eitaa logo
💕دلبرونگی💕
111.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
662 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 خانمی که پسرش میخواد خواهر زن دایی اش رو بگیره. .. 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 خانمی که پسرش میخواد خواهر زن دایی اش رو بگیره. اصلا به پسرتون محل نديد دهن به دهن نزارید بهش بگید اگه اون دختر خانم رو میخوای خودت تنها برو خواستگاری و بگیرش عروسی هم بگیر برای خودت من نه میام نه ریالی خرج میکنم.‌رهاش کنید به حال خودش بزارید قدرتونو بدونه اصلا براش خرج نکنید واقعا من خیلی ناراحت میشم اینجا پیام هایی میبینم که بچه ها به مادران گلشون فوش و بی احترامی میکنن ان‌شاالله که همشون سر عقل بیان. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 خانوم کانالمون میگه... 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 خانوم کانالمون میگه... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه بانو ودوستان عزیزبرای خواهری که ۴۱،سالش هست باردارن مینویسم عزیزم این اخرین شانس تو هست اگر برایت امکان داره پیش خانوادت برگرد تا سه ماهگی استراحت مطلق کن برای دستشویی از تولت فرنگی استفاده کن بعد دراز بکش یک متکازیر پاهات بزاربعد نشاسته روی اب سرد بریز بخور این چیز ها هم اصلا نخور کله پاچه وجیگر اب هویج زعفران دمنوش اویشن ختمی گاوزبان چیزهایی که ویتامین Aدارن تا ۳ ماهگی نخورانشالله که برات بمونه 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی!! 🌸🍃🍃🍃🍃 زنده یاد مرحوم کافی نقل می کرد که: شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. می خواست کمکش کنم. لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عجل الله فرجه) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عجل الله فرجه) به من دارند... وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش به دست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هر جا که باشی گره ای باز می کنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری..... 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
کژال 🍃🍃🍃🍃🌸 حتی وقتی بیرون میرفتیم پول هیچی رو یک بارم حساب نکرد و کاملا خودش رو عقب .میکشید هرچند که من برای خودم توقعی نداشتم ولی ادب حکم میکرد حداقل یه تعارفی بکنه تا اینکه روز آخری که اونجا بودم و سه تایی با هم بیرون رفته بودیم رها چند دقیقه رفت سرویس بهداشتی و پسره شروع کرد به صحبت کردن با من( انگلیسی با هم صحبت میکردیم بهش گفتم واقعا میخوای همراه رها بری کانادا؟ مهمت گفت آره خیلی دوس دارم برم کانادا. — فقط دوس داری بری کانادا یا دوس داری با رها باشی؟ پوزخندی زد و گفت خب جفتش. راستشو بگو واقعا دوسش داری؟ مهمت با مکث و حالت شل و ولی گفت آره یعنی میخوای باهاش بمونی؟ کسی از آینده خبر نداره به هر حال تا زمانی که بخوام ازدواج کنم آره پس چرا بهش نمیگی؟ میدونی که اون فکر میکنه قراره همیشه با هم بمونید؟ + به هر حال من که نمیتونم تا ابد باهاش بمونم منم نیاز به یه زن واقعی و تشکیل خانواده و بچه دارم یه زنی که مثل تو ظرافت زنانه داشته باشه. جمله ی آخرشو با یه لحن کثیفی گفت که مورمورم شد و چهرمو در هم کشیدم و دیگه چیزی نگفتم رها که برگشت سر میز و غذامونو خوردیم سردردو بهانه کردم و گفتم: برگردیم هتل وقتی برگشتیم علی رغم اینکه میدونستم از دستم ناراحت میشه ولی ترجیح دادم واقعیت رو بهش بگم و براش تعریف کردم که چه مکالمه ای بینمون رد و بدل شده رها خیلی ناراحت شد ولی جوابی نداد. نمیدونستم حرفمو باور کرده یا نه ولی واقعا نمیتونستم نسبت بهش بی تفاوت باشم چون میدونستم خیلی شکننده هست و تو این شرایط آخرین چیزی که نیاز داره رها شدن از سمت پسره هست. صبح روز بعد هم که پرواز داشتم و دیگه فرصتی نبود که با هم بیشتر درموردش صحبت کنیم موقع برگشتنم باز کلی به خاطر همه چیز ازم تشکر کرد و :گفت دفعه ی بعدی که همدیگه رو ببینیم قول میدم تو شرایط خیلی بهتری باشم و به آدمی که شدم افتخار کنی. بهش گفتم من همین الانم بهت افتخار میکنم چون تا همین جا هم بدون پشتوانه اومدی و میدونم که راه خیلی سختی بوده ولی از پسش براومدی. خلاصه کلی با هم قول و قرار گذاشتیم که در آینده باز همدیگه رو ببینیم و با دل نگرانی ازش خداحافظی کردم و برگشتم ایران 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 🌷 خدایا … از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم … من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ... گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم … … با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم …! ❤️دوستت دارم، خدای خوب من🌹 "مناجات زیبای شهید دکتر مصطفی چمران 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 ـ🌱🌱🌱 یادت باشه؛ مشکلات هم مثل همه چیز تاریخ انقضا دارن... پس هر وقت عرصه بهت تنگ شد، این جمله رو با خودت تکرار کن: "این نیز بگذرد... 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 ❤🍃 قانون خوشبختی میگه:🩷 •در لحظه زندگی کن. •به اونی که دوسش داری بگو که برات مهمه. •بخشنده باش نه گیرنده. •هر چیزی خوب و قشنگی رو در هر کسی دیدی بهش بگو. •هر روز یه کار خوب و مثبت انجام بده. •ادمهای منفی و کسایی که میگن نمیتونی رو از زندگیت حذف کن. •هر روز خدا روشکر کن.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 دختری روستایی به نام بلور جان..... 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🌸🍃 دختری روستایی به نام بلور جان..... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 از کی باید بچه ام رو بخوام... داشتم خفه میشدم... مردن چطوری بود؟ من اون روز تو اون اتاق مردم.. نه یک بار و بلکه صدبار مردم...با بغضی که داشت خفه ام میکرد نالیدم+خدایا بچه ام رو ازم بگیری رو برمیگردونم ازت... خدایا آرزوم رو ازم بگیری بیزار میشم ازت... شب و روز کفر میگم... آرزوم رو ازم بگیری دیگه بنده ی تو نیستم...جیغ کشیدم و موهام رو کشیدم، زنی نزدیک شد و جسم آرزو رو از بغلم کشید، فریاد زدم و خدایی رو صدا زدم که اصلا نمیدونستم هست ؟ حواسش به من بود ؟ صدام رو میشنید؟ خواستن آرزو رو از اتاق بیرون ببرن، نباید میذاشتم... اگر میبردنش دیگه بچه ام رو نمیدیدم... میبردنش میدادن به بهار و دیگه چشمم بهش نمی افتاد...به سختی از جا بلند شدم، دو زن بهم نزدیک شدند، همه چیز لحظه به لحظه تار تر میشد... صدای گریه تو سرم پیچیده بود. بین زمین و آسمون معلق شدم انگار و چشم هام بسته شد و ای کاش برای همیشه بسته میشد...*****با حس برخورد دست کوچکی به صورتم چشم باز کردم، تو اتاق خودم خوابیده بودم و امید هم کنارم بود، با دیدن چشم های بازم لبخند دندون نمایی زد و با لحن بچگونه گفت+آجی...به آرزو میگفت آجی، خودم یادش داده بودم... اولین کلمه ای که یاد گرفته بود آجی بود و بعد ماما و بابا... لبخند محوی زدم و برگشتم تا ببینم آرزو خوابه یا بیدار اما با دیدن جای خالی آرزو یکدفعه همه چیز رو به یاد آوردمسراسیمه از جا بلند شدم، قلبم تند تند میزد و باور اتفاقاتی که برام افتاده بود واسم غیرممکن بودسریع از جا بلند شدم و در اتاق رو باز کردم، هیچکس تو حیاط نبود، ترسیده اسم آرزو رو صدا زدم و به سمت سالن رفتم، نرسیده به سالن در باز شد و یکی از خواهرام از سالن بیرون اومد، چشم هاش قرمز بود و با دیدن من اشک روی صورتش نشست... ترسیده گفتم+آرزو کو؟ بچه ام کجاست؟نزدیکم شد، محکم بغلم کرد و با صدای بلندی زد زیر گریه، پر از خشم کشیدمش عقب و گفتم+چرا گریه میکنی؟ ها؟ چیه؟ تازه یادت افتاده ی خواهری هم داشتی؟ میگم آرزو کو؟با صدای ضعیفی گفت+بردنش شهر... امیر و عمو حسین بردنش بیمارستان...ولی... خدا صبرت بده بلور... خدا صبرت بده.. دستی به سر دردناکم کشیدم و زمزمه کردم+رضا کجاست؟+تو اتاقشه، حال و روز خوبی نداره، وقتی فهمید سرش رو محکم کوبید به دیوار،... 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 شما بگید چیکار کنم.... 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 شما بگید چیکار کنم.... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام خدمت فاطمه بانو و دوستان گلم ،ممنونم بابت این کانال خوبتون ،میدونم شاید این بارم پیام منو نذارید اما تورو خدا اگه میشه این پیام منم بذارید من واقعا به راهنمایی شما نیاز دارم ،راستش من شوهرم با زنای دیگه راب....طه داره حالا بماند که چقدر اذیت شدم و تلاش کردم و پول مشاوره و...دادم تا بلکه بتونم زندگیمو نجات بدم خیلی اخلاق تندی داره و بد دهن هست اما من همیشه سکوت میکنم چون میدونم باحرف زدن درست نمیشه و دارم تلاش می‌کنم که بعد ۱۵سال زندگی با دوتا بچه طلاق بگیرم این که میگم طلاق نه اینکه خیلی مشتاق طلاقم نه اما میترسم فضای این خونه رو بچه هام تاثیر منفی بذاره وخودم نابود بشم چون خیلی اعصاب خوردی دارم وبا خانواده همسرم تو یه خونه ایم اونا هم یه طور دیگه اذیت میکنن اما فعلا باید صبر کنم الان مشکلم اینه که شوهر من در طول این ۱۵ سال فقط دوماه اول خوب بود اما بعدش بشدت سرد شد وهرچه باهاش حرف میزنم بهانه های الکی میاره میگه من خستمه تو درکم نمیکنی و میگه اعصاب منو خورد میکنی و...خب من راستش از بیماری میترسم چون مطمئنم باکسی راب..طه داره یعنی دیدم هم داخل گوشیش هم این اطرافیان میگن و حتی داخل خونه دیدم با کسی بوده ،بهش گفتم خب تو که اصلا ماهی یه بار سمت من نمیای این یه بارم نیا تا حداقل مریض نشم اما گوش نمیده الان به بهانه های مختلف میگم نمیشه،حالا تو روخدا منو راهنمایی کنید به نظرتون چکار کنم گناه نیست ،فاطمه خانم تو رو خدا پیام منو بذارید تا دوستان منو راهنمایی کنن 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸