eitaa logo
دلتنگ کربلا
21.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
6هزار ویدیو
90 فایل
- مدیرکانال @taeb1261 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/joinchat/1338442585C2c07aa6c64
مشاهده در ایتا
دانلود
3.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷آیت الله بهجت چگونه به مقامات عالی رسید؟ «اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج» » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
🌿 ذکر 👇 ✨ «لا الهَ الَّا اللَّهُ، وَ لانَعْبُدُ الَّا ایَّاهُ، مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ گفتن مرتبه از این ذکر در ماه شعبان خیلی ثواب دارد. 🌿معبودی جز خدا نیست، و نپرستیم جز او را درحالی که عبادت را برای او خالص می‌کنیم، گرچه مشرکان را خوش نیاید.»🌿. 💜پیامبراکرم (ﷺ) فرمودند:  کسی که چنین کند؛ در قیامت در حالی از قبرش خارج می‌شود که چهره اش مثل ماه شب بدر (شب چهاردهم) می‌درخشد. ✴️🌿ذکر 👇 ✨اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَیُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ اگر کسی در این ماه هر روز مرتبه استغفار نماید همانند کسی است که در غیر این ماه هفتاد هزار بار استغفار کرده است. » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
1.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢خداوند کدوم گناه رو نمیبخشه؟ 🌟وَلَمْ يَمْنَعْکَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ 🌒خداوند در صورتى که مرتکب بدى شوى تو را از توبه مانع نشده (و درهاى آن را به روى تو گشوده است 📘 ۳۱ 🎤آیت الله 🕊 » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
❤️امیرالمؤمنین علی علیه السلام : ◽️ فَأَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً. 🌗نیكوحال ترین افراد در قیامت كسی است كه جای گذاشتن دو پایش را پیدا كند یا جایی برای آسوده ماندن بیابد. 📚 » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
❇️ دعا در مکارم اخلاق و اعمال پسندیده (۱۹ ـ ۲۰) ✨اَللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ‌ نَفْسِي مَا يُخَلِّصُهَا، وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا، فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا.✨ (۱۹) خداوندا براى خود از من، آنچه را كه رهايى‌ام دهد، بگير. و از من برايم، آنچه را كه اصلاحم نمايد، باقى گذار زيرا نفسم هلاك‌شونده است، مگر آنكه تو حفظش نمايى. ✨اَللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِي إِنْ حَزِنْتُ‌، وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِي إِنْ‌ حُرِمْتُ‌، وَ بِكَ اِسْتِغَاثَتِي إِنْ كَرِثْتُ‌، وَ عِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ‌ خَلَفٌ‌، وَ لِمَا فَسَدَ صَلاَحٌ‌، وَ فِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِيرٌ، فَامْنُنْ عَلَيَّ قَبْلَ اَلْبَلاَءِ‌ بِالْعَافِيَةِ‌، وَ قَبْلَ اَلْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ‌، وَ قَبْلَ اَلضَّلاَلِ بِالرَّشَادِ، وَ اِكْفِنِي مَؤُونَةَ‌ مَعَرَّةِ اَلْعِبَادِ، وَ هَبْ لِي أَمْنَ يَوْمِ اَلْمَعَادِ، وَ اِمْنَحْنِي حُسْنَ اَلْإِرْشَادِ.✨ (۲۰) خداوندا اگر اندوهگين شوم، مايۀ دلخوشى‌ام تويى. و اگر نااميد گردم، اميد من به توست. و اگر اندوه مرا فرا گيرد از تو فريادرسى خواهم. و عوض هر آنچه از دست رفته و اصلاح آنچه تباه شده و تغيير آنچه زشت دانسته‌اى، نزد توست. پس پيش از گرفتارى با تندرستى و پيش از درخواست با توانگرى و پيش از گمراهى با ارشاد بر من منّت گذار و سنگينى گناه عيب‌جويى بندگان را از من بردار و مرا آسايش روز بازگشت ببخش و خوب ارشاد كردن را به من عطا نما. ادامه دارد... 🔰 صحیفه سجادیه، دعای ۲۰. » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
❇️ دو کس هرگز سیر نمی شوند ☀️امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرماید: ✨مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ: طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا.✨ 🖌دو گرسنه اند که هرگز سیر نمی شوند: طالب علم و طالب دنیا. 🔰 نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۷. » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
🤲 اثر عجیب دعا برای دیگران 🤲 بنا بر روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: "هنگامی که شخصی برای برادرِ مؤمن خود دعا کند، از عرش ندایی می‌آید كه: "برای تو صدهزار برابر آن دعا مقدّر است" و این، در حالی است که اگر آن شخص، برای خودش دعا می‌كرد، فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده می‌شد؛ پس ۱۰۰ هزار برابرِ ضمانت شده، بهتر از یک برابر است که استجابت آن معلوم نیست." 📚 من ‏لایحضره ‏الفقیه، ج٢ ص ٢١٢ 📖 متن روایت👇 روی ان قال الامام الصادق (عليه السلام) : «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ وَلَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ، وَإِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ، فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَایَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا.» 🤲 براى هم دعا كنيم 🤲» •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
❇️ حقیقت ایمان ☀️امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرماید: ✨الإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ، عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ، وَ أَلَّا یَکُونَ فِی حَدِیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِکَ، وَ أَنْ تَتَّقِی، اللّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِکَ.✨ 🖌ایمان آن است که راست‌گویی را در آن جا که به زیان توست بر دروغ‌گویی در آن جا که به سود توست مقدم داری و این که گفتارت بیش از عملت نباشد و به هنگام سخن گفتن درباره دیگران تقوای الهی را پیشه کنی. 🔰 نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۸. » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
💠 مناجات شعبانیه (۱۳) ✅ بزرگی عقابت، ثواب برجسته‌ات 💎 إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ. 🔸خدایا اگر بزرگی مجازاتت مرا به سوی آتش فرا خوانده هرآینه ثواب برجسته‌ات مرا به سوی بهشت خوانده است. ✅ درخواست از خدا، ناله و زاری، رغبت 💎 إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ. 🔸خدایا از تو درخواست می‌کنم و به پیشگاهت زاری نموده و رغبت می‌ورزم. ✅ درخواست درود فرستادن بر پیامبر و خاندانش علیهم‌السلام 💎 وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. 🔸و از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی. ✅ قرار دادن دائم الذکر 💎 وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ. 🔸و مرا از کسانی قرار دهی که ذکرت را همواره بر زبان دارند. ✅ قرار ندادن در بین پیمان‌شکنان 💎 وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ. 🔸و پیمانت را نمی‌شکنند. ✅ قرار ندادن از غافلین شکرت 💎 وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ. 🔸و از سپاست غافل نمی‌شوند. ✅ قرار ندادن از سبک شمارندگان فرمانت 💎 وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ. 🔸و فرمانت را سبک نمی شمارند. 📚 مفاتیح الجنان. » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
هدایت شده از دلتنگ کربلا
4_5836756423781912858.ogg
زمان: حجم: 542.1K
زنگ خور گوشی شیک ، باکلاس رسید 💜👇         •••  @zang ‌   ‌‌    •••  @zang همه از اینجا زنگ گوشی شون برمیدارن😛
دلتنگ کربلا
#روایت_انسان #قسمت_سی_چهارم🎬: بازار مدارس حضرت ادریس گرم و گرم تر می شد و ادریس روز به روز به عنوا
🎬: ملکه، چهار مرد را احضار کرد و ساعتی با آنها خلوت نمود و سپس آنها را به نزد یوبراسب برد و همانطور که بر تخت تکیه میزد رو به پادشاه گفت: هم اینک سربازانی را به سمت آن باغ زیبا روان کن و دستور بده تا صاحب باغ را دست و بال ببندند و به محضر شما آورند. یوبراسب با حالت سوالی نگاهی به همسرش مرد و آن زن مکار و حیله گر چشمکی به یوبراسب زد و خواست که زودتر خواسته اش را روا کنند. چند سرباز به سرعت خود را به باغ رساندند و صاحب باغ را در حالیکه مدام سوال می پرسید که چه شده؟! اما جوابی نمی شنید را دست بسته به سمت شهر و کاخ پادشاه بردند. ابلیس از دور این صحنه را می دید و قهقه مستانه سر داده بود بالاخره صاحب باغ را به حضور پادشاه بردند، معرکه ای برپا بود و عده ای در سالن قصر شاه جمع شده بودند، همسر شاه در حضور ملا و مترفین از جا برخواست و همانطور که دایره وار دور آن مرد مؤمن می گشت گفت: آهای مردم و ای بزرگان! این مرد به خدای یوبراسب توهین کرده و از دین پادشاه خارج شده و با این کارش نظم اجتماعی شهر را بهم زده، به نظرتان با او چه کنیم؟! اشراف شهر که خوب می دانستند این مرد از نزدیکان ادریس است و از طرفی نسبت به ادریس کینه و دشمنی داشتند و می خواستند این کینه را سر این مرد مومن خالی کنند،با صدای بلند فریاد زدند، او را به جرم خیانت به پادشاه و خدای ما، بکشید و اموالش را تصاحب کنید تا دیگران به فکر چنین خیانتی نیافتند. صاحب باغ که انتظار این مهلکه را نداشت فریاد برآورد: شما دروغ می گویید! کجا من به پادشاه و خدای او توهین نمودم و چگونه نظم عمومی را بهم زدم؟! همسر یوبراسب خنده ای مکارانه کرد و رو به آن چهار مردی که ساعتی پیش با آنها خلوت کرده بود، نمود و گفت: آیا شما شهادت می دهید که این مرد خدایی به جز خدای ما که در معبد شهرمان است و از چوبی قیمتی تراشیده شده و بر سنگی سخت راست قامت ایستاده را می پرستد؟! آن مردان، بدون اینکه قبلا چنین چیزی دیده باشند دست راستشان را بالا آوردند و گفتند: ما سوگند می خوریم که او به خدای ما و خدای یوبراسب کافر شده و به خدای ما اهانت می کند و در بین مردم از آن بدگویی می کند و گویی خودش خدایی دیگر را می پرستد. به این ترفند و با این نقشه مکارانه حکم کشتن آن مرد مومن صادر شد و تمام املاکش، از جمله آن باغ سرسبز را به نفع یوبراسب تصاحب کردند. ماجرای آن مرد زبان به زبان چرخید و به گوش حضرت ادریس رسید. عده ای از مردم شهر با شنیدن این واقعه، از ترس پادشاه لب فرو بستند و عده ای هم متملقانه این عمل را ستودند. در این زمان، فرشته وحی به حضرت ادریس نازل شد و به او فرمان پروردگار را ابلاغ نمود: ای ادریس! به نزد پادشاه برو و او را از فرجام ظلمش بترسان و از عذاب الهی بیمناکش کن تا دست از اینهمه ظلم و تعدی بردارد... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨ » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
دلتنگ کربلا
#روایت_انسان #قسمت_سی_پنجم 🎬: ملکه، چهار مرد را احضار کرد و ساعتی با آنها خلوت نمود و سپس آنها را
🎬: حضرت ادریس به سمت قصر یوبراسب به راه افتاد و در بین راه به مردم از ظلم و ستم یوبراسب می گفت تا آنها را با خود همراه کند، مردم شهر که برای حضرت ادریس به عنوان دانشمندی فرهیخته و معلمی که علومی بی نظیرژ را به آنها آموخته بود، احترام ویژه ای قائل بودند و اما در دل از یوبراسب و ظلم او، بر خود می ترسیدند، پس به دنبال او راه افتادند و او را تا قصر پادشاه همراهی کردند اما حرف و سخنی مبنی بر طرفداری از ادریس نبی نمی زدند، اصلا برایشان قابل تصور نبود که کسی بتواند جلوی ظلم یوبراسب را بگیرد. حضرت ادریس به قصر یوبراسب وارد شد و همانطور که با نگاه خشمگین او را می نگریست از ظلمی که یوبراسب بر صاحب باغ روا داشته بود شکایت کرد. یوبراسب که پشتش به حمایت ملا و مترفین و اشراف گرم بود و خوب می دانست که آنها چشم دیدن ادریس را ندارند، خنده ای از سر تمسخر کرد و گفت: ظلم؟! اتفاقا کاری که کردیم عین عدالت بود، چرا که صاحب باغ با افکار و اعتقادات مزخرفش بر هم زننده نظم عمومی جامعه بود، باید ریشه بی نظمی را زد و می بایست چنین کنیم تا دیگرانی چنین نقشه ها به مخیله شان خطور نکند. حضرت ادریس سری تکان داد و فرمود: ای یوبراسب! ای حاکم ظالم و رو به مترفین که در آنجا جمع بودند ادامه داد: و شما جماعت اشراف! خوب می دانید که ظلم بزرگی انجام دادید البته بار اولتان نیست و حاکمیتتان بر ظلم و ستم بنا شده، بدانید که من از جانب پروردگار مأمور شدم تا به شما اخطار کنم که همانا اگر بر همین رویه ادامه دهید، عذابی دردناک نصیبتان خواهد شد و شما از عقوبت کارهایتان در امن نخواهید ماند، پس تا وقت هست توبه نمایید و به درگاه خداوند یکتا برگردید تا این عذاب وعده داده شده که به موجب آن، سرزمین سرسبزتان به خرابه ای تبدیل میشود، به سرانجام نرسد. در این هنگام همسر یوبراسب که ابلیس بر روح او مسلط شده بود از جا بلند شد و رو به ادریس گفت: تو داری چه می گویی؟! دم از کدام خدا میزنی؟! دیدی حرفهای ما بیراه نبود و آن مرد، نوچه تو بود تا اعتقادات باطلت را در جامعه رواج دهد! بدان و آگاه باش که خدای من، خدای این جماعت، محکم و استوار در معبدمان ایستاده و ما را از هر عذابی در امان می دارد و اینک من از پادشاه می خواهم که تو را مانند همان نوچه ات، با مرگی دردناک از میان بردارد. یوبراسب با حالتی دستپاچه به همسرش نگاهی کرد و به او اشاره نمود تا بنشیند. یوبراسب از محبوبیت حضرت ادریس در بین مردم خبر داشت و خوب می دانست اگر او را بکشد، مردم ساکت نخواهند نشست و بالاخره بلوایی در سرزمینشان به پا خواهد خواست پس گلویی صاف کرد و گفت: ای ادریس! همانا تو با بیان این سخنان مستحق مرگ هستی، اما چون خدمات زیادی به مردم نموده ای به تو فرصت می دهم تا از اعتقاداتت دست بشویی و از حرفهایت توبه نمایی، وگرنه تو را خواهم کشت و خوب می دانی که اگر بخواهم، کشتن تو مانند کشتن آن صاحب باغ برایم کاری سهل و آسان است. حضرت ادریس سری به نشانه تاسف تکان داد، اما باز هم ناامید نشد، او به مردم سرزمین امیدوار بود، پس از قصر بیرون آمد و جلوی در قصر که مردم زیادی جمع شده بود بر تخته سنگی ایستاد و صدایش را بالا آورد و گفت: ای مردم! شما خود شاهدید که پادشاه سالهای سال است که با ظلم و ستم بر شما حکومت کرده و همیشه دستش به خون مظلومان آلوده بوده است، اینک من از شما می خواهم تا مرا یاری کنید و .... سخن در دهان ادریس بود که سرکرده سربازان فریاد برآورد: آهای مردم! پادشاه امر کرده که متفرق شوید و به سوی خانه تان بروید، اگر دور ادریس جمع شوید، همه تان را به هلاکت خواهیم رساند. مردم با شنیدن این تهدید یکی یکی از دور حضرت ادریس گریختند و در زمان کوتاهی از آن جمعیت زیاد، حتی یک نفر در کنار ادریس نمانده بود. ادریس که انتظار این بی وفایی را نداشت و بنا بر حکم خداوند می بایست جان خودش را حفظ کند تا ندای عدالت خواهی در روی زمین خاموش نشود در حالیکه شهر و اهالی و پادشاهش را نفرین می کرد راه خروج از شهر را در پیش گرفت، او می رفت تا در گمنامی و کوه و بیابان زندگی کند و این شد شروع دوران غیبت ولیّ و نماینده خداوند در روی زمین... ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨ » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa