شرط شیدایی حق داغدار بودن است و غسل خون و عجیب اینجا ست چگونه اسرار حق در این صورتهای خاکی کثرات ممثل شده است شقایق را وحشی میخواهند چرا که آزاده است و رنگ از تعلق ندارد... در دشت های دور لابلای سنگ ها میروید و‌به آب باران قناعت میکند تا همواره تشنه باشد و بسوزد... داغ دلش و گلبرگ های به خون آغشته اش راستی که او را به شهید مانند میکند و عجبا از این تمثیل... #امام_زمان #شهید_آوینی #دهکده_تربیت @dehkadetarbyat

هفتاد بلای باطنی.... اثر شنیدن روی شنیدن..... قدیمی ها کمتر میدونستن عمیق تر.... جدیدی ها بیشتر میدونن..... هیچی نمیدونن🤯 #دهکده_تربیت @dehkadetarbyat

می‌گفت، چرا شب🌙 رو دوست داری؟ گفتم: انگاری حضرت زهرا چادرش رو انداخته روی سر دنیا تا همه‌مون زیر چادر مادر دل‌مون آروم بشه. وسط این شلوغی‌های دنیا که دل‌مون لک زده برای یه جرعه آرامش و یه نفس حال خوب، می‌خوایم دوباره یه شب، مثل قدیم‌ها، کنار هم کوچه باز کنیم تا میان‌دار زیر چراغ قرمز سینه‌زنی، صدا بزنه مادرجان (یازهرا، یازهرا) 🖤آخه مادر دوست داره جمع بچه‌هاش جمع باشه... 💌رفیق قدیمی شما دعوتید 🏴به مجلس عزای مادر سادات 🎤 به کلام استاد سمیه سیدتقی زاده ▪️پنجشنبه ۱۵ آذر ماه 🕒ساعت ۱۵ الی ۱۷ 📍کرج، خیابان ساسانی، کوچه شهید نوری، حسینیه چهارده معصوم 💔دیرنکنی! مادر زود نگران میشه... 👇کارت پستال دیجیتال https://digipostal.ir/c3yle9m

فردا همه ی هیاتهامون که در محلات البرز و تهران فعالیت میکنن قراره یه برنامه مشترک داشته باشیم شما هم دعوتید❤️

بی مادریم.... حوصله ی شرح قصه نیست....😭 @dehkadetarbyat

من باورم اینه که اسم حتما رسم میاره..... @dehkadetarbyat