eitaa logo
دل‌گویه
355 دنبال‌کننده
882 عکس
38 ویدیو
34 فایل
من دوست دارم نویسنده باشم پس می‌نویسم از تمام دوست داشتن‌ها از تمام رسیدن‌ها با نوشتن زنده‌ام پس می‌نویسم پس زنده‌‌ام استفاده از مطالب با ذکر صلوات و نام نویسنده بلا‌مانع است. فاطمه میری‌‌طایفه‌فرد ارتباط با نویسنده: https://eitaa.com/fmiri521
مشاهده در ایتا
دانلود
https://b2n.ir/m15603 📚📚📚📚📚 الحمد لله مطلبم درخبرگزاری رسا بارگذاری شد. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
به‌نام او نمی‌دانم کی به دلم راه یافتی؟ارادی بود یا غیر ارادی؟ شاید هم قبل وجودم. حتما.به قول شاعر: که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی. هنوز خورشید برای دوگانه سر نزده علی(ع)از خانه‌ی دخترش به قصد مسجد روان می‌شود. دستار و دستگیره مانع می‌شوند.گویی می‌دانند چه خاکی بر سر عالم می‌شود‌. اما مگر علی(ع) نمی‌داند؟ او می‌داند و تقدیر نوشته را می‌خواند.علی(ع) که در مسجد زاده شد چه جایی بهتر از مسجد برای عروجش دارد؟ همان مکانی که نقطه‌ی اتصال زمین به آسمان ها بوده. آسمان هایی که راهش رابیشتر از زمین شناخت دارد. آسمانی که قدر او را بیشتر می‌شناسند. اما قدر! و ما ادراک قدر!و ما ادراک علی(ع) (ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم). اگر دعایی باشد که آرزوی وصالش باشد، آمدن فرزندتان است. اگر آرزویی باشد،مرگی به سان فرزندانتان است. امیرالمومنین دلمان را خریدید الحمدلله. رسممان و مسلکمان را بخرید. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
جمله فعلیه ماضی بعید بعید: ابراهیم درحبرون نزدیکی بیت المقدس به خاک سپرده شد و قدم به طور سینا گذاشت و در آنجا اقامت کرد و از مادری پاک -مریم مقدس-در سرزمین بیت‌المقدس به‌دنیا آمد و محمد(ص)... جمله اسمیه می‌شود در وصف آخرین پیامبر الهی. محمد(ص)خاتم الانبیا شد. پیامبر به سوی مسجدالاقصی نماز خواند و قدس اولین قبله‌گاه مسلمانان شد. محمد(ص) شبی از شبها از مسجدالحرام به سمت مسجدالاقصی و بعد به سمت آسمان عروج کرد. تا جایی که هیچ انسانی آن را درک نکرده بود و هیچ فرشته‌ای  حتی جبرئیل پا بدان جا نگذاشته بود. سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَ‌یٰ بِعَبْدِهِ لَيلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَ‌امِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِي بَارَ‌کْنَا حَوْلَهُ لِنُرِ‌يهُ مِنْ آياتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ‌ (ترجمه: منزّه است آن [خدایی‌] که بنده‌اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی -که پیرامون آن را برکت داده‌ایم- سیر داد، تا از نشانه‌های خود به او بنمایانیم، که او همان شنوای بیناست.(اسراء، آیه ۱) خداوند همه پیامبرانش را از روی قاعده لطف و قاعده عدل بر زمینیان فرستاد. همه انبیا بشارت آخرین منجی را به پیروانشان دادند تا زمان، زمان محمد(ص) شود. محمد(ص) پیامبر شد. پیامبری که دینی همانند موسی و عیسی آورد به معنای اتم و اکمل. دین آنان را کامل کرد .شایسته مردم آخرالزمان. . بیت المقدس، مکانی برای همه ادیان، به ویژه دین خاتم، اسلام. جمله پرسشی: نمی‌دانم صهیونیست، از کجا زاده شد؟ دست ناپاک کدام قدرت او را پرورش داد؟ و چگونه این نطفه ناپاک شد بلای جان مسلمانان و همه جهانیان؟ اما پیر جماران گفت: مسلمانان می‌توانند او را از بین ببرند. فرمود:اگر هر مسلمان یک سطل آب بریزد چیزی به نام اسرائیل باقی نمی‌ماند. جمعه آخر ماه رمضان را روز قدس نامید و همه مسلمانان او را ارج نهادند. سنت حسنه‌ای که تاکنون و انشاالله تا زمان ظهور پابرجا خواهدماند. جمله استمراری:امام خامنه‌ای فرمودند: اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. مسئله فلسطین مسئله اول بین‌المللی اسلام است.(سخنرانی در جمع بسیجیان سال ۱۳۷۹). ایشان دستور کار می‌دهد: بزرگترین وظیفه ملت و دولت ها و همه ملت‌های اسلامی، حمایت از مبارزات علیه اسرائیل است. او را غده سرطانی نامیدند که از طریق همین مبارزات این غده، ریشه کن خواهد‌شد.(پیام به مناسبت‌اولین سالگرد امام(ره)). جمله عاطفی می‌شود: به حرمت دین مبین اسلام که برای صلح و آرامش و اعتلای همه ابناء بشر آمده‌است. به حرمت تلاش مردان و زنان پیکارو مبارزه و رهبران دینی مسلمانان. به حرمت زمان‌هایی که برای عزت و آبروی اسلام صرف شد. به حرمت مکان‌هایی که خدا آنان را مبارک کرد.   به حرمت خون انسانهای شریفی از هر نژاد و هر قبیله و از هر کشوری که مظلومانه ریخته‌شد. خواه این خون خون‌حاج قاسم سلیمانی از ایران باشد. یا خون ابومهدی المهندس از عراق، یا خون جهاد و عماد مغنیه از لبنان. جمله آینده بسیار نزدیک: انشاالله روزی در قدس نماز خواهیم خواند و خواب‌های زیبایمان را- در روز زیبای پیروزی بر جنود شیطان- تعبیر خواهیم کرد. در آخر... جمله خبری می شود: قدس آزاد خواهد شد. خداوندا به حرمت این شب‌های مبارک این چند سطر را از من بپذیر به نیابت از یک‌قطره آب از سطل آبی که وظیفه هر مسلمانیست برای نابودی اسرائیل. همان سطل آبی که پیر جماران گفته بود. @del_gooye
دخترک لباس مدرسه‌اش را حمایل می‌کند. رو به سمت آینه به آینده نامعلوم می‌نگرد. موی پریشانش را در زیر روسری آرام می‌کند. کیف را بر دوش می‌اندازد و شادمانه اشعار سنایی می‌خواند و به امید روزهای بهتر از خانه خارج می‌شود. -مادر جانم!من رفتم -جان مادر،خدا پناهت باشد.مواظب خواهر خُرد خود باش. آری باید مواظب بود. از هر طرف به قضیه کابل نگاه شود یک روضه مجسم است.شیعیان مظلوم هزاره ... مدرسه دخترانه....سید الشهدا .... دخترکان شیعی...عطش... روزه...روضه... السلام علیک یا ابا عبدالله یک روز عزای عمومی کم است‌. باید تا آخر جهان به عزای انسانیت از جنس آمریکایی و از جنس طالبانی نشست. چه خطری دارد دختر شیعی هزاره‌ای،با کوله باری از کتاب و دفتر؟ چه خطری دارد برای تو که خود را مرد می‌نامی و تصور قدرت میکنی؟ چند بار منفجر کنی خوی حیوانیت تو آرام می‌‌گیرد؟ مادران را ندیدی به همراه اطفال کودک خود از ترس امثال تو به دنبال دختران خود آمده بودند؟ هنوز عطرِعشق و افطار از لباس مادران می‌تراوید و تو با باروت و بمب خرابش کردی. دنیا بر سرت خراب شود. دلم شمع می‌خواهد برای معصومیت فراموش شده. دلم شمع می‌خواهد برای عزای فرزندان سیدالشهدا. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
به جسارتِ در چشمان تو سوگند فلسطین آزاد خواهد شد... -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
در آخرین روزهای شعبان، نگران گرسنگی و تشنگی می‌شویم و این‌که وظیفه خود را به درستی و کامل انجام میدهیم یا نه؟اما در روزهای ماه مبارک، نگران تمام شدن این فیض عظیم می‌شویم، که نکند دست خالی ماه را وداع کنیم!؟ ...و روز عید که مزد یک ماه عبادت خود را از خداوند می‌گیریم؛ بی آنکه بدانیم یا بخواهیم. (خداوندا تو سزاوار بزرگی، سرفرازی، بخشندگی، توانایی، بخشایش و رحمتی. سزاوار آنی که به خاطر تو پرهیز کنیم و از تو آمرزش بخواهیم در روزی که برای مسلمانان عید قرار داده‌ای. و برای محمد که درود خدا بر او و دودمانش باد...بخشی از ترجمه قنوت نماز عید فطر). و خداوند بعد از یک ماه روزه‌داری اول شوال را برای مسلمانان جهان عید قرار داد.چرا عید؟ خداوند چه برکتی در این روز به ودیعه گذاشته‌است؟ امام رئوف به این سوال پاسخ می‌دهد: «روز فطر، از آن جهت عید قرار داده شده است که مسلمانان، اجتماعی داشته باشند که در آن روز گرد هم‌آیند و برای خدا بیرون آیند و او را بر نعمت‌هایی که به آنان داده شده است، بستایند. (امام رضاعلیه‌السلام من لا یحضر الفقیه ج۱ ص۵۲۲). روز تجمع مسلمین،روز نشان دادن قدرت اسلام به جهانیان و روز همبستگی همه‌ی مسلمانان از هر رنگ و نژاد و مذهبی است. روزی که دشمنان از ما ناامید می‌شوند و روزی که دل‌های بی‌غبار متمایل به جبهه حق می‌شوند. ...و امروز عید فطر ۱۴۰۰ شمسی و ۱۴۴۲ قمری، کودکان غزه عید ندارند، ۱۷ همبازی خود را از دست دادند و نظاره گر بی عدالتی و سکوت مدعیان حقوق بشرند. کودکان غزه در این روز مبارک عیدی می‌خواهند، کودکان غزه آزادی قدس شریف را می‌خواهند، به عنوان هدیه‌ای ازجانب همه‌ی مسلمانان جهان. به امید روزی بقیه الله بیاید و همه‌ی مظلومان عالم به هر دینی و مذهبی در سایه‌ی باقی مانده الهی در آسایش زندگی کنند. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
دوربین اول باید برای کودکی ام مادری کنم. باید برای عروسکم خانه بسازم. او کوچولوست می ترسد. از تنهایی از خرابه... از تاریکی... باید مواظبش باشم دست آدم بدها نیوفتد. گرسنه نشود تشنه... محکم بغلش می‌کنم دستم را روی گوشش می‌گذارم که صدای گلوله‌ها و تاپ‌تاپ قلب من را نشنود. دل کوچکش خالی نشود... دوربین دوم یواش یواش لبش را به گوش عروسک میگذارد و برایش لالایی می‌خواند: الفقاعات دي شكلها حلوة من حبي ليها بقولها غنوة اغسل وجهي واغسل ايديا وادعكهم بصابون وميا... اما در این خرابه آب و صابون کجاست؟! او کودک است وقتی به خودش می‌آید. همه چیز از بین رفته‌است...مادر پدر خواهر و برادر.... او مانده و یک خروار خرابی. او مانده و یک دنیای خشن و دنی... حالا او در این خرابه هم بازی سیده رقیه شده.داستان هایی که در روضه‌ی خانگی زنان شهر شنیده بود. اما او کجا و رقیه کجا لا یوم کیومک یا ابا عبدالله(ع) اُپرو(دوربین نما ازبالا) هلی شات بالا و بالاتر می‌رود و مشکلات کوچک وکوچک می شود.کم نبودند مثل کودک داستان ما، اما خدایشان بزرگ است،بزرگتر از توپ ها و موشک ها. مرغ آمین‌شان پرواز می‌کند تا صحن قبه الصخره، تا کنار دیوار بُراق،تا همسایگی مزار ابراهیم در الخلیل. بهار آمدنیست و سیاهی، سرنوشت محتوم زغال‌ها... سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیُ مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
۲ میری بهار و یاس با هم در گوشه ای دنج با مبل جهیزیه مادرشان، خانه درست می‌کنند. من بعد از یک ماه دوری چشم از آن‌ها برنمی‌دارم. عروسک ها را روی زمین می‌گذارند. با اجاق پلاستیکی غذا درست می‌کنند. منتظرند در خیالشان، آبِ‌غذا بجوشد. که ناگهان پسرم، یک پسر خاله‌ی بدجنس می‌شود و کل غذای آن‌ها را می‌خورد. حالا بچه‌‌ها با هم شروع به گریه می‌کنند. هرچی سعی می‌کنم آرام نمی‌شوند. _خاله پسرت خیلی بده. _فاطمه بهار خاله ،شوخی کرد. خواست بازی کنه با شما. _نه اون غذای منو خورد. _غذا که واقعی نبود! _چرا بود.بود .... و دوباره گریه. این دختر باید همسن فاطمه بهارِمن باشد. او هم صورتی دوست دارد. مخصوصا عروسکِ‌صورتی. او هم در دنیای خودش برای عروسکش مشقِ‌مادری می‌کند. اما بهار من از گل نازک تر نشنیده. صحنه ۱۲+ ندیده. شب ها در جای امن بوده. ناز کرده و کسی خریدارش بوده. کمی آن طرف‌تر در کره‌ی جغرافیا،کودکانی چشم بسته‌اند به امیدخدا. چشمشان کودکان، سختی‌های زیادی به خود دیده. دستانشان داغی فشنگ را حس کرده. پاهایشان با خار و تاول مانوس شده. پوستشان سردی بی مادری چشیده... چه فرقی است بین فرزندان بشر برای حس آرامش و امنیت؟ کجاست دلسوزی که سوز دل اینان را مرحم باشد؟! کودک کودک است هرجای دنیا با هر رنگ و نژاد و دین. اما کودکان غزه بزرگتر و مقتدر تر از شیوخ پر ادعای‌عرب ایستاده‌اند.ایستاده در غبار، تا دنیا را به تماشای عزت و شرف خود و دین خود بنشانند. اوج بزرگی در چشمانشان موج میزند و وصف آنان تضاد زیبایی ایجاد کرده؛ بزرگان کوچک. بهار آمدنیست و سیاهی سرنوشت محتوم زغال‌ها -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye