eitaa logo
💕دلبرونگی💕
111.3هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
662 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
💕دلبرونگی💕
#آقا_سید میگه🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 🌸🍃 . از بچگی یه صندوقچه توخونمون بودکه حق دست زدن بهش رو نداشتیم تو اتاق مامان روی طاقچه درست بغل آینه شمعدون عقدشون بود بچه که بودم خیلی کنجکاو بودم بدون توش چیه؟ خیلی وقتها هم تلاش کردم یواشکی برش دارم.اما نشد که نشد. بابا میگفت هر وقت بزرگ شدی خودم بهت میگم دخترم‌ اما بچه بودم.فک میکردم حالا خیلی مونده تا بزرگ بشم ولی چشم رو چشم گذاشتیم ودیدیم جدی جدی انگار بزرگ شدیم قرار بود برام خواستگار بیاد میشناختمش دوستش داشتم و دوستم داشت البته چند تا خواستگار دیگه هم داشتم و همچنین چندتا عاشق دیگه! تو فکر اینکه چی بپوشم و چی بدوزم و چیکار کنم بودم که بابا صدام زد رفتم اتاقش و دیدم مامان هم کنارش روی زمین نشسته و صندوقچه قدیمی توی دستشونه اصلا یادم رفته بودهمچین صندوقچه ای وجود داره و یه مدت چقدر کنجکاو بودم که توش رو ببینم صندوقچه رو بهم داد رو گفت بازش کن خیلی ذوق داشتم حتما چیز مهمی باید توش باشه که این همه سال مخفی نگه داشتن آروم درش رو باز کردم.ولی اول از تعجب خشکم زد و بعد خندم گرفت یه ظرف پلاستیکی کوچولو با چندتا پوست پسته و یه مویز خشک شده یه تیکه کلوچه یه پاکت خالی آبمیوه انار گفتم همین؟ بابا لبخند زد وگفت اینها دنیای منن اون ظرف رومیبینی؟ مامانت اولین بار که اومد همدیگه رو ببینیم توش پسته و آجیل ریخته بود تا باهم بخوریم.وقت رفتن بهم داد تا بخورم و توی مسیر خوابم نبره.اما من دلم نیومد.نگهشون داشتم اون یه تیکه کلوچه که میبینی تو قرار دوممون هوس کلوچه کرد.زدم کنار و براش کلوچه فومن داغ خریدم.اونم یه تیکه خودش میخورد و یه تیکه میزاشت دهن من که پشت فرمون ماشین نشسته بودم این یه تیکه از دستش افتاد کف ماشین بعدا پیداش کردم و بردم خونه قشنگ با چسب آب بندیش کردم که هیچوقت خراب نشه تا هیچوقت یادم نره تو اون ماشین چه قولهایی بهش دادم اون جای آبمیوه هم تو آخرین دیدارمون براش خریده بودم ترش دوست نداشت اما چون دلم رو نشکنه خورد و اضافه آورد بعد از اینکه رفت من خوردم یعنی درب اون آبمیوه اولین نقطه ی مشترک این دنیا بود که... :) نگهش داشتم ❤ مامان اومد وسط حرفش و گفت دخترم شاید خیلیا توی این دنیا عاشقت باشن عاشقشون باشی اما فقط یک نفره که تورو میپرسته یک نفره که تو رو از خودش بیشتر دوست داره یک نفره که تورو به هرچیزی ترجیح میده یک نفره که تو داروی همه درداشی فقط یک نفره که شعله عشقت تو قلبش هیچوقت خاموش نمیشه همه عاشقا یه روز خسته میشن اما هیچ مریضی داروهاش رو ول نمیکنه بگرد و اون یک نفر رو پیدا کن... 💕@Delbarongi 💕
سوره برای رزق و روزی🍃🍃🍃🍃🍃🌹
💕دلبرونگی💕
سوره #واقعه برای رزق و روزی🍃🍃🍃🍃🍃🌹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🌹 سلام هرشب قبل خواب سوره واقعه.برای رزق وروزی عالیه.من که خیلی جواب گرفتم ختم سوره ی واقعه برای رونق کسب وکار و زیاد شدن روزی واقعا موثره. از روز جمعه شروع میشه هرشب بعد از اذان مغرب سه سوره ی واقعه و شبهای جمعه هشت سوره تا پنج هفته که روز آخرش شب جمعه میشه، بعد از تلاوت هر سوره این دعا را میخوانیم: اللهم ارزقنا رزقا حلالا واسعا طیبا من غیر کد وستجب دعوتنا من غیر رد و اعوذ بک من الفضیحتین الفقر و الدین وادفع عنی هذین بحق امام السبطین الحسن والحسین برحمتک یا ارحم الراحمین و صلی الله علی محمد واله طاهرین اگر کسی ک مسئول تامین روزی خانواده رو داره بخونه تاثیرش فوق العاده بیشتره 💚ذکر (یا رزاق) رو هم زیاد بگید قبل از خواب اثرات زیادی داره ... من سعی می کنم با همسرم قبل از خواب بخونیم 💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
پاسخ قشنگ اعضا به سوال هفته #دلبری🍃🍃🍃🍃🌹 #چالش_دلبری_لوندی سلام فاطمه بانو جان دررابطه با سوال
به سوال هفته🍃🍃🍃🍃🍃🌹 سلام به فاطمه بانوی مهربون کانالتون و اخلاقتون تکه توی ایتا😍🌹 از نظر من هر کسی جذابیت خودشو داره و فقط باید بهترین خودشو پیدا کنه یکی با تل جذابه یکی وقتی موهاشو میده بالا ،باید اگاهیمونو ببریم بالا تا خود واقعیمون پیدا کنیم و بفهمیم چی هستیم اصلا استعدادمون چیه قیافمون چه شکلیه و من باید چجوری باشم تا به بهترین خودم تبدیل بشم مثلا یکی شیطون بودنش جذابه ولی یکی با اروم بودنش و سلیقه ها متفاوته وهر کسی که بهترین خودش باشه جذاب و لونده اما واقعا بعضی کارها هستن که برای همه صدق میکنه که باید انجام بدن مثل .بوی خوش. انرژی و سیاست زنونه. تیپ شیک البته متظورم تیپ شیک لباسای گرون قیمت و پر تنوع نیست همینکه به دل خودتون بشینه و در عین حال شیک باشه کافیه. و بنظر من یک خانم همیشه باید ی ارایش لایت تو صورتش داشته باشه و همچنین ناخوناشم مرتب و خوشگل باشه و نمازو بهونه نکنید میتونید بدون لاک یا کاشت هم ناخونای جذابی داشته باشین، بلند کنین و با سوهان هر مدلی که میخواین درش بیارین تمیز نگه دارین . و بعضی از خانم ها هستن که ادم احساس میکنه مرد هستن صورت گرفته .اخمو. پُرمو. بی روح و.. .درسته تیپ و مدل هر کس به هیچکسی ربطی نداره ولی خب از جذابیت کم میکنه و اینکارا هیچ ربطی هم به سن نداره سن فقط ی عدده بعضی از خانم ها با اینکه سنشون بالاهست ولی روحیه خیلی خوب وتیپ شیک اراسته و صورت دلبازی دارن که ادم ناخداگاه جذبشون میشه زن حتی باید تو بیرونم لطافت زنونگی خودشو حفظ کنه و با سلیقه باشه 💕@Delbarongi 💕
🍃🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃💕 خدا که صبوری هات رو دیده برات معجزه میکنه 🍃💕 داستان خیاتت🍃🍃🍃👇🏻
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃💕 خدا که صبوری هات رو دیده برات معجزه میکنه 🍃💕 داستان خیاتت🍃🍃🍃👇🏻
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹 (واقعی) . اصلا نمیخواستمش اما چون پولدار بود و وضع مالی ما بد بود بابام قبول کرده بود... بهروز نمیدونست من میخوام نامزد کنم و چون پولدارترین و فشن ترین پسر موسسه بود پیشنهادشو قبول کردم...همه حسودیشون میشد. . دو ماه با هم بودیم و کلی وابسته شدیم به هم اما وقتی فهمید نامزد دارم داغون شد شبا با هم گریه میکردیم و دعا میکردیم که نامزدم بمیره! . دوهفته گذشته بود از وقتی که بهروز فهمیده بود من نامزد دارم  مادرش منو دیده بود و همش به من میگفت عروس خودمی و با این حرفش بیشتر دق میکردم چون من مال یکی دیگه بودم. . مصطفی همون نامزدم کارش تهران بود نمیتونست زود به زود بیاد!!وقتی نامزدم بعد از چند وقت از تهران اومد خلاصه قرار عقد گذاشته شد و خوراکه منو بهروز شد گریه😭 . داشتیم دق میکردیم اما چاره ای نبود به بهروز قول دادم که زود از مصطفی طلاق میگیرم و زن بهروز میشم اما نمیدونستم همش خواب و خیاله . . . . پنج روز بعد عقد کردیم و یک هفته بعد عروسی گرفتیم و من وارد دوران زنانگی شدم... . خونه ی مصطفی شیک ترین خونه توی بهترین محله های تهران بود اما پدر بیچاره ی من واسه ی جهیزیه 100 میلیون وام گرفت تا تونست منو جهیز کنه. . خلاصه من از همون روز اول شروع به بداخلاقی ودعوا با مصطفی کردم وهی میگفتم طلاق میخوام  اما اون زیر بار نمیرفت! . ارتباطم با بهروز کم شده بود تا اینکه یه روز که مصطفی رفته بود سرکار بهروز تماس گرفت که دلش واسم تنگ شده و اومده تهران منم دعوتش کردم خونمون اما ازشانس بد من درست وقتی که منو بهروز توخونه نشسته بودیم و ... . مصطفی وارد خونه شد . . اون روز من زیاد کتک خوردم و بهروز با کمال نامردی فرار کرد... مصطفی منو طلاق داد ومهریه هم به من تعلق نگرفت حکم من سنگسار بود که مصطفی رضایت داد . جلوی جهیزیه ام گرفته شد و بابام بیچاره شد 100 میلیون وام داشت ودختره مطلقه ای که بعد از دوماه زندگیه مشترک تو سن 20 سالگی برگشته!! . ازاون به بعد دیگه هیچوقت بهروز رو ندیدم از ترس اینکه با من ازدواج کنه رفت دبی و دیگه برنگشت!! ومن موندم و یه دنیا حسرت واسه از دست دادن مصطفایی که هرهفته از تهران واسم کادو میفرستاد و بهم میگفت کاری میکنم بشی پرنسس تهران اما من....... 💕@Delbarongi 💕
از عشق میگه عزیزکم وقتی در زندگی‌ نباشد شبیه کسی می‌شوی که در یک استخر بزرگ و عمیق اما خالی‌ست. هرگز غرق نمی‌شوی. خیس نمی‌شوی، خسته نمی‌شوی و ایمان داری هیچ موج و غوطه‌خوردنی نفست را نخواهد گرفت. تو با تمام شنانابلدی‌ات کسی هستی که از یک استخر عمیق جان به در میبری. اما عشق که آمد استخر را آب پر می‌کند. باید به خودت زحمت دست و پا زدن بدهی. زحمت تقلا، پروانه، کرال، قورباغه، نفس‌گرفتن، معلق ماندن روی آب و حتی پریدن از تخته شیرجه. اما... بدترین چیز آن است که عشق بیاید اما نه برای اینکه به تو ثابت کند جنم دست و پنجه نرم کردن با آب را داری، بیاید که فقط تا قوزک پایت استخر را بگیرد و بعدش تو یک بهت‌زده احمق بمانی که نه می‌شود در آن خیسی کم ارتفاع مثل قبل زندگی کنی و نه مثل یک شناگر شنا. یا آن عشقی که با پمپاژ قوی، آنقدر تند بالا بیاید و استخر را پر کند که مجال دست و پا زدن هم نیابی و درست وقتی که باورت شد یک بی‌عرضه دم مرگی، دستی درپوش چاه را بردارد و عشق با همان سرعت که آمده بود برود و تو بمانی و احساس عجز و حقارتت و خیسی به لرز نشسته و ترست از آب، شنا و دریا، تا به ابد. عزیز دلم، آدم‌های زیادی به زندگی بی‌مصرفشان در استخر خالی خزه‌بسته عادت کرده‌اند. اگر آمده‌ای زخم بزنی، اگر آمده‌ای بی‌دلیل خداحافظی کنی، اگر آدم ماندن نیستی به آدم‌های خوش‌باور بدبختی که تا به حال آب به خود ندیده‌اند، نبار... سلام نکن... زخم نزن... دیگر نفسی نمانده. 💕@delbarongi 💕
هستم.... تجربه ی اعضا🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
💕دلبرونگی💕
#سوسن هستم.... تجربه ی اعضا🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼 👇🏻 سلام بانو جان وقتتون بخیر... میخام تجربه ام رو براتون بگم که خیلی مونده رو دلم.... سوسن هستم. ۳۰ سالمه و همسرم ۳۷سالشونه. ی پسر ۳ ساله دارم. من تمام تجربیات دوستان رو یکی یکی انجام می دادم. اما ی جای کار می لنگید و اون این بود که رفتار جرأتمند نداشتم. نمی دونستم چطوری باید جرأت پیدا کنم. دوست داشتم اما نمی تونستم. چون تحمل اخم و تخم همسرم رو نداشتم. نمی تونستم یک روز قهر کردنش رو تحمل کنم. وقتی بحثی پیش می اومد، من کوتاه می اومدم. وقتی قهر می کرد، من پا پیش می گذاشتم. ی چیزی برای خودم می خریدم، دعوام می کرد. وقتی چیزی می گفت که ناراحت می شدم، همیشه دنبال فرصت مناسب بودم که بهش بگم. بعضی وقتا هم نمی گفتم، تا دلخوری پیش نیاد. ماهیانه م رو بزور می گرفتم(ترفندهای مختلف هم جواب نمی داد) همسرم هم ناخودآگاه سو استفاده می کرد. تا اینکه ی اتفاقی افتاد. همسرم تو بیمارستان بستری شد و مدت دوهفته ازش دور شدم. کم کم به نبودنش عادت کردم. البته هر روز بهش تلفن می کردم. احساس آزادی می کردم. انگار که از قفس بیرون اومده باشم. بجای اینکه ناراحت بشم که از همسرم دورم، خوشحال بودم. کارت بانکی همسرم دستم بود. هر جا دلم میخاست می رفتم( البته اطلاع می دادم) دیگه منتظر اجازه ش نبودم. قبلا دلشوره داشتم. آخه بیشتر وقتا می گفت ن و مجبور بودم با ترفندهای مختلف راضیش کنم. اما هنوز جسور نبودم. تا اینکه با دو تا کتاب آشنا شدم.(واقعا از طرف خدا بود که اون کتابا بدستم برسه) ۱- رازهایی درباره مردان ۲- رازهایی درباره زنان نویسنده این کتاب هم قبلا مثل ما بوده. برای همین تأثیر زیادی روی من داشت. بعد از خوندنش خصوصیات خودم و همسرم رو شناختم. دلیل عصبانیت همسرم رو فهمیدم (مردها حتی وقتی مستأصل هستن، عصبانی می شن) اینکه من بوقلمون صفت بودم ( هر چیزی که همسرم دوست داشت رو انجام می دادم) قربانی عشق بودم( مظلوم نمایی می کردم تا همسرم دوستم داشته باشه) یک نفره قایق زندگیمون رو پارو می زدم. فقط من بودم که ابراز عشق می کردم. همسرم همیشه اخمو بود. بدتر از همه در حق همسرم مادری می کردم(لباساشو جمع می کردم،بهش کارهاش رو یادآوری می کردم،...)‌. مادری کردن دربلندمدت باعث می شه حس مرد نسبت به زن کمرنگ می شه. خودم رو دوست نداشتم.( چون وقتی خودت رو دوست داری، اون وقته که همسر و بچه ت رو بیشتر دوست خواهی داشت) اونایی که هنوز مشکل دارن و واقعا نمی دونن چیکار کنن، حتما کتابهارو بخونن. من چندین بار خوندم. ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#سوسن هستم.... تجربه ی اعضا🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
ادامه🍃🍃🍃🍃🍃🌹 وقتی برگشتم خونه، سرمو با کتاب مشغول کردم. صفت مادر بودن درحق همسرم رو کم کم از بین بردم. بهش فرصت دادم تا بهم عشق بورزه. الان من فقط بهش اقتدار می دم و اون هست که بهم ابراز عشق می کنه. بدون اینکه بترسم حرفامو بهش گفتم. وقتی حرفای دلم رو بهش گفتم، احساس کینه ای که در قلبم بود، از بین رفت. قبلا چون حرفامو نمی گفتم، ته دلم ازش نفرت داشتم. بهترین چیزارو برای خودم لایق دونستم. بدون اینکه بترسم، هرجا دوست دارم می رم(اجازه می گیرم و اونم حتما اجازه می ده).‌ راحت پول می گیرم. اعتماد بنفسم رفته بالا. همسرم هم بیشتر بهم علاقه مند شده و بیشتر احترام می ذاره. چون به خودم احترام میذارم. وقتی اعتماد بنفس داری، حرفات تأثیر بیشتری دارن. مطمئن باشید رفتار و حرکات شما وقتی که اعتماد بنفس دارید، خیلی متفاوت از حالتی هست که اعتمادبنفس ندارید. راه حلش ساده هست.خودتون رو دوست داشته باشین و بهترین چیزهارو لایق خودتون بدونید. الان بهترین لباسهامو می پوشم،چون لایقش هستم. بهترین چیزهارو می خرم، چون لایقش هستم. همسرم حق نداره بهم بی احترامی کنه، چون خودمو دوس دارم. ناراحتیم رو براحتی ابراز می کنم. دیگه طرز فکر دیگران اصلا برام مهم نیست. باید این احساس رو تو خودتون بوجود بیارید که لیاقت بهترین چیزها و بهترین رفتارها رو دارین. به همسرم هم پیشنهاد دادم که کتاب رو بخونه. البته اصلا قبول نمی کرد. ولی ی فرصتی برام پیش اومد که تونستم اینکارو بکنم. نذر کرده بود که اگه کارش درست بشه، برام موبایل بخره. وقتی نذرش قبول شد، گفتم موبایل نمیخام. درعوض کتاب رازهایی درباره زنان رو بخون. وقتی این جمله م‌رو شنید، هم تعجب کرد و هم خوشحال شد. الان نظرش راجع بهم عوض شده. با اینکارم فهمید، زندگیم مهمتر از پوله. آخه قبلا برای گرفتن ماهیانه ازش التماس می کردم.الان دیگه خودش بهم پول می ده. منم راحت خرج می کنم‌.حساب دخل و خرجم رو هم نداره. اینم بگم؛ کتاب رو هنوز نخونده. اصلا وقت نمی کنه. البته منم کوتاه نیومدم. خودم می خونم و براش توضیح می دم نکات مهمش رو. اینجوری وقت بیشتری رو هم باهم می گذرونیم. ادامه 💕@Delbarongi 💕
💕دلبرونگی💕
#سوسن هستم.... تجربه ی اعضا🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
ادامه🍃🍃🍃🍃🍃🌹 ادامه تجربه قبلی..... وقتی برگشتم خونه، سرمو با کتاب مشغول کردم. صفت مادر بودن درحق همسرم رو کم کم از بین بردم. بهش فرصت دادم تا بهم عشق بورزه. الان من فقط بهش اقتدار می دم و اون هست که بهم ابراز عشق می کنه. بدون اینکه بترسم حرفامو بهش گفتم. وقتی حرفای دلم رو بهش گفتم، احساس کینه ای که در قلبم بود، از بین رفت. قبلا چون حرفامو نمی گفتم، ته دلم ازش نفرت داشتم. بهترین چیزارو برای خودم لایق دونستم. بدون اینکه بترسم، هرجا دوست دارم می رم(اجازه می گیرم و اونم حتما اجازه می ده).‌ راحت پول می گیرم. اعتماد بنفسم رفته بالا. همسرم هم بیشتر بهم علاقه مند شده و بیشتر احترام می ذاره. چون به خودم احترام میذارم. وقتی اعتماد بنفس داری، حرفات تأثیر بیشتری دارن. مطمئن باشید رفتار و حرکات شما وقتی که اعتماد بنفس دارید، خیلی متفاوت از حالتی هست که اعتمادبنفس ندارید. راه حلش ساده هست. خودتون رو دوست داشته باشین و بهترین چیزهارو لایق خودتون بدونید. الان بهترین لباسهامو می پوشم، چون لایقش هستم. بهترین چیزهارو می خرم، چون لایقش هستم. همسرم حق نداره بهم بی احترامی کنه، چون خودمو دوس دارم. ناراحتیم رو براحتی ابراز می کنم. دیگه طرز فکر دیگران اصلا برام مهم نیست. باید این احساس رو تو خودتون بوجود بیارید که لیاقت بهترین چیزها و بهترین رفتارها رو دارین. به همسرم هم پیشنهاد دادم که کتاب رو بخونه. البته اصلا قبول نمی کرد. ولی ی فرصتی برام پیش اومد که تونستم اینکارو بکنم. نذر کرده بود که اگه کارش درست بشه، برام موبایل بخره. وقتی نذرش قبول شد، گفتم موبایل نمیخام. درعوض کتاب رازهایی درباره زنان رو بخون. وقتی این جمله م‌رو شنید، هم تعجب کرد و هم خوشحال شد. الان نظرش راجع بهم عوض شده. با اینکارم فهمید، زندگیم مهمتر از پوله. آخه قبلا برای گرفتن ماهیانه ازش التماس می کردم. الان دیگه خودش بهم پول می ده. منم راحت خرج می کنم‌. حساب دخل و خرجم رو هم نداره. اینم بگم؛ کتاب رو هنوز نخونده. اصلا وقت نمی کنه. البته منم کوتاه نیومدم. خودم می خونم و براش توضیح می دم نکات مهمش رو. اینجوری وقت بیشتری رو هم باهم می گذرونیم. دوستون دارم. امیدوارم زندگی شما هم شیرین بشه. شما لایق بهترین رفتارها و بهترین چیزها هستید. ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎💕@Delbarongi 💕
اگر همسرت کم محبته و بهانه گیر.... 🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .