eitaa logo
💕دلبرونگی💕
111.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
662 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
💕دلبرونگی💕
ارسالی اعضای خوبمون 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹👇🏻 عاشقانه ی زیبا و قشنگ مرا بغل کن .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 زنی روستایی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد، براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت:مرا بغل کن. زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند. شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.» زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.» شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است. عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید. 💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
عشق بازی....🍃🍃🍃🍃🌹 #آقاسید .
#تجربه ی اعضا از مطالب 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 سلام فاطمه بانو می خواستم از اقا سید برای مطالب قشنگی که میفرستن تشکر کنم واقعا خیلی زیبا و تامل برانگیز هست درباره این پیام جرعه پنجم که خانواده عرب به حضرت عباس توسل میکنن و ایشون رو به پهلوی شکسته حضرت زهرا قسم میدن باید بگم من هم چند روز پیش دعوای خیلی بدی بین مادر و پدرم و خودم ایجاد شد که من امام حسین رو به پهلوی شکسته مادرش قسم دادم که اخلاق بابام با من و مادرم بهتر بشه و باهام دعوا نکنه و منو مادرم رو نزنه و همینم شد همچنین ممنون از خانم هایی که دعا و نماز برای خونه دار شدن میفرستن خدا خیرتون بده 💕@Delbarongi 💕
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 عزیز من غصه نخور قصه نویس خداست.... 🍃🍃🌹 💕@Delbarongi 💕
🍃🍃🍃🍃🍃🌹 سخت نگیر خانمی و گذشته ها رو فراموش کن و دوباره سرت رو جلوی خانواده ی همسرت بالا بگیر و جوری رفتار کن که اونا بفهمن که این موضوع برای شما تموم شده.. هر چقدر این مساله رو کش بدی به اونا میفهمونی که که خیلی باختی و اونا هم خوششون میاد.. خیلی عادی رفتار کن و دیگه تمومش کن به نظرم چون داشته های زیادی تو زندگیت داری و بهتره که داشته هات رو ببینی 🍃🍃🍃🍃🌹 هرچی بیشتر به ناراحتی‌هایی که دیدی وکشیدی فکر کنی باز همه چی برات زنده میشه وبیشتر زجر میکشی. به گذشته فکر نکن. بذار همونجا بمونه. به خاطر خدا وبچه ها وزندگیت ودراصل آرامش خودت گذشت کن باشوهرتم با آرامش حرف بزن وبهش بگو وقتی رفتید خونه مادرشوهرتون جلوی بقیه باهات با مهربونی ومحبت حرف بزنه(نه اینکه بگی معذرت خواهی کن جلوشون. مردا غرور دارند همچین چیزی براشون سخته)وقتی بقیه ببینند شوهرت باهات مهربونه میفهمند که ایشون از کاری که کرده پشیمون شده 🌿🍃🍃🍃🌹 شما دیگه خانمی عاقل و بالغ هستین و مادر ۳ فرزند بزرگ حالا جدا از این مسئله شما نباید دعوا رو کش بدین .و رفتار بچگانه داشته باشین . درصورتی با همسرتون با خانواشون رفت و آمد کنید که ایشون پشت شما رو داشته باشن و از شما معذرت خواهی کنن.یا اگر معذرت خواهی نمیکنن برای شما احترام قاعل باشن و ارزش شما رو جلوی اونا بالا ببرن احترام بزارن . اگر این موضوع تازه هست شما تا مدتی حداقل چند ماه اونجا نرید که هم اونا متوجه بشن هم همسرتون تا وقتی که زنگ نزنن شما رو احوال نپرسن و دعوت نکنن که چرا این طرفا نمیای نرو برای خودت ارزش قاعل باش الان خانوادش باید خودشون و مقصر بدونن که باعث شدن همسرتون روی شما دست بلند کنه عذر خواهی کنن و رابطه خانوادگی و پیوند بدن در غیر اینصورت نرید اونجا. 🍃🍃🍃🌹 سلام خانومی ایشالله خداصبربهتون عنایت کنه تابتونین فراموش کنین من خودم نزدیک یکساله باخانواده ی همسرم سرموضوعی حرفم شددرواقع زخم زبون زدن قهرکردم رفت وامدندارم شوهرم یکباربروشون نیاوردرفتارزشتشونوبهرحال گفتم پدرومادرتن رفت وامدبکن باهاشون ولی دیگه قبله ی خونه ی منونمیبینن تاهستم شوهرم گفت کینه ایی نباش گفتم خیلی زخمهاخوب میشه ولی ردش میمونه نمیتونم حل شدمشکلم شماهم اجازه بدین شوهروبچهات برن بیان خودتون ارزش قایل بشین واسه شخصیتتون شمانرو 💕@Delbarongi 💕
🍃🍃🍃🍃🌹 سلام عزیز، اول از همه واست ارزوی یه زندگیه خیلی خوبو دارم ماشاالله به پسرای گلت ولی سعی نکن نادیده بگیری، بالاخره همسر توام شان و منزلتتو باید حفظ میکرد و حداقل جلوی خانواده ای که سالها کنایه هاشونو تحمل کردی کتکت نمیزد. بنظر من بهش بفهمون باید یه مهمونی کوچیک بگیره که همه اونا دعوت باشن و ازت جلوشون عذر خواهی کنه و یجوری رفتار کنه که دیگه حتی اونا جرئت چیزی رو به تو گفتن نداشته باشن. خانواده شوهر خانواده ی شوهره... بالاخره با صفاتی که از اونا گفتی جلوی روتم نگن چیزی رو پشت سرت میگن.. همه کارهاتو با سیاست پیش ببر و حتما اینو بهش بگو که زن کتک زدن نداره زور دستش رو نباید واسه تو نشون بده. خدا به همه کمک کنه انشاالله.💙 💕@Delbarongi 💕
میگه🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
💕دلبرونگی💕
#آقا_سید میگه🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 🌸🍃 . از بچگی یه صندوقچه توخونمون بودکه حق دست زدن بهش رو نداشتیم تو اتاق مامان روی طاقچه درست بغل آینه شمعدون عقدشون بود بچه که بودم خیلی کنجکاو بودم بدون توش چیه؟ خیلی وقتها هم تلاش کردم یواشکی برش دارم.اما نشد که نشد. بابا میگفت هر وقت بزرگ شدی خودم بهت میگم دخترم‌ اما بچه بودم.فک میکردم حالا خیلی مونده تا بزرگ بشم ولی چشم رو چشم گذاشتیم ودیدیم جدی جدی انگار بزرگ شدیم قرار بود برام خواستگار بیاد میشناختمش دوستش داشتم و دوستم داشت البته چند تا خواستگار دیگه هم داشتم و همچنین چندتا عاشق دیگه! تو فکر اینکه چی بپوشم و چی بدوزم و چیکار کنم بودم که بابا صدام زد رفتم اتاقش و دیدم مامان هم کنارش روی زمین نشسته و صندوقچه قدیمی توی دستشونه اصلا یادم رفته بودهمچین صندوقچه ای وجود داره و یه مدت چقدر کنجکاو بودم که توش رو ببینم صندوقچه رو بهم داد رو گفت بازش کن خیلی ذوق داشتم حتما چیز مهمی باید توش باشه که این همه سال مخفی نگه داشتن آروم درش رو باز کردم.ولی اول از تعجب خشکم زد و بعد خندم گرفت یه ظرف پلاستیکی کوچولو با چندتا پوست پسته و یه مویز خشک شده یه تیکه کلوچه یه پاکت خالی آبمیوه انار گفتم همین؟ بابا لبخند زد وگفت اینها دنیای منن اون ظرف رومیبینی؟ مامانت اولین بار که اومد همدیگه رو ببینیم توش پسته و آجیل ریخته بود تا باهم بخوریم.وقت رفتن بهم داد تا بخورم و توی مسیر خوابم نبره.اما من دلم نیومد.نگهشون داشتم اون یه تیکه کلوچه که میبینی تو قرار دوممون هوس کلوچه کرد.زدم کنار و براش کلوچه فومن داغ خریدم.اونم یه تیکه خودش میخورد و یه تیکه میزاشت دهن من که پشت فرمون ماشین نشسته بودم این یه تیکه از دستش افتاد کف ماشین بعدا پیداش کردم و بردم خونه قشنگ با چسب آب بندیش کردم که هیچوقت خراب نشه تا هیچوقت یادم نره تو اون ماشین چه قولهایی بهش دادم اون جای آبمیوه هم تو آخرین دیدارمون براش خریده بودم ترش دوست نداشت اما چون دلم رو نشکنه خورد و اضافه آورد بعد از اینکه رفت من خوردم یعنی درب اون آبمیوه اولین نقطه ی مشترک این دنیا بود که... :) نگهش داشتم ❤ مامان اومد وسط حرفش و گفت دخترم شاید خیلیا توی این دنیا عاشقت باشن عاشقشون باشی اما فقط یک نفره که تورو میپرسته یک نفره که تو رو از خودش بیشتر دوست داره یک نفره که تورو به هرچیزی ترجیح میده یک نفره که تو داروی همه درداشی فقط یک نفره که شعله عشقت تو قلبش هیچوقت خاموش نمیشه همه عاشقا یه روز خسته میشن اما هیچ مریضی داروهاش رو ول نمیکنه بگرد و اون یک نفر رو پیدا کن... 💕@Delbarongi 💕
سوره برای رزق و روزی🍃🍃🍃🍃🍃🌹
💕دلبرونگی💕
سوره #واقعه برای رزق و روزی🍃🍃🍃🍃🍃🌹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🌹 سلام هرشب قبل خواب سوره واقعه.برای رزق وروزی عالیه.من که خیلی جواب گرفتم ختم سوره ی واقعه برای رونق کسب وکار و زیاد شدن روزی واقعا موثره. از روز جمعه شروع میشه هرشب بعد از اذان مغرب سه سوره ی واقعه و شبهای جمعه هشت سوره تا پنج هفته که روز آخرش شب جمعه میشه، بعد از تلاوت هر سوره این دعا را میخوانیم: اللهم ارزقنا رزقا حلالا واسعا طیبا من غیر کد وستجب دعوتنا من غیر رد و اعوذ بک من الفضیحتین الفقر و الدین وادفع عنی هذین بحق امام السبطین الحسن والحسین برحمتک یا ارحم الراحمین و صلی الله علی محمد واله طاهرین اگر کسی ک مسئول تامین روزی خانواده رو داره بخونه تاثیرش فوق العاده بیشتره 💚ذکر (یا رزاق) رو هم زیاد بگید قبل از خواب اثرات زیادی داره ... من سعی می کنم با همسرم قبل از خواب بخونیم 💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
پاسخ قشنگ اعضا به سوال هفته #دلبری🍃🍃🍃🍃🌹 #چالش_دلبری_لوندی سلام فاطمه بانو جان دررابطه با سوال
به سوال هفته🍃🍃🍃🍃🍃🌹 سلام به فاطمه بانوی مهربون کانالتون و اخلاقتون تکه توی ایتا😍🌹 از نظر من هر کسی جذابیت خودشو داره و فقط باید بهترین خودشو پیدا کنه یکی با تل جذابه یکی وقتی موهاشو میده بالا ،باید اگاهیمونو ببریم بالا تا خود واقعیمون پیدا کنیم و بفهمیم چی هستیم اصلا استعدادمون چیه قیافمون چه شکلیه و من باید چجوری باشم تا به بهترین خودم تبدیل بشم مثلا یکی شیطون بودنش جذابه ولی یکی با اروم بودنش و سلیقه ها متفاوته وهر کسی که بهترین خودش باشه جذاب و لونده اما واقعا بعضی کارها هستن که برای همه صدق میکنه که باید انجام بدن مثل .بوی خوش. انرژی و سیاست زنونه. تیپ شیک البته متظورم تیپ شیک لباسای گرون قیمت و پر تنوع نیست همینکه به دل خودتون بشینه و در عین حال شیک باشه کافیه. و بنظر من یک خانم همیشه باید ی ارایش لایت تو صورتش داشته باشه و همچنین ناخوناشم مرتب و خوشگل باشه و نمازو بهونه نکنید میتونید بدون لاک یا کاشت هم ناخونای جذابی داشته باشین، بلند کنین و با سوهان هر مدلی که میخواین درش بیارین تمیز نگه دارین . و بعضی از خانم ها هستن که ادم احساس میکنه مرد هستن صورت گرفته .اخمو. پُرمو. بی روح و.. .درسته تیپ و مدل هر کس به هیچکسی ربطی نداره ولی خب از جذابیت کم میکنه و اینکارا هیچ ربطی هم به سن نداره سن فقط ی عدده بعضی از خانم ها با اینکه سنشون بالاهست ولی روحیه خیلی خوب وتیپ شیک اراسته و صورت دلبازی دارن که ادم ناخداگاه جذبشون میشه زن حتی باید تو بیرونم لطافت زنونگی خودشو حفظ کنه و با سلیقه باشه 💕@Delbarongi 💕
🍃🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃💕 خدا که صبوری هات رو دیده برات معجزه میکنه 🍃💕 داستان خیاتت🍃🍃🍃👇🏻
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃💕 خدا که صبوری هات رو دیده برات معجزه میکنه 🍃💕 داستان خیاتت🍃🍃🍃👇🏻
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 (واقعی) . اصلا نمیخواستمش اما چون پولدار بود و وضع مالی ما بد بود بابام قبول کرده بود... بهروز نمیدونست من میخوام نامزد کنم و چون پولدارترین و فشن ترین پسر موسسه بود پیشنهادشو قبول کردم...همه حسودیشون میشد. . دو ماه با هم بودیم و کلی وابسته شدیم به هم اما وقتی فهمید نامزد دارم داغون شد شبا با هم گریه میکردیم و دعا میکردیم که نامزدم بمیره! . دوهفته گذشته بود از وقتی که بهروز فهمیده بود من نامزد دارم  مادرش منو دیده بود و همش به من میگفت عروس خودمی و با این حرفش بیشتر دق میکردم چون من مال یکی دیگه بودم. . مصطفی همون نامزدم کارش تهران بود نمیتونست زود به زود بیاد!!وقتی نامزدم بعد از چند وقت از تهران اومد خلاصه قرار عقد گذاشته شد و خوراکه منو بهروز شد گریه😭 . داشتیم دق میکردیم اما چاره ای نبود به بهروز قول دادم که زود از مصطفی طلاق میگیرم و زن بهروز میشم اما نمیدونستم همش خواب و خیاله . . . . پنج روز بعد عقد کردیم و یک هفته بعد عروسی گرفتیم و من وارد دوران زنانگی شدم... . خونه ی مصطفی شیک ترین خونه توی بهترین محله های تهران بود اما پدر بیچاره ی من واسه ی جهیزیه 100 میلیون وام گرفت تا تونست منو جهیز کنه. . خلاصه من از همون روز اول شروع به بداخلاقی ودعوا با مصطفی کردم وهی میگفتم طلاق میخوام  اما اون زیر بار نمیرفت! . ارتباطم با بهروز کم شده بود تا اینکه یه روز که مصطفی رفته بود سرکار بهروز تماس گرفت که دلش واسم تنگ شده و اومده تهران منم دعوتش کردم خونمون اما ازشانس بد من درست وقتی که منو بهروز توخونه نشسته بودیم و ... . مصطفی وارد خونه شد . . اون روز من زیاد کتک خوردم و بهروز با کمال نامردی فرار کرد... مصطفی منو طلاق داد ومهریه هم به من تعلق نگرفت حکم من سنگسار بود که مصطفی رضایت داد . جلوی جهیزیه ام گرفته شد و بابام بیچاره شد 100 میلیون وام داشت ودختره مطلقه ای که بعد از دوماه زندگیه مشترک تو سن 20 سالگی برگشته!! . ازاون به بعد دیگه هیچوقت بهروز رو ندیدم از ترس اینکه با من ازدواج کنه رفت دبی و دیگه برنگشت!! ومن موندم و یه دنیا حسرت واسه از دست دادن مصطفایی که هرهفته از تهران واسم کادو میفرستاد و بهم میگفت کاری میکنم بشی پرنسس تهران اما من....... 💕@Delbarongi 💕