eitaa logo
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی ارزان ارگانیک اصل تهران
1.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
آیدی ثبت سفارش: @taranom_sa . محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی لاک ریمیل رژ لب فانتزی عسل طبیعی درمانی اصل گون کوهی جدید ارزان لوازم ارایش ارایشی آرایش آرایشی گیاهی ارگانیک دخترانه فانتزی کیوت ارزان ارگانیک ارزون کم قیمت معتبر ایرانی خارجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مقام مسئول در تراز و قامت اعتقاد اسلامی اینست. الگوها را بشناسیم؛ سلبریتی های درست به فرزندانمان معرفی کنیم. ••┈•••┈••••°🦋🌺🦋°••••┈•••┈•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🕊فرازی از وصیت شهید حاج قاسم سلیمانی: ✍اشک و سلاح سرمایه‌ی من است. ای خدای عزیز و خالق بی‌همتا! دستم خالیست، توشه‌ای برنگرفته‌ام. فقیر در نزد کریم چه حاجت به بردن توشه؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🌹سلیمانی چگونه سلیمانی شد... ✍با هم رفتیم به محل تولدش. همه جا را نشان‌مان داد و گفت: " اگر روزی آقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم، حتماً به روستا برمی‌گردم و دوباره کار پدرم را انجام می‌دهم؛ پدرم کشاورز بود؛ تمام این بوته‌ها را با دست خودش کاشت. دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی برای آن ارزش قائل نیست، برای جوان‌های روستا مهیّا کنم." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
💢خاطره ای جالب از دزدیده شدن ساختگی سردار سلیمانی ✍به نقل از یکی از همرزمان سردار: قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینه‌اش تا روی مثانه‌اش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت. 🔹 ۴۶-۴۵ روز کسی نمی‌دانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است. 🔹 پزشک حاج قاسم از منافقین بود و می‌خواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستی‌اش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند. 🔹حاج قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا می‌گفتند برو دکتر می‌ترسید، تا می‌گفتند برو بیمارستان در می‌رفت. فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت می‌کنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: خدایا مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن 🔺 بخشی از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🌷خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد! 🔹حالا نجوای اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ مان در حالی بلند است که ما از دیدار تو محرومیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
💢کربلای پنج؛ نه راه پیش داشتیم، نه راه پس ، شده بود نبرد تانک و تن نمی‌دانم از کجا رسید؛ سوار بر موتور و آرچی‌جی به دست. با دیدنش جان گرفتیم؛ آن‌قدر جنگیدیم که تانک‌های عراقی رفتند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🌹کلام نافذ حاجی پوتین را هم کشاند وسط میدان مبارزه با تروریسم. ✍خودش رفته بود ملاقات پوتین، بی سروصدا و بدون هیچ بوق رسانه‌ای. بین حاجی و پوتین چه ردوبدل شد نمی‌دانم. فقط می‌دانم دیپلماسی جهادی حاج قاسم کمتر از 48 ساعت جواب داد. روس‌ها ناوشان را حرکت دادند به‌سمت سوریه. نگاهم افتاد به نوشته روی پیراهن افسر روسی. از تعجب خشکم زد. جلو رفتم و دقیق‌تر نگاه کردم. به فارسی نوشته بود جانم فدای رهبر. مترجم را صدا زدم و گفتم: «بپرس منظورش از رهبر کیه؟» خودش جواب داد: «سیدعلی.» چند دقیقه باهم صحبت کردیم. از حرف‌هایش فهمیدم علت این علاقه کسی نیست جز حاج قاسم سلیمانی. حاجی چه کرده بود با این‌ها خودشان هم درست نمی‌دانستند. طرف مسیحی بود اما جانش درمی‌رفت برای حضرت آقا. 📚منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص۱۰۸ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
ای منتظر غمگین نباش، قدری تحمل بیشتر گردی به پا شد در افق، حتما سواری میرسد! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢«یونس حبیبی»، جانباز و مداح اهل بیت(ع) پس از سال‌ها تحمل عوارض ناشی از جراحات دوران دفاع مقدس، بامداد امروز در ۵۳ سالگی به همرزمان شهیدش پیوست. 🌷این مداح با نوحه «یا اباعبدالله الحسین (ع)» شهرت یافته بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
آفتابه ها را پر می کرد! توی اردوگاه دزفول بودیم. من نیروی مخابرات بودم که بیشتر به گردان سیدالشهداء مأمور می شدم. واحد مخابرات به ستاد لشکر نزدیک تر بود. یعنی مابین ستاد و مخابرات دستشویی ها و توالت ها بودند. پیش از نماز صبح رفتم سمت دستشویی ها. خلوت بود و هنوز از نیروهایی که برای وضو گرفتن باید به دستشویی ها می آمدند، خبری نبود. دیدم یکی آن دوروبرها هست و دارد افتابه ها را پر می کند و مرتب می چیند. خیلی هم با اشتیاق کارش را انجام می داد. اول بی خیال شدم، ولی دقت که کردم دیدم آقا مهدی باکری است. 📙 آشنایی ها، ص ۱۶۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آنقدر پیروزی نصیب جبهه حق شده که شهید و شهید هم نتوانسته بودند آنها را پیش‌بینی کنند! ♦️حجت‌الاسلام از تجربه ۴۰ سال پیش‌بینی ناپذیری جبهه انقلاب می‌گوید☝️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🌱🙂 بقول حاج‌آقاپناهیان... بچه‌ها وقتی میخوان برن مهمونی، میرن پیش مادر... تا لباسهای تمیز و نو بپوشه واسشون... مرتبشون کنه؛ بهشون برسه... ما هم برای ماه مهمانی خدا، میریم پیش  در عالم  یک نفر هست می‌تواند لباس‌های قشنگ و تمیز به ما بدهد، آن هم فاطمه‌الزهرا(س) است... :) ♥️ https://eitaa.com/joinchat/3715497990C8568bad91c
. برای شهادت باید چکار کرد؟! - نفس خود را سر بِبُر... دنیا را برای دنیا جدی نگیریم دنیا را برای آخرت جدی بگیریم! https://eitaa.com/joinchat/3715497990C8568bad91c
🌹روایٺــ عِـشق ✒️ 💢آقا محمد قبل از رفتن به چهار دوره درجهاد عراق مشارکت کرده بودند تمام دفعات با شخــــصی و کسب اجازه جهاد در سوریه را از حضرت علی (ع) امام حسین (ع) حضرت ابوالفضل العباس (ع) کردبرای اینکه بتواندبرود و کسی سد راهش نشود 💢 روز ایشان روزه بودند و هر شب تا صبح مشغول نماز شب و عبادت بودند و سه شبانه روز هم در حرم امام رضا علیه السلام بودند تا بدون مشکل به سوریه برسند برای از ناموس اهل بیت..وپس از اینکه به رسید به گفته هشتاد روز دیگر روزه گرفت به خاطر اینکه به او اجازه دفاع از حریم ناموس حضرت علی لیه السلام را داده اندودر اول ماه مبارک با دهان روزه به شهادت رسید. 🌷شهید محمد اسدي🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
جنگ هشت ساله ، این ملت را آبدیده شجاع و متّکی به نفس کرد نام این ملت را بلند کرد خیلی از ملتهای مسلمان دنیا به خاطر جنگ و عقاید شما ملّت، توجّه و گرایش پیدا کرده اند. | 1375/09/24 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
⁉️ سوال 🔹جواب های شما منتشر می شود 🔻در کشور های غربی، اخلاق های مثبتی چون قانون مداری، نظم، توجه به علم و پیشرفت دیده می شود. آیا آنها اخلاق مدارند؟ فرق ما با کشور های غربی در چیست؟ ✍ ارسال جواب: @alimalakoti 🔰 مرکز گفتمان ساز امین انقلاب ☑️ @amin_enqelab
||🌙⛅|| دم افطار کھ بے تاب تر و تشنه تــرم ، مے شوم غرق علــمدآر، عمـو…  آب…  حــرم…  السلآم علیک یآ قمــرالعشیرة..؛💚 https://eitaa.com/joinchat/3715497990C8568bad91c
🌹 دلنگرانی ام بابٺ تأخیر تو نیسٺ! میدانم می آیی... یوسف دلم شورمیزند برای خودم…! براے ثانیہ اے ڪہ قرارمیشود بیایی ومن هنوز با تو قرن ها،فاصلہ دارم.. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/3715497990C8568bad91c
قاب ماندگار فرماندهان دفاع مقدس قبل از عملیات والفجر ۸ ، سال ۱۳٦۴ ایستاده ها از چپ: سردار شهید رضا دستواره، سردار رئوفی نژاد، سردار شهید احمدسوداگر، شهیدحمیدسلیمی، سردار شهید حسین خرازی، محمد فروزنده، سردارشهیدشوشتری، سردار نقدی، سردارمبلغ، سپهبد شهید قاسم سلیمانی، سردار قالیباف، سردار سرخیلی، سردار قربانی، سردار شهید حسین همدانی و سردار شهید علی هاشمی ردیف وسط از راست: سردار حسن بیات، سردار رودکی، سردار یزدان، سردار غلامرضا صالحی سردار احمدی و سردار محمد باقری نشسته ها از چپ: سردار شهید اسماعیل دقایقی، سردار عباس‌مفتاح، سردار مصطفی ایزدی، سردار غلامعلی رشید، سردار حسن علایی، سردار علی فدوی، سردار صفوی، سردار غلامرضا محرابی و سردار امین شریعتی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
عکس که قاسم تبدیل شد به حاج قاسم در سفر حج ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ❤️ سردار عشق❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت شهید حاج قاسم پیش از سفر به سوریه در سفر به قم و زیارت حضرت معصومه(س)   گفته بودند :   اگر شدم انگشترم را به همراه خودم دفن کنید زیرا به دلیل قرائت همه نمازهای من و تبرک حرم های مطهر ائمه و دیگر مکان های مقدس که به همراهم بوده ارزش معنوی بسیار بالایی برای من دارد.💚 در یکی از ماموریت‌های اعزامی به غرب کشور از حاج قاسم سوال کردم که اگر به شما پست و مقام بالاتری پیشنهاد کنند چه تصمیمی خواهید گرفت؟ گفت: فرماندهی نیروی قدس آخرین مسئولیت من است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
📸تصویری کم تر دیده شده از شهید 🌱 إِلَهِـي هَبْ لِي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْڪَ شَوْقُهُ . . . معبود من! به من قلبی ببخش که با بال اشتیاق به سوی تو پر بکشد انقطاع إلی الله؛ مقدمهٔ شهادت ..... فرازی از مُناجات شعبانیه✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🔶 😉 نخست وزیر میگفت لولهنگ (آفتابه) هم نمیتونه بسازه.. و و و نیروهای ما این اراجیف را باطل کردند.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🌹سلیمانی چگونه سلیمانی شد... ✍وسط میدان صبحگاهی دست‌هایش را بالا گرفت، یک دستش وصیت نامه امام بود، یک دستش نامه حمایت از یک نامزد انتخابات. گفت: حالا کدام را انتخاب کنیم؟ فرصت نداد کسی حرف بزند، وصیت نامه را جلو آورد و گفت؛ امام گفته پاسدارها در سیاست و طرفداری از جناح‌ها دخالت نکنند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
♨️ واکنش حاج قاسم به ازدواج مجدد همسر شهید: ازدواجت جهاد بود حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه دار شدید؟ 📌 آنچه خواهید خواند روایت سارا عجمی همسر شهید است که خاطره مهمان‌شدن حاج قاسم سلیمانی را در خانه‌شان این‌گونه روایت می کند:  👇👇👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
قسمت اول 📞 الو؛ با حاج قاسم سلیمانی صحبت می کنید من همیشه دوست داشتم سردار سلیمانی را از نزدیک را ببینم. اتفاقا در اوایل مرداد 96 بود، می خواستیم مراسم اولین سالگرد شهادت همسرم را برگزار کنیم که به همین منظور نامه ای نوشتم و در آن از حاج قاسم دعوت کردم تا ضمن آمدن به مراسم همسرم دقایقی سخنرانی هم بکنند. ✉️ نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمی کردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند. 📨 تقریبا 4-5 روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی می خواهد با شما صحبت کند.😍 آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود.😶 وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمی کردم دارم الان به صدای او گوش می کنم. خیلی صمیمی و گفت: دخترم نامه‌ات را خواندم ممنونم که نامه نوشتی و برایم باعث افتخار هست به مراسمتان بیایم اما من یک ماموریت کاری دارم و باید بروم اما یک نفر را به جای خودم می‌فرستم حتما. من آن‌قدر هول شده بودم که فقط هر چه حاج قاسم می گفت: می گفتم خیلی ممنون. تنها کلمه ای که من در آن چند دقیقه مکالمه می گفتم همین بود. 🤦‍♀ صحبت با چنین شخصیت بزرگی آن هم غیر منتظره باعث شده بودم اصلا نتوانم حرفی بزنم. در مراسم ما سردار قاآنی لطف کرد و از طرف حاج قاسم آمد. ☕️ مهمانی که حضورش را باور نمی کردم روز 7 فروردین سال 98 آقایی با تلفن خانه ما تماس گرفت و گفت: اگر آمادگی دارید قرار است سردار فردا به منزل شما بیاید. تلفن را قطع کردم و فکر کردم منظورشان از سردار همان برادر پاسداری است که از محل خدمت همسرم گاهی به خانه ما و بقیه شهدا سر می زد.  دوباره صبح روز 8 فروردین همان آقا ساعت 8 صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت می رسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاورد. 😍 یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تندتند خانه را مرتب تر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت می شود اگر پذیرایی از او مفصل باشد. فرزند دومم هم 50 روزش بود و خیلی بی قراری می کرد اما در همان حین کارهایم را کردم و سریع زنگ زدم منزل پدر شهید و گفتم قرار است مهمان بیاید برایمان شما هم خودتان را برسانید. از محمود یاد گرفته بودم پشت تلفن رعایت مسائل امنیتی را بکنم برای همین به آنها نگفتم مهمان چه کسی است.  🔔 زنگ خانه به صدا در آمد ... ... دلمان برای هایت تنگ است 😔💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
🔴 / 🔔 زنگ خانه به صدا در آمد خانه ما طبقه چهارم است برای همین دید مسلطی به کوچه داریم. زمانی که زنگ اف‌اف را زدند من سریع رفتم پشت پنجره ماشینی را دیدم که چند جوان حدود سی و چند ساله داخلش هستند. گفتم پس سردار کو؟ حتما اینها آمدند فضا را بسنجند و اگر خبری نبود بعد ماشین حاج قاسم بیاید. آماده شدم بروم پایین که وقتی می آید مشایعتش کنم. همین که دکمه آسانسور را زدم هم زمان در آسانسور باز شد و دیدم سردار با یک آقا جوانی آمدند بیرون، بدون هیچ تکلف و به اصطلاح دم و دستگاهی. بعدها متوجه شدم یا کلاه گذاشتند و یا طوری آمدند که در کوچه شناخته نشوند چون ما اصلا متوجه آمدن ایشان در کوچه نشدیم.  🔹 حاج قاسم گفت: چرا خبر ندادی ازدواج کردی حاج قاسم تا مرا دید سلام علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه‌دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه‌ات را می آوردم.😍 با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام علیک کردند. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینم‌تان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید.  🔹 سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟ چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می کنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می خواهم ببوسم. سفت و محکم می بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکم تر می بوسمش. 😢❤️ 🔹 پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی فرزند شهید کنارم گوشه ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمد هادی ما چرا نمی اید جلو؟ محمدهادی برای اولین بار که کسی را ببیند خیلی غریبی می کند اما سردار گفت پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. برای‌مان تعجب داشت که این‌قدر راحت سریع رفت در آغوش سردار.  🔹 وقتی مادر شهید بحث را به من و همسرم کشاند... سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می ماند از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی خدا برای همدیگر نگهتان دارد. و با خوشحالی گفت: این ظرفیت بالای شما را می رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید. از آنها خیلی تشکر کرد.  😍 برایتان هدیه آوردم... ... دلمان برای هایت تنگ است 😔💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile
» برایتان هدیه آوردم قبل از اینکه ما بخواهیم گفتند برایتان انگشتر هم هدیه آوردم. به آقایی که همراهش بود اشاره کرد که جعبه انگشتر را بیاور. به همه یک انگشتر هدیه داد. نوبت من که شد یک انگشتر داد بعد گفت: نه، نه، این خوب نشد می خواهم یکی دیگر بدهم. گفتم: ممنون همین برای من کافی است گفت نه؛ می‌خواهم یکی دیگر بدهم. انگشتر دیگری که واقعا زیباتر هم بود و اتفاقاً اندازه دستم بهم داد. انگشتر قبلی برایم بزرگ بود. انگشتر اول را پس دادم گفتند نه قسمت شما دوانگشتر بوده.  یک و ساعت و نیم حال و خوب تقریبا یک ساعت و نیم سردار سلیمانی منزل ما بود. یک ساعت و نیمی که حالمان خوب بود. در حالی که منزل هر شهید حدود یک ربع بیست دقیقه می‌مانند فکر می‌کنم علت طولانی‌تر شدن ملاقات ما حضور پدر و مادر شهید و کنار ما بود و اینکه من ازدواج مجدد کردم انگار صحبت بیشتر و تمایل بیشتری داشت خانه ما بماند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷@aks_porofaile