هدایت شده از آشغالایِ رنگی !-
گاهی وقتا فکر میکنی میخوای ناپدید بشی ولی کل چیزی که واقعا میخوای اینه که پیدا بشی.
-#139_:)
↠ @delbarnadashtam°•
- درون خود را مانند زخمی بازکرد؛ تمام وجود خود را دید: افکار، افکارِ درباره افکار، افکارِ درباره افکارِ ناشی از افکار...:/
بچه که بودم
" پاییز "
با روپوش سرمه ای از راه مي رسید .
بزرگتر که شدم ، پسر همسایه بود ..
سربازی که اسمم را توی کلاهش نوشته بود
مادرش ميگفت:
گروهبان جریمه اش کرده که هفت شب کشیک بدهد .
آن وقت ها دوستتدارم را نمي گفتند ،
کشیکميدادند ... !
هدایت شده از آشغالایِ رنگی !-
- ما از افراد نزديك خود، بيشتر از ديگران بیخبريم. كسی را كه هميشه در كنارمان است
ديگر اصلا نمیبينيم!
-فرانسوامورياک
آدم ها فریاد نمی کنند ،
حتی اقرار هم نمی کنند ؛
که کم آورده اند و محتاج اند به حضور و نگاه و حرف های کسی ...
آدم ها وقت نیاز ؛ سکوت می کنند؛
-همه چیز تغییر می کند و لزوماً تقصیر کسی نیست.
-#139_:)
↠ @delbarnadashtam°•
داستان های زمان بچگی از یاد کسی نمیره. همه یادشون میمونه داستان عشق دوران بچگی رو، داستان فرار از مدرسه رو، یا داستان هایی که شب ها واسه شون میگفتن، تا خواب شون ببره ولی بیدار میموندن.
آدمها وقتی بزرگ میشن تغییر میکنن. با داستانهایی که واسه بیداری نوشته میشه میخوابن.