eitaa logo
دلتنگ کربلا
21.3هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
6هزار ویدیو
90 فایل
- مدیرکانال @taeb1261 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/joinchat/1338442585C2c07aa6c64
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ سحر اول.... و رسیـــد فرصت دیدار... چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا ! که با همه بی سر و پایی ام، باز هم در میکده رمضانت راهم داده ای... تو همان اله بی همتایِ منی؛ که هزاران بار پناهم داده ای و... من رمیده ام. تو همان معشـــوق بی نظير منی، که باز به انتظار خلوتی با من، ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای. آمده ام...؛ و همه دار و ندارم؛ دل بیـــچاره و شکسته ایست، که یازده ماه، با دستان خودم، به دارِ گناه آویختَمـَش . آغوش بگشا... تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم. آغوش بگشــا تا همین ثانیه های نخست  را، با طعم آغوش تو، آرام بگیرم. بگذار ساده بگویم؛ من طعم بوسه های تو را خوب می شناسم... و بدنبالش تمامِ سال را به انتظار سحرهای مهمانی ات، لحظه شماری کرده ام و مــــن؛ دوباره خوشبختی را در آغــوش تو، تجربه خواهم کرد. الحمدلله که سحر اول هم رسید » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
سحر دوم.... یک روز... گذشت!!! به همین سادگی لحظات مهمانی، بسرعت به پیش می روند... و من نمیدانم، چند سحر ، فرصت آرام گرفتن در آغوش تو را دارم؟ به خودم که می نگرم...؛ حتی لحظه ای از این ضیافت را، چشم انتظاری نتوانم کرد.. اما ؛ کرامت تو که بر من مستولی می‌شود..؛ دلم برای تمام سحرها،، برنامه می چیند!!! جان عالم به فدای یک بوسه ات... خدا همه سال، دلواپسی مهمان دلم بود..؛ نکند از سجاده رمضانت جا بمانم... و این تویی که باز گداپروری کردی... و مرا ، گوشه ای،،  در لابلای اشراف ضیافتت ، جای دادی.... و من نشسته ام اینجا....؛ درست سر بر زانوان تو... و حرارت آغوشت را به هییییچ مامن دیگری... نمی دهم!!! اما... دلم شور میزند...؛ نکند...؛ امراض دلم،، مرا از تو بگیرد؛ خدااااااا... نیمه شب را ، به قصد علاج آمده ام... طبیب تویی....؛ نفس بیمارم را،، شفا نداده،، رها مکن.... » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
سحر سوم.... سلام... ستاره غریب زمین دو سحر از رمضان گذشت.. و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت... اما... هنووووز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست... آموخته ام...که  سفره دار رمضان تویی... و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی... هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم... من همان فرزند بی بابای توام... که به درد نداشتنت عادت کرده است،  و همه سهمش از انتظار،  فقط و فقط هیاهویی تو خالی است... که اگر درد تو به استخوانم زده بود...؛ سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کردم.... واااااای یوسف تنهاي من... این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است... تووووو...  درد نداشتن تووووو... و دویدن مدام برای یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم... برای قلب بیمار من چاره ای بينديش... قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد... به امید علاج آمده ام... مرا دست خالی... از گوشه سفره ات.. رد مکن !!! » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
سحر پنجم ... زیباترین فصل زندگی ام.. با نام تو آغاز می شود...؛؛؛ به ناااااام خداااااا اصلا راز هر زیبایی.. در تکرار عاشقانه نام توست.... تو که باشی.. ؛ زمین و زمان آرامند.. حتی اگر از آسمان سنگ ببارد... تو که باشی... همه پر از تواند... و مثل تو، آرام و مهربااان... اسمان تاریک شد... و زمین...؛خلوت... و پنجمین ضیافت مان نیز رسید... و تو هستی...و من با تو، آرام آرامم!! آنقدر حضورت مستم کرده است که؛ هوای فریاد به سرم زده ... کاش ميشد بر بام زمین می ایستادم و.. نام تو را، هزااااار بار عاشقانه، فریاد ميزدم.... تا همه اهل زمین بدانند ؛ دلبر من...همان "هو الله احد"ی است، که عالم را به یک کرشمه نگاهش، اداره می کند.... عاشقی.... بی نظیرترین میدان زمین است... و هر که زمین خورده این میدان نباشد.. ؛ پرواز را تجربه نخواهد کرد... خداااااا... قنوت پنجمین بزم عاشقانه ما، به نام نامی تو...زیباترین قنوت خواهد شد...؛ به ناااااام تووووو..... العفو... العفو... العفو » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
پنج سفره از ضیافتت، جمع شد... و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی.. خسته نشدی...؟ خداااا از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!! از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!! از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟ خودم... از خودم خسته ام خدا.... از قلبی، که توان دریا شدن ندارد... از بالهایی، که جان بال زدن ندارد... از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود... شش سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای... تا من... دست در دست تو... گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم.. اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!! چه کنم، محبوبم...؟؟ بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود... چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!! امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم.. برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند... تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی... من جز تو... هیچ گره گشایی را نمي شناسم... یک سوال... خدا ؛ امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام...باز می کنی؟؟ » •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @del_tang_karbalaa
پنج سفره از ضیافتت، جمع شد... و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی.. خسته نشدی...؟ خداااا از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!! از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!! از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟ خودم... از خودم خسته ام خدا.... از قلبی، که توان دریا شدن ندارد... از بالهایی، که جان بال زدن ندارد... از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود... شش سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای... تا من... دست در دست تو... گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم.. اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!! چه کنم، محبوبم...؟؟ بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود... چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!! امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم.. برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند... تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی... من جز تو... هیچ گره گشایی را نمي شناسم... یک سوال... خدا ؛ امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام...باز می کنی؟؟