eitaa logo
دل‌گویه
355 دنبال‌کننده
882 عکس
38 ویدیو
34 فایل
من دوست دارم نویسنده باشم پس می‌نویسم از تمام دوست داشتن‌ها از تمام رسیدن‌ها با نوشتن زنده‌ام پس می‌نویسم پس زنده‌‌ام استفاده از مطالب با ذکر صلوات و نام نویسنده بلا‌مانع است. فاطمه میری‌‌طایفه‌فرد ارتباط با نویسنده: https://eitaa.com/fmiri521
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر رسیدن به زیبایی است. زیبایی نماز، رسیدن به کمال است جوانه‌های بهار زیر سرمای برف رشد می‌کنند محراب و خم ابرو برای علی(ع) یعنی وصال در محراب عرب باشی یا عجم دلت جمعه تنگ شود مهدوی هستی خرمن دانش به نیم کردار است -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او ۱۴۰۰/۸/۲۹ گاهی دلم تنگ می‌شود. دلم تنگ می‌شود برای جایی که تا به حال ندیدمش. اما دلتنگ می‌شوم گویی هزار سال در آن زیسته‌ام و درآن رشد کرده‌ام. دلم برای بخارا تنگ می‌شود.گاهی دلم سراغ سمرقند را می‌گیرد انگار این قند پارسی ندیده هم در دهان حلاوت ایجاد می‌کند. دلم برای مرو تنگ می‌شود‌. وقتی که کاروان امام رضا(علیه‌السلام) به آن‌جا می‌رسد. انگار صدای هلهله‌ی مردم کوچه بازار مرو در گوشم می‌پیچد. دلم برای هرات تنگ می‌شود. دلم برای مسجد جامع آن بیشتر می‌تپد، مسجدی که گوهرشاد دستور ساخت می‌دهد. دلم برای ولایت نیمروز تنگ می‌شود بی‌آنکه دیده باشم. دلم برای عروس خیلج فارس تنگ می‌شود. دلم می‌خواهد در خیابان‌های منامه راه بروم وشعر حماسی بخوانم. دلم می‌خواهد شب در گوشه‌ای از روضه‌ی هیات‌های منامه بنشینم و با روضه‌ی فارسی آرام شوم. دلم برای هُرم گرمای خیلج فارس تنگ می‌شود، وقتی که ماهی گیران کنار جزیره آریانا و زرکوه خسته از کار، تنی به آب می‌زنند. دلم برای تیسفون تنگ می‌شود وقتی کنار رود دجله درخیالم، آثار باقی مانده از اعصار گوناگون را حس می‌کنم. زیر طاق کسری در ایوان مدائن می‌روم و با تمام وجود صلوات می‌فرستم، تا صدایم به تَرَک‌های تاریخی آن نفوذ کند. دلم برای بیت المقدس تنگ می‌شود. دلم می‌خواهد نماز را در قبه الصخره بخوانم. به زیارت ابراهیم خلیل بروم. به نخل محلِ تولد عیسی مسیح سری بزنم. دستم را به دیوار بُراق بگیرم در وادی مقدس سینا، با دلم، کنار موسی نبی‌الله حرکت کنم. دلم برای همه‌ این‌ها که ندیده‌ام تنگ می‌شود. اما عجیب دلم هوای کوچه بنی هاشم را کرده. دلم برای مدینه تنگ می‌شود. دلم می‌خواهد گوشه‌ای از این کوچه خانه‌ای داشته باشم و صدای اذان حرم رسول‌الله را بشونم. وضو بگیرم و چادر سر کنم و هنوز پشت کفش ور نچیده، خودم را به حرم برسانم. دستانم را قفل ضریح کنم و پای دلم را زنجیر منبر. دلم می‌خواهد در کوچه بنی‌هاشم روضه بخوانم، دلم می‌خواهد در کوچه بمیرم. دلم می‌خواهد از غربت فاطمه(س) و علی(ع) هزار بار بمیرم. گاهی دلم تنگ می‌شود. دلم تنگ می‌شود برای جایی که تا به حال ندیدمش. اما دلتنگ می‌شوم گویی هزار سال در آن زیسته‌ام و درآن رشد کرده‌ام. راستی فاطمیه نزدیک است https://eitaa.com/del_gooye/253 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
گاهی دلم برای تو تکثیر می‌شود -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
اسیرت شدم آزادم نکنی! من از آن روز که در بند توام آزادم -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
خیلی‌ها کم شدند تا ایران بماند الان قرار است زیاد شویم تا ایران بماند کدام سخت تر است؟ -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
به نام‌او وقتی داشتم لیوان را در کابینت بالای سرم می‌گذاشتم؛ حواسم به صدایی از تلویزیون پرت شد و لیوان از دستم افتاد. لیوان هزار تکه شد. هزار، عدد کثرت است. اما واقعاً دل من تکثیر شده‌بود. به سختی تازگی توانسته بودم که موزه لوور پاریس را متقاعد کنم این لیوان با ارزش و قدیمی و باستانی را که از پس خاک‌های اکرُوپل شوش بیرون آورده‌بودند؛ به من بدهند. من به زور این لیوان را از پاریس به خانه آوردم و از داشتن آن مشعوف بودم. آن‌قدر مشعوف که دوست داشتم درون آن آب بخورم یا شربت خاکشیر درست کنم و یا حتی چای، اما چای حتماً به او ضرر می‌زد. اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی بیاید و من این لیوان را بشکنم. سر تکه تکه شده‌ها نشسته بودم و زار می‌زدم. از خودم ناراحت بودم که چرا نتوانستم چیزی که به سختی بدست آورده بودم؛ حفظ کنم. سر یک سهل‌انگاری، این کالای نایاب و بی قیمت نابود شده‌بود. وقتی از خواب پریدم؛ تنم می‌لرزید خدا را شکر کردم که این کابوس خواب بود، خوابی که مرا این‌قدر بهم ریخته بود. می‌دانم که خواب حجت نیست. اما به اعمال آن روزم فکر کردم گفتم شاید چیزی پیدا کنم. شاید کاری یا حرکتی که تاوانش شکستن لیوان سفالی شوش بود. آن روز کلی خرید کرده بودم. خرید مگر چقدر مهم است؟ وقتی دنبال مفهوم بگردی، یک چیزی پیدا می‌کنی که ربطش دهی. آن‌روز دوست داشتنی‌هایم را خریدم. از روسری گرفته تا وسایل شوینده و قاب موبایل. اما هیچ کدام خارجی نبود. حتی آن روز واکسن هم زدم، آن‌هم ایرانی بود. اهمیت کالای ایرانی برایم محرز بود. دوباره فکرم مشغول شد. شاید این خواب ربطی به کالای ایرانی نداشته باشد، شاید کاردیگری کردم.... یادم آمد که گذاشتم ناامیدی در من نفوذ کند و این ناامیدی را به اطرافیانم منتقل کردم. گرانی هست خیلی هست اما این دلیل نمی‌شود که ناامید باشم و کاری نکنم. شاید شکستن لیوان همان ناامیدی باشد. باید امیدوار باشم به دنیای پیش رو و با نگاه به همه‌ی دارای‌هایم باهم. شاید این نگاه راه درست را نشان دهد. باید تلاش کنم برای هر چیزی که می‌خواهم. باید تلاش کنم برای پاسداشت هر چیزی که دارم و با ارزش است. ناامیدی روزنه ورود شیطان است. پس حرکت باید؛ حرکت به سوی ساختن خوبی‌ها با هر نوع توان و با هر مدل دشمن. بهترین جای دنيا این‌جاست. پس یاعلی. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
قدم زدن در تو نهایت رسیدن است 🍃🍃🍃🍃🍃 مینودر یعنی دروازه بهشت لقبی که بوی پیامبر(ص) می‌دهد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 فکر می‌کنم چیزی جا گذاشته‌ام شاید دلم باشد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye