eitaa logo
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی ارزان ارگانیک اصل تهران
1.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
14 فایل
آیدی ثبت سفارش: @taranom_sa . محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی لاک ریمل رژ لب فانتزی عسل طبیعی درمانی اصل گون کوهی جدید ارزان لوازم ارایش ارایشی آرایش آرایشی گیاهی ارگانیک دخترانه فانتزی کیوت ارزان ارگانیک ارزون کم قیمت معتبر ایرانی خارجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌱 ‍ گفٺ: ما جاماندگاݩ ... گفٺـم: از چہ جا مانده اے؟ گفٺ: از راه پيݦايى ؤ قدم برداشٺݧ براے امام حسيݩ...😞💔🍃 گفـتم: خوب راه بپيما ؤ قـدم بردار براۍ او گفٺ: نمے داني آن جادهـ چيسټ... گفٺم: اين همه جاده كه اماݦٺ بہ پيمودن آݩ تو را سفارش ڪرده...✨ 🥀💫🥀 ما نہ جا مانده ايـم نہ درماݩده ؤ رانده نہ راه بستہ اسٺ نہ جاده مسـدود نه ݩاتوانى در ڪار اسٺ نہ قدم برداشٺن ممنوع ‼️ انگار مـا فقط يك راه را بݪديم!! وگرݩه اين همہ مسير ... براے اݪتيام قݪب اندوه بار "حضـرت مہدى" فقط يڪ راه وجود نـدارد❗️ هزاراݩ راه هزاراݩ جاده... و هزاران موڪب ؤ مركب هست كہ بايد بجوييم بپويـيم آݩ ها را...💥🌿 اندازه هزينه سفر خود و خانواده اٺ براے امام غريبـت خرج ڪن قدر بے خوابي هايٺ در مسـير سہ روزه از خواب و خوراڪت براۍ حجٺ وحيد خدا بى خوابى بڪش... يڪ هفتہ از كار و زندگے ات بزن و تݦام وقٺت را وقف مولاے طرد و تنہا شده اٺ ڪن آنقدر برايش قـدم بردار تا پايٺ تاوݪ بزند ...💔 آنقدر جانانہ كمر همٺ بہ خدمتش بند كہ از نفس بيفتۍ بجنگ و بـبال ؤ سرباز باش✌️🏻 بخند و بگريـان اما بيدار ڪن 🌟 🕊@ghasemiun.🏴
🧡سردار سلیمانی: ما هرگز فراموش نمےکنیم قرآن خواندن شهید مغفوری را در تابوت و اذان گفتنش را در قبر هنگام دفن☝🏻 📝خاطره‌ای از معلم اخلاق، عارف مخلص، باب‌الحوائج گلزار شهدای کرمان، سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری رضوان الله علیه: 🌱وقتی پیکر شهید مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم، داشتم گریه مےکردم.😭 در حزن و اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که مےگفت ، شهید قرآن مےخواند. یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است. ••\ گفتم: خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازه‌اش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن می‌آید. 🌱وضو گرفتم ، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم ، رنگش مثل مهتابی نور مےداد ، و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام مےرسید، وقتی گوشم 👂🏻را نزدیک صورت و دهانش نزدیک کردم ، مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد، 😳چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادمه در همان لحظه‌ای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر💚 را مےخواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن مےخواند... 🌱شهیدعبدالمهدی مغفوری🌷 📚 لحظه های آسمانی ، ص۶۹ 🕊 هدیه به ارواح طیبه شهداخصوصاشهیدعزیزمون سردارسلیمانی وشهیدمغفوری 5شاخه گل صلوات«اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم»🌺🌺🌺🌺🌺 🕊@ghasemiun.🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فڪرشو بڪن... اگھ شھید بشیم ؛ جنازھ مون پیدا نشھ گمنام بمونیم رو قبرمون مینویسن فرزند سیدعلۍ :) ! 🖤
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدیار بچه ۵سال سخن سردار رو اجرا کرده و با اینکه 5ساله است خودش حفظ کرده برا ما فرستادن همه ببینید 🌺😍 🕊@ghasemiun.🏴
باکری، شهرداری که رفتگر شد! اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود. 🕊@ghasemiun.🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همت ترک یک موتور ناشناس شهید شد... 👈 حالا بعضی مسئولین ما ماشین ضدگلوله با شیشه دودی سوار میشن تا خدای ناکرده با مردم مواجه نشن 🔹 از همت می گوید... 🕊@ghasemiun.🏴 بصیرت افزايي