فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چيز در مورد شستو شو و پاك كردن لوازم خانه و ...🔪🕳
╔═🍃♥️🍃══════╗
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه ای در پخت برنج😍
برای اینکه طعم اصلی برنج آزاد بشه به ازای هر پیمانه برنج یه حبه قند بندازید
برای سفید شدن برنج مقداری آبلیمو اضافه کنید
برای قد کشیدن برنج چند تیکه یخ بندازید
برای از بین رفتن بوی سوختگی برنج چند حلقه پیاز اضافه کنید
برای عطری شدن برنج چند قاشق گلاب اضافه کنید
╔═🍃♥️🍃══════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند های جذاب برای انجام کار های فنی در منزل
#ترفند_خلاقیت
╔═🍃♥️🍃══════╗
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودتان را عادت بدهید که با زبان خودتان با #امام_زمان عجل الله حرف بزنید..
#صاحب_الزمان
╔═🍃♥️🍃══════╗
°•~🪐
میشودفردابیایی!
گرچهفرداجمعهنیست
مردمبیدار رااینبارغافلگیرڪن
#اللهمعجللولیکالفرج
برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج ۳ صلوات عنایت فرمایید
╔═🍃♥️🍃══════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای مهربانم سلام...
بیکَس و آواره از شهر و دیار -مینویسم عاشقی را با تو یار
کهِی امام لالهها یا بنَ الحَسَن – ای اُویسِ رانده ما را از قَرَن
ای جهان گُم در خَمِ ابروی تو – تا کجا ما را فراقِ رویِ تو ؟؟
در شبِ یلدایِ هجرانت ، سَحَر – میزَند با مُشتِ تنهایی به دَر
تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن....
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
╔═🍃♥️🍃══════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفندی شیک
╔═🍃♥️🍃══════╗
🔴 رفع #یبوست_شدید
♻ انجیر خشک خیسانده شده در #شیر بسیار خوشمزه و برای درمان یبوست شدید بسیار مفید است.
🔹 همچنین خوردن انجیر خشک خیسانده در #روغن_زیتون در صبح ناشتا، برای رفع یبوست موثر است.
╔═🍃♥️🍃══════╗
#سرگذشت_زندگی_پروانه🦋
چشمش که به من افتاد گفت مامان خانم بدو بیا صبحونتو بخور که نینیمون گشنشه از این به بعدم نیاز نیست زیاد به خودت فشار بیاری خودم کارا رو میکنم
با خوشحالی پشت میز نشستم و گفتم به به اگه میدونستم اینقدر زرنگ میشی زودتر نینی میاوردم
لبخند مهربونی زد و گفت تا آخر عمر خودم نوکر جفتتونم.
صبحانمونو با آرامش و حرفای محبت آمیز نیما خوردیم. نیما منو رسوند بیمارستان و بعد کلی سفارش راهی شرکت شد هنوز یک ساعت مونده بود به تموم شدن شیفتم
که به خاطر ضعفی که داشتم رفتم و تو ایستگاه پرستاری نشستم همکارم آقای مجیدی که دید حال خوشی ندارم گفت رنگتون پریده
چیزی شده؟
-نه فکر میکنم یه کم فشارم افتاده
+ دیگه آخر شیفته اشکال نداره شما بشینید من به مریضاتون سر میزنم تشکر کردم و نشستم و سرمو روی میز گذاشتم
نیم ساعتی گذشته بود که آقای مجیدی اومد
بالای سرم و گفت خانم پناهی میخواید یه سرم بزنید خیلی رنگتون پریده
نه چیزیم نیس راستش اوایل بارداریمه برای همین حال مساعدی ندارم طبیعیه جای نگرانی نیست.
همکارم لبخندی زد و بهم تبریک گفت.
تو همین حین دیدم نیما با اخمای درهم داره از ته راهرو به سمتمون میاد از همکارم خداحافظی سریعی کردم و کیفمو برداشتم و به سمت نیما رفتم.
هنوز سلام نکرده بودم که گفت این کی بود؟
سلامتو خوردی؟ همکارم بود
+ با همه همکارات هر هر و کرکر راه میندازی؟
نیما این حرفا چیه میزنی؟
داشت بهم تبریک میگفت واسه بچه
نیما با عصبانیت برگشت سمتم و گفت این از کجا فهمیده بود تو بارداری؟
ادامه دارد...