eitaa logo
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی جدید ارزان ارگانیک اصل❤
1.6هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
محصولات ارگانیک دل کام لوازم آرایشی دل کام . آیدی ثبت سفارش: @taranom_sa . لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/939065350Cff504063ac
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرمی که شهید حاج قاسم هر شب برای سلامتی او صدقه کنار میگذاشت زبان حال شهیدحاج قاسم درباره شهید محمدحسین شهدارایادکنیم باصلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ❤️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🕊@ghasemiun.🏴
مرا پاکیزه بپذیر.mp3
4.82M
💠استاد محمد شجاعی خیلی‌ها به ظاهر شدند؛ اما در قلب به مقام نرسیدند! بیاموز در هم شهید شوی! وگرنه جایی میانه‌ی راه می‌مانی... این مقام را کجا و چگونه می‌دهند؟ 🕊@ghasemiun.🏴
❇️ بیست و سه دریک تصویر 🌹 ⭕️ عکس استثنایی ، اکثر اعضای دسته ی الحدید از گروهان حضرت ابوالفضل (علیه السلام) ، از گردان فجر دیده می شوند. ▪️ حدود 24 ساعت پس از ثبت این یادگاری ، 23 نفر از کسانی که در عکس دیده می شوند ، خلعت شهادت پوشیدند . 🚩 کربلا می‌خواهم 🏴 ❣️ 🕊@ghasemiun.🏴
من میروم ولی رسالت زینبی به دوش شما همسر شهید با اشاره به زمان اعزام شهید مسافر گفت : من به ایشان گفتم : دوری شما برای من سخت است و نمی توانم تحمل کنم. ولی او تاکید داشت که می توانید و من وقتی پرسیدم چرا میخواهید بروید؟ با اشاره به فرازی از زیارت عاشورا بـِاَبي اَنْتَ وَ اُمـــّي به من گفتند: که این فراز را برای من معنی میکنید؟ من هم گفتم : معنایش که مشخص است یعنی پدر و مادرم به فدایتان و ایشان گفت : به خاطر همین! و چادرم را در دست گرفت و گفت : به خاطر این می روم تا این چادر محکم تر بر سرتان بماند و دست بیگانه و ظالم نیفتد تا از سرتان بکشند.... سعید مسافر 🕊@ghasemiun.🏴
و‌چگونہ‌از‌جآن‌نگذرد آنکہ‌مےداند‌جآن بهاےدیدار،است...؟!🙂💚 🌷
دنیایم رابا شما آذین بستہ ام..تا با شمانفس بڪشم... با شما زندگے ڪنم تا مگر روزے مثل شما بشوم...روزی ڪنار نامم بنویسند ... 🌷 🕊@ghasemiun.🏴
♥️↓ بهشٰ گُفتمٖ: +اے شهیدٰ! خیلے دوسټ داࢪمٰ..‌. جواب دادٰ:. _مشتے،تو هنوزٰ دُنیا نیومدھ بودے مَن فدآت شُدمٖ..! ࢪاسټ میگفټ..‌..😔 -سرباز روح الله .... 🕊@ghasemiun.🏴
... چقدر آرام خوابیدھ آن نظر کرده امام عصر...! برای قلب های مرده مان دعا کن『 』 ... 🕊@ghasemiun.🏴
وقتی عقل عاشق شود عشق عاقل می‌شود آنگاه ست که تو شهید میشوی.... 🌹 چمران... 🕊@ghasemiun.🏴
باکری، شهرداری که رفتگر شد! اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود. 🕊@ghasemiun.🏴
🌹 🎋 علی آقا عبداللهی شادے روح صلوات 😔😔 🍃 اگه ی وقتی به مشکل خوردید یا حالتون خوب نبود یا برید جلوی در اهل بیت یا برید مزار دست خالی بر نمی گردید ،، مطمئن باشید 😔😔 کسی رو دست خالی بر نمی گردونن... 🥀 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎙 ... خود با شما حرف میزند... . . 📎پ ن : تنها ساکن مازنی کربلای خان طومان ، همه برگشتند جز تو...قصد آمدن نداری ؟؟؟ °•شهید مفقود الاجسد حاج رحیم 🕊@ghasemiun.🏴
دنیایم رابا شما آذین بستہ ام..تا با شمانفس بڪشم... با شما زندگے ڪنم تا مگر روزے مثل شما بشوم...روزی ڪنار نامم بنویسند ... 🌷 @ghasemiun.🌹
شهدا از نبودند که شما از خاک باشیدآن ها هم مثل شما و ما در همین جامعه زندگی کردند و همینجا خواندند و همینجا کار میکردند منتهی بر سر دو راهی ،،، صراط المستقیم را انتخاب کردند... ♻️این نیست که حالا هر کس نشود باخته است نه،،، شما این راه را بروید اجر شهید را حتما دارید و قرار هم نیست همه شما بشوید، اگر همه شهید بشوید که مملکت به دست دشمن می افتد،،، کارتان را اگر درست انجام بدهید اجرتان کمتر از نیست،،، چه بسا که در گردنه های سخت اجر مضاعفی هم داشته باشید . ‌‌✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم [ ]••♡ 🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم 🔺پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ✍ساعت ۷ صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. 📚راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون ‌‌✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم [ ]••♡ 🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]
مے آیے ... نمے آیے ... مے آیے ... نمے آیے ... مے آیے ... نمے آیے ... ✨چہ بلاتڪلیف است پدر شهید ... و این آمدن و نیآمدن‌هاے هر روزۀ پدر و مادر "شهدای گمنــام" است... مدافع حرم 🌷 ‌‌✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم [ ]••♡ 🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]
🌸 🌱 • هرکی آرزو✨داشته باشه خیلے خدمت کنه⛑ میشه...!🕊 یه گوشه دلت پا👣بده، شهدا بغلت میکنن...💞 • ـ ما به چشم دیدیم اینارو...👀 ـ ازاین شهــدا مدد بگیرید،🖐🏼 ـ مدد گرفتن از رسمه...✔️ • دست‌بذار رو خاک قبر شهید💭بگو... حُسین❣به حق این شهید،🥀 یه نگاه به ما بکن..💔🌱 ‌‌✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم [ ]••♡ 🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]
ماجرای شهید زرین را شهید خرازی اینگونہ نقل ڪرده است: "من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیڪ ایشان بودم، با یڪ بشاشیت و روحیہ خیلی بالایی ایشان داشت ڪارش را انجام میداد... من دیدم ڪه عراقیها را ایشان هدفشان میگرفت و آنها بہ زمین میخوردند. در این موقع بود ڪه جایی ڪه او شلیڪ میڪرد توسط عراقیها ڪشف شد و یڪ تیر رها شد. ڪنار زرین ایستاده بودم ڪه این تیر آمد و از ڪنار گوش ایشان رد شد و لالہ گوش زرین را سوراخ ڪرد؛ اما خم بہ ابرو نیاورد و ڪارش را با جدیت بیشتر ادامہ داد ..." شخصیت ڪه جزو یڪی از اسطوره های ڪشورمان است گمنام مانده است . بعد از شهادت ایشان رادیو دشمن با شادی اعلام ڪرد شڪارچی خمینی را زدیم ... شهید زرین در عملیات خیبر بہ شهادت رسید... یاد همہ ی شهدا و شهدای عملیات خیبر را گرامی می داریم ... ‌‌✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم [ ]••♡ 🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]
یا رسول الله(ص) 🔹کشف پیکر مطهر شهیدی که از دفترچه یادداشت همراه او تنها کلمه مبارک (ص) باقی مانده است... 🔹پیکر این عزیز دقایقی پیش در منطقه چنگوله مهران پیدا شد ... ﷽‌‌﴿﴾ [ ]••♡ 🌻͜͡❥[🇮🇷@ghasemiun.🕊]
شدن اتفاقی نیست اینطور نیست که بگویی‌؛ گلوله‌ای خورد و مُرد.. رضایت‌نامه دارد...🥀 و رضایت نامه‌اش را اول و علمدارش امضا میکنند و بعد مُهر میخورد...!❤️ 🔹✔️کانال ✔️ 🆔 Eitaa.com/maktab_hajghasem ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎
‍ 🌹🌹 جانت را ڪہ بدهی در راه خدا "" می نامند تو را؛ بہ گمانم اگر را هم بدهی شاید...! . و مݧ احساس میڪنم اینجا و در ایݧ سرزمین؛ دختراݧ زیادے هستند کہ هر روز پشتِ ِسیاه ِساده ی سنگینِ خود می کنند از نجابتشان... و هر لحظہ می شوند انگار! پس "" حواست بہ حجابت باشد... . . . گـــآهی که چادرت خاکی می شود از هاے مردم شهــــر... یاد هایی باش که برای ماندنت، خونی شدند... ✨🌱 ‌‌✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم [ ]••♡ 🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]